یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


باز هم بگویید ما خوش قریحه نیستیم


باز هم بگویید ما خوش قریحه نیستیم
چه كسی می گوید كه ما آدم های خوش قریحه ای نیستیم؟ ما در طول تاریخ اثبات كرده ایم كه انسان های بسیار عجیبی هستیم. در واقع، همه اهل عالم فهمیده اند كه ایرانی چه موجود باهوشی است.
به همین دلیل است هر پدیده ای كه از مرزهای این كشور كهنسال قدم به خاك ما می گذارد، پس از مدتی تبدیل به چیزی می شود كه نه ربطی به اصل آن پدیده دارد و نه شبیه پدیده دیگری در دنیاست و انصافاً باید به آن «برچسب ایرانی» زد و لاغیر! تا زمانی كه ما هوش، ذوق و استعداد خود را به كار می گرفتیم، هر پدیده ای كه وارد این آب و خاك می شد، پس از مدتی زیباتر، بالنده تر و مخصوصاً عمیق تر از اصل خود از كار درمی آمد، اما با ورود به عصر مدرنیته و اعتقاد به این كه ذوق و پشتكار و صبر و دود چراغ خوردن و ممارست و تفكر، «از مد افتاده اند» و كالاهای بی مصرفی هستند، از پدیده ها و تئوری های گوناگون، كاریكاتورهایی را می سازیم كه به هیچ وجه خنده دار نیستند و در عوض، توهین آشكار به خردورزی ایرانی است، از همه بدتر این كه سلیقه و خطوط فرهنگی و رفتارهای فردی و جمعی ما را، عده ای تعیین می كنند كه روزگاری با عنوان «مستفرنگ» به آنها می خندیدیم!
با نگاهی حتی سطحی به پیرامونمان، پیدا كردن مصادیق آنچه گفتیم، ابداً دشوار نیست. داریم از سر و صدا و دود و ترافیك، «رسماً» می میریم و وقتی نگاه می كنی، در صدی شصت ماشین ها، فقط «یك نفر» نشسته كه كجا برود؟ الله اعلم!
طرف به یمن بنزین لیتری شندرغاز، برای «تفریح»! ماشینش را از خانه بیرون آورده تا به درو همسایه و فك و فامیل ها نشان بدهد كه صدقه سر زور گفتن به پدر خسته و مادر كلافه اش و به ضرب و زور اقساط طویل المدت از لیزینگ های مصلحت اندیش قبل از آن كه بابت كاری عرق بریزد و جان بكند (پدر پیر و مادر بیمارش این وظیفه بسیار سبك و سهل را به جایش به عهده گرفته اند) صاحب یك ماشین وطنی و البته موبایل شده تا به رتق و فتق امور مهمه بپردازد. وقتی هم آنهایی كه نه پدر فرسوده ای دارند كه این كار را برایشان بكند و یا شانس نمی آورند كه یكی از این ماشین ها را بابت ابتیاع رب یا پفك یا نوشابه، برنده شوند و بانك ها هم جوایزشان را به شكلی كاملاً اتفاقی به خاله جان و عم قزی می دهند، جانشان از زور دود و سر و صدا و ترافیك به لب می رسد و بالاخره قرار می شود، پول افاضات و تفاخرهای ماشین دارها را خودشان بدهند و بنزین ارزان تر از آب را، یك جوری جمع و جورش كنند، بیا و ببین چه بساطی راه می افتد كه اگر كسی خبر نداشته باشد تصور می كند آن «امور مهمه» واقعاً «سرنوشت سازند» و اگر این ماشین ها از گاراژها بیرون نیایند، یك مرتبه خدای ناكرده اركان هستی ازكار می افتند!
نگاه دیگری بكنید به لباس هایی كه بر و بچه های ما می پوشند! كفش هایی كه نمی شود با آنها راه رفت. بلوز و شلوارهای یك بار مصرفی كه نمی شود توی آنها نفس كشید! این همه را تاب بیاوری كه می خواهی بروی چه كنی؟ سر پل تجریش بستنی اكبر مشدی بخوری! تازه خوشمزه است كه در تعریف اوقات فراغت هم مانده ایم!
نگاه دیگری به SMSها (پیام كوتاه، پیامك یا هر چیزی، مهم طعم پنیره نه شكلش!) بیندازید. منتقل كننده بالاترین ارزش های دینی و فرهنگی، آن هم در چه حجم عظیمی، انگار نه انگار كه این تكنولوژی اختراع شد تا مهمترین مسائل را در كوتاه ترین شكل و با حداكثر سرعت، منتقل كنیم. پیام كوتاه می نویسند، آن هم یك صفحه و حاوی معانی بدیعی كه واقعاً حافظ علیه الرحمه باید در مكتب شان شاگردی كند و باز ما از اوقات فراغت حرف می زنیم.
استاد آن قدر لقب و عنوان دنبال اسمش گذاشته كه یك كامیون هم نمی تواند آن را بكشد و پیام پیامگیر تلفنی اش این است: «پس از شنیدن نشانه آوائی، بن- اندیشه خود را بگذارید! (اگر شما فهمیدید استاد چه گفتند، ما نیز!)»
قرار است از بحثی كه در رسانه ملی درمی گیرد، فهماندن زیاد شود، با چنان عبارات و كلماتی حرف می زنند كه پاك به سواد كه سهل است، به عقل مان هم مشكوك می شویم. آن قدر سطح این مباحث بالاست كه نمی توان نقل قول كرد. فقط اشاره ای به چند كلمه و عبارت كه در ظرف پنج دقیقه یادداشت شده می كنیم: پروسه، پلورالیسم، ساختارمند، تأثیرگذارانه، صدها تركیب عدم + كلمه بعدی، گاهاً، در رابطه با، افزارمند، اندیشگی، مغفول، مكانت و...
قرار است از شنیدن یك خطابه دینی، حساب و كتاب زندگی مان دستمان بیاید، چنان گرفتار سختگیری از یكسو می شویم كه یعنی اگر نفس عادی هم بكشی، خدایی كه مو را ازماست می كشد، چنین و چنانت می كند و خلاصه در چنین آزمونی كه بعضی ها می گذارند، جز بایزید بسطامی (آن هم با نمره ناپلئونی) قبول نمی شود و از سوی دیگر با استفاده بهینه از عرفان مادر مرده ای چون مولانا، چنان شریعت گل و گشادی را به دستت می دهند كه معنای كامل «ابن الوقت» بودن را تداعی می كند.
شریعتی كه در آن هر كاری مجاز است و خدایشان چنان رحمان و رحیم است كه نه برایش حلال و حرام مهم است نه محرم و نامحرم و معلوم نیست این احكام را برای از ما بهتران فرستاده یا بالاخره حساب و كتابی در كار است. ما به یمن استفاده از ابزارهای مدرن، به سرعت برق «مستفرنگ» شده ایم، هم از لحاظ ظاهری و هم زبانم لال باطنی! در فرهنگی كه ما داریم اختراع می كنیم، هیچ چیزی سر جای خودش نیست و این یعنی بهشت آدم های تنبل و متوهم و نظریه پرداز اجتماعی!
باز هم معتقدید ما خوش قریحه نیستیم؟
تهمینه مهربانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید