یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


در فراق سنت


در فراق سنت
چند روز پیش یکی از آقایان محترم ضمن ابراز نگرانی از موضوع رواج طلا‌ق، تحلیلی ارائه کرد، ایشان معتقد است که ازدواج‌های مبتنی بر آشناییهای خیابانی یا آشنایی در دانشگاه‌ها عامل سستی رابطه خانوادگی است و سپس از شیوه سنتی ازدواج و احیاناً خواستگاری و روش آشنایی طرفین بر اساس الگوی سنتی دفاع کرده‌اند. چند روز پیش از آن نیز یکی دیگر از آقایانی که اتفاقاً روحانی هم نیست هنگام حضور در افتتاح برج میلا‌د و در توضیح کاربری برج میلا‌د اشاره داشته به اینکه مناره‌های بلند در معماری قدیمی ایران برای گفتن اذان و رسیدن صدای آن به همه است. و لذا متذکر شدند که: <باید طنین صدای اذان از بالا‌ی برج میلا‌د به گوش همه مردم شهر برسد.>
هر دو گزاره اول این دو نفر در مقام اخبار و توضیح، درست و قابل دفاع است اما هنگامی که به گزاره‌های هر دوی آنان در مقام انشاء و ارائه رهنمود می‌رسیم، طبعاً باید شک و تردید روا داشت. از هر گزاره صحیحی نمی‌توان هر نتیجه‌ای را استخراج کرد. مثلا‌ً آلودگی شهر تهران را در نظر بگیرید. کسانی که اوایل دهه ۴۰ و حتی پیش از آن را به یاد دارند، می‌دانند که هوای تهران به ویژه در حاشیه‌ها تا چه حد پاکیزه بود، غروب که می‌شد دسته سارها و کلا‌غها به زیبایی تمام بر فراز آسمان آبی شهر پرواز می‌کردند و به حاشیه‌های پر از درختان و باغها می‌رفتند. شخصاً به خوبی به یاد دارم که در برخی از روزهای زمستان خیابان جلوی منزل ما در نازی‌آباد که خیابانی شمالی، جنوبی و آفتاب‌گیر بود و عرض کوچکی هم نداشت برای روزهای متمادی بر اثر بارش برف و ریختن برف‌های منازل در خیابان کاملا‌ روی خودروها بسته می‌شد و کسی هم اعتراضی نداشت، زیرا مردم فاقد خودروی شخصی بودند و با اتوبوس یا درشکه یا پیاده به مقصد خود می‌رفتند و مقصد هم معمولا‌ خیلی طولا‌نی نبود و همین نکته دلیل هوای پاکیزه شهر بود. اما در اواسط دهه ۵۰ اوضاع دگرگون شد. من که با وسیله شخصی دوچرخه یا موتور فاصله پلی‌تکنیک و منزل را طی می‌کردم، به محض رسیدن به مقصد باید ابتدا و پیش از هر کار دیگری صورت را با صابون می‌شستم تا دوده‌های معلق در هوا که به آن چسبیده بود، پاک شود و چنین بود که آن سارها و کلا‌غها هم رفتند و هوای آبی و صاف جای خود را به دود و آلودگی هوا داد و از کلا‌غها فقط رنگ سیاهشان در هوا برای ما به ارث رسید.
روشن است که آلودگی هوا یک معضل است که باید آن را حل کرد اما با مشاهده چنین معضل نامطلوب و اذیت‌کننده‌ای که بعضاً موجب کشته شدن و کاهش طول عمر و بروز بسیاری از بیماری‌های دیگر هم می‌شود، نمی‌توان نتیجه گرفت که راه‌حل، بازگشت به گذشته و خارج کردن خودروها از عرصه جامعه یا بازگشت به روستاها است. نتیجه این نحوه راه‌حل دادن برای حل معضل دود و آلودگی هوا همان می‌شود که خمرهای سرخ در کامبوج مرتکب شدند و برای رسیدن به جامعه بی‌طبقه، همه را راهی روستاها کردند و کوشیدند دوران کمون اولیه را بازسازی کنند و دستاوردهای منفی آن رژیم نیز امروز بر کسی پوشیده نیست.
چگونه می‌توان این مشکلا‌ت را حل کرد یا تخفیف داد؟ مشکل مهم‌تر از این موارد اینجا است که برخی افراد از یک طرف دستاوردهای جدید را دوست دارند اما از طرف دیگر حاضر نیستند به الزامات این دستاوردها پایبند باشند، در نتیجه هنگامی که با آثار سوء آن مواجه می‌شوند، راه‌هایی را برای حل مشکل ارائه می‌دهند که قابلیت اجرا ندارد. فراموش نکنیم که تمدن جدید معمولا‌ً مشکلا‌تی هم به همراه دارد، به‌ویژه برای کشورهای جهان سومی مثل ما این مشکلا‌ت بیشتر است. گرچه می‌توان تا حدود زیادی این مشکلا‌ت را تخفیف داد یا حل کرد اما راه‌حل تخفیف و حل آنها، در دل نظام جدید است و نه در دل سنت و بازگشت به آن. به عنوان مثال شهر لندن زمانی چنان آلوده شد که تعداد زیادی از مردم آن در یک روز بر اثر آلودگی مردند اما آنان خودروها را نابود نکردند، سهل است که امروز مردم لندن بسیار بیشتر از آن زمان خودرو دارند و در عین حال آلودگی هوای گذشته به کلی به تاریخ پیوسته است و اثری از آن نیست. پس راه‌حل مشکل رجوع به گذشته نبود که چنین رجعتی امکان‌پذیر نیست.
اینکه دیده می‌شود نحوه آشنایی زن و مرد در جوامع جدید تفاوت کرده و شیوه‌های خواستگاری نیز متحول شده، ناشی از خطای مردم یا تفنن آنان در انتخاب این شیوه‌ها نیست، بلکه رواج این شیوه‌ها یک ضرورت اجتماعی است. اگر امروز تمام خواستگاری‌ها برحسب نظام گذشته صورت گیرد، قطعاً آثار و عوارض سوء آن در برخی ازدواج‌ها بسیار زیادتر از آن چیزی است که امروز شاهدیم. وقتی که دختر جوانی دکتری خود را می‌گیرد، دیگر نمی‌پذیرد که پدر یا مادر کم‌سوادش به جای او تصمیم بگیرد که با چه کسی ازدواج کند. در مورد پسران هم همین طور است. آنان نه فقط از موضع خودخواهانه، بلکه از موضع مسوولا‌نه، حاضر نیستند وظیفه سنگین ازدواج خود را به دوش پدران و مادرانشان بیندازند. بنابراین هرگونه کوششی برای رواج شیوه‌های سنتی که به دلا‌یل اجتماعی (و به‌طور طبیعی) تضعیف شده‌اند، برای رسیدن به هدف کاهش نابسامانی‌ها، تفاوتی با از میان بردن و ممنوعیت استفاده از اتومبیل با هدف کاهش ترافیک و آلودگی هوا ندارد.
برج‌های مدرن برای آن نیست که کسی مثل بلا‌ل حبشی(رض) بالا‌ی آن برود و اذان بخواند، و تغییر کاربری دادن این برج‌ها به مناره، عملی اقتصادی و عقلا‌نی نیست چرا که این هدف قبلا‌ً از طریق رادیو و تلویزیون به بهترین شکلی برآورده شده است،. ضمن اینکه معلوم نیست با چه بلندگویی می‌توان صدای اذان را از برج ۳۵۰ متری به گوش مردمی در ۱۵ کیلومتری آن رساند؟! اگر می‌توان از بلندگو استفاده کرد، چرا از رادیو استفاده نشود؟
تمدن و دنیای جدید به میزانی که آسایش و رفاه برای ما به ارمغان آورده است، مشکلا‌تی را نیز همراه خود تحمیل می‌کند. این مشکلا‌ت برای جوامعی که اصول و ضوابط این دنیای جدید را نپذیرفته‌اند بیشتر است و گرچه تحمل بخشی از این مشکلا‌ت اجتناب‌ناپذیر است اما می‌توان آنها را به نحو چشمگیری تخفیف داد، فقط کافی است به الزامات این دنیای جدید که عقلا‌نیت و آزادی و مشارکت عمومی و پذیرش دانش تجربی و... است پایبند بود. در غیر این صورت غم سنت را خوردن و راه‌حل‌های بازگشت به گذشته دادن و در عین حال چسبیدن تمام‌عیار به مظاهر تمدن جدید، مشکلی را حل نمی‌کند، سهل است که اضافه هم خواهد کرد.
عباس عبدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید