چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

فرمول‌های خودساخته


فرمول‌های خودساخته
<یافتم، یافتم>!؛ نه این صدای ارشمیدس نیست، صدای کسانی است که نیامده و نیاموخته، به‌راحتی راه‌حل همه مشکلا‌ت را می‌یابند و تمامی معادلا‌ت پیچیده را با فرمول‌هایی خودساخته حل می‌کنند. وقتی افراد اجازه دارند به واسطه مقام و جایگاهشان و نه به واسطه تجربه و تخصص‌شان برای هر موضوعی نسخه بپیچند، دیگر تعجبی ندارد که از هر جا صدای <یافتم، یافتم>! بلند شود.
شاید این از شانس آموزش و پرورش باشد که عده‌ای راهگشا و حلا‌ل مشکلا‌ت بر سر کار آیند و به‌سادگی همه معضلا‌ت را برطرف نمایند. وزیر قبلی آمد و رفت و البته بیش از هر کسی، خود وی و تنی چند از اطرافیان از عملکردش راضی بودند. بسا تعجب و حیرت که وقتی <فرشیدی> رفت، حتی صدای یکی از معاونین‌اش درنیامد و کسی استعفا نداد. عجیب‌تر آنکه همین‌ها مانده‌اند تا سازگار شوند و با شرایط جدید کنار آیند، مگر آنکه وزیر جدید عذرشان را بخواهد. فرشیدی هم با صدای <یافتم، یافتم>! آمد، اما بالا‌خره معلوم نشد که آیا چیزی یافت و آیا می‌دانست که چه باید بیابد؟! سرپرست وزارت آموزش و پرورش و وزیر احتمالی هم که هنوز دارد اطلا‌عات جمع‌آوری می‌کند با جهشی ناگهانی و تجربه‌ای ۶۰-۵۰ روزه به متخصص آموزش و پرورش تبدیل شده و سخن از تحول بنیادین می‌گوید.
ما عادت کرده‌ایم به اینکه هر وزیر با یک <محور> بیاید وقتی رفت، آن محور را با خود ببرد تا محوری دیگر جایگزین شود. حالا‌ هم وزیر احتمالی، محوری را پیش کشیده‌اند، تا پایان کار چه باشد؟
بحث رعایت تفاوت‌های فردی و اجتماعی در تربیت موضوع جدیدی نیست. نمی‌دانم کسانی که از تالیف کتاب‌هایی با تفکیک جنسیتی حرف می‌زنند، چه سررشته‌ای از روانشناسی رشد، روانشناسی تربیتی و به‌خصوص روانشناسی اجتماعی آموزش و پرورش دارند، اما از طرح موضوع معلوم است که این هم از جرقه‌هایی است که به ذهن بزرگان می‌زند و پایه و مبنای منطقی و علمی چندانی ندارد. این موضوع سال‌ها در آموزش و پرورش ایران مطرح بوده که در کتاب درسی تفاوت‌های جنسیتی، قومی و محلی رعایت نمی‌شود. این درست است که باید کتاب دانش‌آموز تهرانی با کتاب دانش‌آموز روستایی تفاوت‌هایی داشته باشد، اما آیا این تمام موضوع است؟
● تربیت متعادل
هدف از تربیت را رشد شخصیت می‌دانند. شخصیت دارای ابعادی چون جسمانی، شناختی، عاطفی، اجتماعی و اخلا‌قی است. از نظر روانشناسی تربیتی، تربیت متعادل زمانی صورت می‌گیرد که به همه ابعاد شخصیت با هم توجه شود. یکی از اشکالا‌ت اساسی نظام تربیتی ما توجه تک‌بعدی به تربیت و تاکید بیش از اندازه به بعد شناختی است.
به‌رغم گفته‌ها و حتی تاکیدهای مسوولا‌ن و متولیانی از شورای عالی انقلا‌ب فرهنگی، وزارت آموزش و پرورش و سایر دست‌اندرکاران آموزشی و فرهنگی، مبنی بر اجتناب از تربیت تک‌بعدی، هنوز هم آموزش و پرورش ما رویه قدیمی و نهادینه خود را ادامه می‌دهد و در عمل گوشش به حرف کسی بدهکار نیست. هنوز هم حفظ‌کردن و یادگیری طوطی‌وار اصل اول تربیتی در مدارس ماست. حتی آموزه‌های روانی و اخلا‌قی را به زور حفظ‌کردن به دانش‌آ‌موزان آموزش می‌دهیم.
به این ترتیب اشکال اساسی نظام تربیتی ما، نامتعادل‌بودن تربیت است که طبعا ناهمگونی‌هایی را در رشد شخصیت دانش‌آموزان موجب می‌شود. در کنار این نکته، موضوع مهم دیگر ناهماهنگی ابزارها و روش‌هاست. در آموزش و پرورش، گروهی کتاب می‌نویسند، گروهی برنامه‌های تربیتی طراحی می‌کنند، گروهی متولی ارزشیابی هستند، گروهی به معلم آموزش می‌دهند و به همین ترتیب، هر کس کار خود را می‌کند، بدون آنکه انسجام خاصی در برنامه‌ها و فعالیت‌ها موجود باشد. به عبارت دیگر، آموزش و پرورش ایران به شکل نظامدار =( سیستمی) کار نمی‌کند و تعامل مناسبی بین بخش‌های آن وجود ندارد.
نتیجه قابل انتظار دو مورد قبلی این است که هر فرد و گروه از زاویه دید خود برای ارتقای کیفیت، اصلا‌ح و تحول، کار می‌کند و البته هر کس هم کار خود را مهمترین و تاثیرگذارترین می‌داند. آموزش و پرورش ایران کشتی بی‌لنگری است که هر کس می‌خواهد آن را به سمتی براند، به همین دلیل این کشتی حرکت چندانی نمی‌کند و از همان نقطه‌ای که حرکت کرده است، دوباره به همان نقطه بازمی‌گردد. هنوز بعد از سال‌ها ،تفکر جامع، نظامدار و منسجمی در آموزش و پرورش وجود ندارد که با نگرشی تعاملی در جهت رسیدن به الگویی از تربیت متعادل حرکت کند.
● فرهنگ و شخصیت
شخصیت همه انسان‌ها در بستری فرهنگی شکل می‌گیرد و رشد می‌کند. به این ترتیب، ارتباط مستقیمی بین تربیت متعادل و فرهنگ وجود دارد. آنچه به ابزارها و روش‌های تربیتی جهت می‌دهد، فرهنگ است.
<شخصیت> در یک جامعه و در بستری فرهنگی رشد و تکامل می‌یابد و در نهایت به شکل‌گیری مفهومی به نام <هویت> می‌انجامد. تجربه‌های کودکی ما در تلفیق با شرایط محیطی خانه و مدرسه، در دوره نوجوانی منجر به شکل‌گیری هویتی منسجم یا آشفته می‌شود. اینکه نظام تربیتی چه تدابیری برای تربیت متعادل و تربیت انسان‌هایی دارای هویت انسجام‌یافته اندیشیده باشد، اولا‌ ارتباط مستقیم با انسجام یا آشفتگی فرهنگی دارد و ثانیا از مهمترین عوامل تعیین‌کننده میزان سلا‌مت روانی جامعه است. واژه‌هایی مانند فرهنگ، تربیت، شخصیت و زندگی فارغ از مباحث عادی و عامیانه، به‌قدری ارتباط تنگاتنگ و پیچیده با هم دارند که گاهی درک این ارتباط برای همه مقدور نیست. همه می‌دانیم که فرهنگ نقش اساسی در شکل‌گیری شخصیت انسان‌ها دارد و همه قبول داریم که تربیت باید متعادل باشد، اما اینکه چگونه، پاسخ این سوال اصلا‌ راحت نیست. سردرگمی آموزش و پرورش ما هم دریافتن پاسخ چنین سوالی است، سوالی که قرن‌ها دغدغه اندیشمندان، مربیان و روانشناسان بزرگی بوده است.
● هویت جنسیتی
موضوع هویت جنسیتی اگرچه به‌طور عمده از بعد اجتماعی شخصیت، مورد توجه قرار می‌گیرد، اما با ابعاد دیگر شخصیت هم ارتباط دارد. دختر یا پسر بودن، نقش مهمی در شخصیت و زندگی هر انسانی دارد، موضوعی که بسیار مهم است، اما همه وجود انسان در هویت جنسیتی خلا‌صه نمی‌شود. چه دلیلی دارد که از بین همه جنبه‌های وجود انسان یک مورد را برجسته‌تر کنیم؟ نکته مهم دیگر آنکه برای همین موضوعی که محور قرار داده‌ایم، با کدام نگرش‌های تعاملی و سیستمی پا پیش گذاشته‌ایم؟ مگر می‌توان همه چیز را در کتاب‌های درسی خلا‌صه کرد؟ پس تکلیف هماهنگی سایر ابزارها و روش‌ها چه می‌شود؟
نگاه تک‌بعدی به مسائل تربیتی، از مهمترین آفت‌های رایج در آموزش و پرورش است. به جای ارائه برنامه‌ای همه‌جانبه، جامع و کل‌نگر، روی یک موضوع انگشت می‌گذاریم و آن را برجسته می‌کنیم، چرا؟ متاسفانه در آموزش و پرورشی که بازی پست‌ها موضوع بسیار مهمی به شمار می‌رود، جایگاه و پست افراد مهمتر از تجربه و بینش تخصصی است. بنابراین هر کس به اندازه جایگاهی که دارد، قوی‌تر است و حرفش بیشتر پیش می‌رود.
● کتاب‌ها
من در اساس با تغییر کتاب‌های درسی و بسیاری تغییرات کوچک و بزرگ دیگر در آموزش و پرورش موافقم، اما زمانی که تکلیف ما با فرهنگ کاملا‌ مشخص شود. در غیر این صورت هرگونه تغییر و اصلا‌ح، اقدامی عجولا‌نه، بی‌هدف و بی‌نتیجه خواهد بود. تصور تغییر کتاب‌های درسی با هدف رعایت تفکیک جنسیتی و البته سایر تفاوت‌ها قومی و نژادی، تصوری وحشتناک و غیرعملی است، زیرا:
۱) آموزش و پرورش ایران نظامی تمرکزگرا و محدودکننده است. هرچه هم شعار مشارکت و استفاده از دیدگاه‌های عمومی را بدهیم، باز هم در عمل، شرایط آموزش و پرورش و روح مدیریتی حاکم بر آن به‌عنوان مانع عمل خواهد کرد. روند اداری آموزش و پرورش عادت به کشدارکردن موضوعات دارد، تا حدی که اصل موضوع فراموش و جزئیاتی از آن باقی بماند.
۲) تشکیلا‌ت تالیف کتب درسی، به این سادگی‌ها اجازه نمی‌دهد امور از دست خودش خارج شود. هر چرخی که بزنیم و از هر مسیری که برویم، باز هم سر نخ موضوع دست، افراد و گروه‌هایی خاص خواهد بود که به‌سادگی از منافع خود نمی‌گذرند. نظام تالیف کتب درسی در ایران نظامی تقریبا راکد، محدود و معیوب است که سال‌های سال نتایج این رویه را دیده‌ایم.
۳) هزینه‌های مترتب به تغییر کتاب‌های درسی، بسیار کلا‌ن و سنگین است، به‌خصوص آنکه قصد تغییرات، عمده باشد. این تغییرات ممکن است عده زیادی را سرگرم کند، اما هزینه‌هایی را بر بیت‌المال تحمیل خواهد کرد که براساس نکته‌های بیان‌شده در سطرهای قبلی، به‌طور حتم به نتیجه‌ای قابل توجه نخواهد رسید.
عمل بر مبنای یافته‌های فردی و شهودی، رویه‌ای است که تجربه آن قبلا‌ هم در آموزش و پرورش وجود داشته و تکرار آن فقط بر زیان‌های پیشین خواهد افزود. وقتی سرپرستی که هنوز دو، سه ماه از ورودش به آموزش و پرورش نمی‌گذرد، به خود اجازه می‌دهد که وارد حیطه‌های تخصصی شود، باید بسیار نگران باشیم. چنین رویه‌ای از کسانی که دارای تحصیلا‌ت دانشگاهی و مدارج علمی هستند، بسیار بعید به‌نظر می‌رسد، اما متاسفانه موارد آن در حال افزایش است. یعنی مسائل آموزش و پرورش به‌قدری ساده و عادی است که در عرض دو، سه ماه می‌توان هم بر آنها مسلط باشد و هم به ارائه دیدگاه‌ها پرداخت؟!
۵) تمرکز بر کتاب‌های درسی بدون توجه به مولفه‌ها، ابزارها و روش‌های دیگر حتی اگر قصد فقط طرح موضوع و بیان اولیه مساله باشد، حاکی از ادامه نگرش تک‌بعدی و غیرسیستمی است. اگر قرار است همه چیز هماهنگ و منسجم پیش برود، چرا یک موضوع برجسته می‌شود؟ اگر قرار است یک موضوع از اولویت بیشتری برخوردار باشد، پس چه چیزی در اساس تغییر کرده است؟ آیا باز هم محوری تازه در آموزش و پرورش پیدا شده است؟
ابراهیم اصلا‌نی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید