جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


سیامک انصاری


سیامک انصاری
● بازیگری حرفه من است
زمانی فکر می‌کردم که بازیگری بیشتر از اینکه شغلم باشد، تفریحم بود، خاصیت گذشت زمان این بود که بازیگری را تبدیل به حرفه من کرد. گذشت زمان و نگاه جدی اطرافیانم نتوانست لحظات شاد و مفرح دوران بازیگری‌ام را به یک حرفه سست و بی‌روح تبدیل کند اما اگر عشق به بازی موجودیت پیدا می‌کند، تنها به خاطر وجود همان لحظات است، یعنی درست همان لحظاتی که در آن احساس بی‌وزنی می‌کنم...
انصاری خود را اینگونه معرفی می‌کند: «من متولد سال ۱۳۴۷ در تهران هستم و تحصیلاتم در رشته کارشناسی نمایش از دانشگاه آزاد اسلامی است».
انصاری می‌گوید: پیشنهادهای زیادی را رد می‌کنم اما کار با مهران مدیری برایم چیز دیگری است، مهران بازیگر و کارگردان بسیار حرفه‌ای است، من با مهران راحتم و راحت هم کار می‌کنیم.
او در گوشه‌ای دیگر از گفته‌هایش می‌گوید:
در زندگی تنها نیستم، اتفاقا اطرافم خیلی شلوغه اما یکبار در زندگی به شدت احساس تنهایی کردم، همان زمانی که برادرم را از دست دادم، تو اون لحظه هیچ‌کس آدم رو درک نمی‌کنه! اون کوچک‌تر از من بود، نه اینکه هر روز با هم درد دل می‌کردیم و حرف‌هامو به او می‌زدم، نه این طور نبود اما به هر حال خون آدمه، وقتی می‌ره، یه حجمی ازش خالی می‌شه که پر نمی‌شه، هیچ‌وقت. سرانجام با این مسئله کنار آمدم. اون زمان تئاتر کار می‌کردم، یک شب نشستم، فکر کردم اگر به کارم ادامه ندم چی می‌شه... صبح بلند شدم، رفتم تئاتر شهر و کارم را آغاز کردم، باهاش کنار اومدم...
نظر انصاری در مورد تنهایی: «تو تنهایی به خیلی چیزها فکر می‌کنم، آینده، گذشته و حال، به گذشته و آینده بیشتر فکر می‌کنم و به «حال» کمتر... دوستان، زمان دانشگاه و خدمت از گذشته زندگی برای من مهمتره دوستانی از دبستان تا حالا...»
من از خاطره‌هام خیلی انرژی می‌گیرم، وقتی با کسی خاطره مشترکی دارید، تکرار کردنش خیلی شیرینه...
اما گذشته تموم شده و رفته، باید به فکر یک حرف جدید بود... نمی‌شه خاطره‌سازی کرد، اینها اتفاقاتی است که با ما افتادند، نمی‌شه به زور ساختشون...
برای مثال من از دوران بازی‌ام خاطره‌ای ندارم که در ذهنم کاملا نقش بسته باشد، بلکه اون خاطره‌ها توی موقعیتی پیش اومده.
بی‌انصافیه بگم بازیگری را دوست ندارم اما خیلی هم علاقه‌مند نیستم.
مگه می‌شه آدم به مادیات فکر نکنه؟ اما راستشو بگم، خیلی دلم می‌خواست یک دفتر یا اتاق داشتم که با چند تا از دوستانم می‌نشستیم و طراحی می‌کردیم و... از اولش تو فکر معماری و این حرف‌ها بودم، متاسفانه معماری قبول نشدم، تلاش هم نکردم که قبول شوم، اون زمان اصلا به این چیزا فکر نمی‌کردم، کار بازاریابی می‌کردم، در کنارش دانشگاه هم می‌رفتم.
من عقیده‌مو به کسی تحمیل نمی‌کنم، بیشتر دوست دارم جمعی تصمیم بگیریم، خیلی اهل همراه کردن دیگران با خودم نیستم. اصلا از این آدما که دوست دارن، حرف حرف خودشون باشه خوشم نمی‌یاد.
● بهترین خاطرات آدم بزرگ‌ها
او در زمان بازی در «شب‌های برره» در گفتگویی گفته بود «فکر می‌کنم بیشتر بزرگ‌ترها دوست دارند، اسباب بازی داشته باشند و با آنها بازی کنند، مگر اسباب‌بازی چیز بدی است؟ خیلی از خانم‌ها توی خونه عروسک دارند، بعضی از مردها روی آیینه بعضی از ماشین‌ها عروسک آویزان می‌کنند، اصلا بعضی‌‌ها، اسباب بازی بچگی‌شان را نگه می‌دارند و هر چند وقت یکبار می‌روند سراغش، اسباب بازی بهترین خاطره هر فرد بزرگسال است. من اسباب بازی‌های دوران بچگی‌ام را نگه نداشتم، همان بچگی همه را شکستم و انداختم دور، دوره اسباب بازی‌‌های سیامک انصاری تمام شد...»
شاید آدم برای یک لحظه دلش بخواهد بچه شود اما این مسئله خیلی زودگذر است، هیچ‌کس دلش نمی‌خواهد به دوران بچگی برگردد، فقط گاهی مشکلات زندگی باعث می‌شود آدم بخواهد بچه شود.
● سفر به چزابه
اولین فیلم سینمایی که در آن بازی کردم، «سفر به چزابه» به کارگردانی مرحوم رسول ملاقلی‌پور بود، که در سال ۱۳۷۴ مقابل دوربین رفت. گرچه پیش از آن در چند برنامه تلویزیونی هم حضور داشتم اما پیش از آن تئاتر هم بازی می‌کردم. از جمله حضورهایم در سینما باید به سفر به چزابه، کمکم کن، مربای شیرین و نسل سوخته اشاره کنم، از کارهای معروف تئاتر باید به نمایش دیوان تاترال، نامزد ویولت، هیچ‌کس همه داستان‌ها را به خاطر نمی‌آورد، در مقام دستیار کارگردانی هم حضور داشتم و با بزرگانی چون مرحوم رسول ملاقلی‌پور در نسل سوخته و هیوا و با مرضیه برومند در تاکسی سرویس پریان، همکاری کردم، برای کودکان و نوجوانان در دو کار بهار خانوم و زنگ آخر حضور داشتم، در سریال‌های ماه مهربان، روزگار جوانی، هتل، این زمینی‌ها، ورثه‌ آقای نیکبخت، شمسی و مادام، باغ بلور، همسفر و زائر بازی کردم و در زمینه طنز هم در دیوار، از خواستگاری تا ازدواج، جمعه بازار، گل‌های ۷۷، اگه بابام زنده بود، فیلم قلقلک و کارهای سال‌های اخیر مهران مدیری حضور داشتم...
آنچه خواندید گزیده‌ای از گفته‌های سیامک انصاری در سایت خودش بود. بازیگری که یکی از شناخته شده‌ترین بازیگران تلویزیون در دهه هشتاد بوده، بازی‌هایش در مجموعه‌هایی که طرفداران زیادی پیدا کردند. او را به یکی از معروف‌ترین چهره‌های سینمایی تبدیل کرد، در سینما نقش‌هایی را ایفا کرد که پیدا کردن وجه اشتراک بین آنها و مجموعه‌های تلویزیونی‌اش حقیقتا سخت است. فیلم جنگی سفر به چزابه کجا و طنز پاورچین و نقطه‌چین و... کجا، یا راهی هم که در تئاتر رفته، از مسیر سینمایی‌اش عجیب‌تر است، او بازیگری همه فن حریف است.
منبع : مجله خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید