سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

استراتژی و تولید فکر


استراتژی و تولید فکر
چرا تولید فكر، «استراتژی» می‌خواهد؟ چون كه تولید فكر، یك حركت است و هر حركتی،‌ به یك «معرفت پیش بینی‌گر» نیاز دارد چنان كه امیر حكمت (ع)می‌فرمایند: (ما من حركهٔ الا و انت فیه محتاج الی المعرفهٔ).از آن جا كه نهادینه سازی فرهنگ لازم برای تولید فكر، حركتی نوین و آرمانی است، تحقق آن، نیاز به ایجاد معرفتی ترسیم گر، اجرایی و عملیاتی دارد كه این همان طراحی استراتژی است.
چرا تولید فكر، «استراتژی» می‌خواهد؟ چون كه تولید فكر، یك حركت است و هر حركتی،‌ به یك «معرفت پیش بینی‌گر» نیاز دارد چنان كه امیر حكمت علیه السلام می‌فرمایند: (ما من حركهٔ الا و انت فیه محتاج الی المعرفهٔ). (۲) از آن جا كه نهادینه سازی فرهنگ لازم برای تولید فكر، حركتی نوین و آرمانی است، تحقق آن، نیاز به ایجاد معرفتی ترسیم گر، اجرایی و عملیاتی دارد كه این همان طراحی استراتژی است.
●یكم - استراتژی
«استراتژی» به عنوان مقوله‌ای كهن در علوم و فنون نظامی، مفهومی كم و بیش شناخته شده است. این مفهوم قرن‌ها در خدمت ماشین نظامی و جنگی در واحدهای سیاسی بوده و همچون ستاره‌ای، ارتش‌های دنیا را هدایت كرده است اما از اوایل قرن بیستم، این «علم و هنر جنگ»،كاربرد ویعی تری یافت و حیطه های جدیدی را در نوردید. تركیب هایی همچون «استراتژی اقتصادی» و «استراتژی فرهنگ‌ها» پدیدار شدند. (۳) واژه استراتژی از ریشه یونانی Strategema (هر مانوری به منظور غافلگیری دشمن) گرفته شده كه خود از واژه‌ Strategos (ژنرال ارتش) مشتق شده كسی كه «هدایت ارتش» را در دست دارد. (Stratos) به معنای ارتش و ago به معنای هدایت است). (۴) آن چه به نظر می‌رسد آن كه به مرور و در طول زمان، میل عامه به این تمایل نمود كه گسترده مدلولی «استراتژی» گسترش یابد. مثلا آن گونه كه آندره بوفر گزارش می‌دهد، «خط مشی‌های كلی نظام» در هر مجموعه كوچك و بزرگی، «سیاست بنیادین» نام دارد آن گاه «استراتژی جامع» (۵) یا «سیاست در اجرا» (۶) مكانیزم و نحوه تغییر اذهان و اعمال در راستای تطبیق با سیاست بنیادین است. (۷) در مكتب‌های رئالیستی در علوم سیاسی به طور مثال، در آثار افرادی چون هانس جی مورگنتا، قدرت به عنوان جوهره سیاست معرفی می‌شود، در این راستا، قدرت، «رابطه‌ای» است كه در آن، یك نفر، افكار و اعمال سایرین را كنترل می‌كند و قدرت سیاسی، «روابط متقابل كنترل میان صاحبان اقتدار عمومی و نیز میان آنها و كل مردم» می‌باشد. (۸) به این ترتیب می‌بینیم كه هم در استراتژی و هم در سیاست قدرت، آن چه مورد نظر است، تغییر رفتار طرف مقابل براساس خواست ما می‌باشد.
به عبارت دیگر، ‌سیاست آرمانی، اگر بخواهیم در عرصه واقعیت، اولا به كسب و بسط قدرت كنترلی بپردازد و ثانیا در ضمن آن، آرمان‌های خود را گام به گام جلو ببرد، باید:
۱- هدف را تشخص بخشد؛
۲- راه‌های لازم را تدارك ببیند؛
۳- در آن راه‌ها، ابزارهای لازم را پیش‌بینی و به كار بندد. و این همان تحقق «عناصر استراتژی» است. نكته‌ای كه در این جا قابل توجه است آن كه حتی در فضای رئالیستی، این آرمان‌ها (چه آسمانی و چه زمینی) خواهند بود كه برای آنها و متاخر بر آنها استراتژی‌ها تدوین و طراحی می‌شوند و نه بالعكس.
هر آن چه كه به عنوان سیاست آرمانی تعین می‌یابد باید برای وصول به آن، انواع استراتژی‌های پیشنهاد را اخذ نمود و سپس با توجه به پنج مؤلفه (فرصت‌ها، تهدیدها، امكانات، تنگناها، ‌و سطح بازده)، بهترین آنها را برگزید. آن گاه برای عملیاتی كردن استراتژی برتر،‌ در طی یك پروسه مدیریتی، از سه مرحله برنامه ریزی استراتژیك، اجرای استراتژیك و كنترل استراتژیك گذر نمود.
●دوم - تولید فكر
سؤال - «من» كیستم؟
پاسخ - ای برادر تو همه اندیشه‌ای
ما بقی خود استخوان و ریشه‌ای (۱۰)
بنابراین پویایی و سرزندگی «من»،‌ چیزی جز پویایی و سرزندگی «اندیشه‌ام» نخواهد بود و جز این هر چه هست، پویایی اندام،‌ تحول در لباس، خانه، اسباب زندگی و القاب اعتباری است كه این‌ها همه نه «من» كه «منیت» هستند.
اما این همه «هستی من» یعنی «اندیشه‌ام»، چگونه پویا و بالنده خواهد شد؟ به نظر می‌رسد كه تولید فكر و بالندگی اندیشه، در گروی رفت و آمد دائمی بین سه ساحت زیر است:
▪ساحت یكم:
از كجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به كجا می‌روم آخر؟ ننمایی وطنم؟
این سؤالات و نظایر آن را دائما باید در «ساحت هستی‌‌شناسی» مورد كنكاش قرار داد. در این وادی به شیوه «اجتهاد» یا به «تقلید» [كه البته تقلید در این جا غلط رایج است]؛ به منش «نفی» یا به «ایجاب»؛ با مسلك «برهان» یا به «مكاشفه» باید كه زیر ساخت‌هایی اطمینان بخش بیابیم تا عمارت معرفت را بر آن استوار سازیم. این زیر ساخت‌ها اولا انتخاب می‌شوند یعنی آن كه جبری نمی‌باشند؛ ثانیا متصلب نمی‌باشند فلذا دائما باید مورد بازخوانی و آزمون و تصحیح قرار گیرند چرا كه:
خشت اول گر نهد معمار كج
تا ثریا می‌رود دیوار كج
از همین جا داستان "ظلمت وهم" و "نورفهم" آغاز می‌گردند به همین دلیل موحدان عالم از همین سرآغاز، ‌در ساحت هستی‌شناسی و یا اصلا بیش از هر ساحت دیگری در این جا است كه دادار دانا طلب می‌نمایند كه «اللهم اخرجنا من ظلمات الوهم و اكرمنا بنور الفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتك و انشر علینا خزائن علومك، برحمتك یا ارحم الراحمین)(۱۱)
▪ساحت دوم:
هنگامی كه به استقرار در قریه گزاره‌ها، گردش نمائیم، می‌بینیم كه آدمیان در ساحت یكم، یا «به مبدا و معاد قابل وصفی برای زمین و زمان قائل می‌شوند» و یا آن كه یكی از گزارش‌های زیر را در حیطه نظام دانایی خویش اعلام می‌كنند: «به تشخیص خاصی در حوزه مبدا و معاد نرسیدم»،‌ «امكان چنین شناختی وجود ندارد»، «اصلا چنین چیزی موجود نمی‌باشد تا شناخته شود» و غیره، البته كسانی كه در حیطه نظام دانایی خویش،‌گزارش‌های فوق‌ را اعلام و اعلان عمومی می‌كنند شاید كه در حیطه تنهایی و شخصی خود برای رمز و راز آلودگی باور شخصی،‌به مبدا و معادی هم قائل باشند.
اما گروه نخست كه به مبدا و مبعاد قابل وصفی می‌رسند آن گاه در ساحت دوم كه «ساحت معرفت شناسی» است «آن دغدغه‌های خاصی كه برای آنها جدی می‌گردد و نیز آن معیاری كه برای آنها، صدق و كذب قضایا را ترسیم می‌كند» در راستای آن دادار و خدایی خواهد بود كه برای خود توصیف می‌كنند.
معرفت شناسی برای گروه دوم نی‍ز، به همین گونه تدوین می‌گردد منتهای امر،‌ دادار و عله العلل آنها زمینی است مانند این علهٔ العلل: «آزادی به انجام هر تجربه»، «سود»، «لذت و شادی»، «نژاد»،‌ «اراده معطوف به قدرت»، «غریزه»،‌ «نیروهای كدر و نامعلوم»،‌ «ذهن»،‌«شیوه تولید»،‌ «صنعت فرهنگ»، «قواعد زیر ساختی گفتمانی» و غیره،‌هر یك از این الهه‌ها و علهٔالعل‌ها، صرفا به جدی ساختن قضایایی خاص، به عنوان قضایای علمی و حقیقی قادر خواهند بود و نیز صرفا ملاكی خاص را برای صادق و كاذب خوانی ارائه می‌دهند. سایر مباحث معرفت شناس نیز به همین شیوه در سایه‌سار هستی شناسی رقم می‌خورند.
▪ساحت سوم:
در پی دو ساحت پیشین، «ساحت روش شناسی» می‌آید. هر «معیار صدق و كذبی» كه در معرفت شناسی فراهم آمده باشد و هر نوع دغدغه‌های خاصی كه جدی گشته باشد، «روش» حل خاصی، می‌طلبد. نكته‌ای كه باید تذكر داد آن چه در مبادی عالم و آدم، قائل به آسمان باشیم و چه قائل به زمین باشیم، حل دغدغه‌ها، قطعا مصنوع و به دست بشر خواهد بود و این آدمی است كه باید روش‌های متناسب با حل مسائل را با تامل، كشف نموده و به كاربندد و در آزمون‌ علمی، بر دقت و كارآیی آن بیافزاید.
●جمع بندی سه ساحت:
این سعی و صفا بین «هستی شناسی»، «معرفت شناسی»،‌ «روش شناسی» و سپس «دغدغه‌های عینی»، همان «اندیشه» است كه در نزد اولیاء دین، یك ساعت از آن، برتر از سال‌های متمادی عبادت است. چرا كه در این جا، «من ماندگار» بسان درختی مستمر در بوستان باقیات صالحات، حتی پس از مرگ باغبان نیز باقی می‌ماند.
●سوم- استراتژی و تولید فكر
الف - استراتژی تولید فكر:
«تولید فكر» و نهادینه كردن فرهنگ ورزی، از یك سود خود، یك استراتژی است یعنی آن كه، ‌صاحبان قدرت در راستای آمال با آرمان‌های خود، یا آن كه به تشویق این امر كمك نموده‌اند یا به جلوگیری از آن اقدام نموده‌اند.
به طور مثال هر كس با تاریخ قاجار آشنا باشد این پند سر سلسله قاجار یعنی آغامحمد خان به جانشینانش را شنیده است كه: اگر می‌خواهی بر این مملكت حكومت كنی، مردم آن باید گرسنه و بی‌سواد بمانند. در این جا فرهنگ تولید فكر، «نفیا»، یك استراتژی برای قدرت فاسد پادشاهی می‌باشد كه مترتب بر آن، شاهد تعمیق جهل و خرافات و بالتبع قبضه استثماری ایران به دست استعمارگران بودیم. اما اكنون پس از دهه تثبیت انقلاب اسلامی، و در زمانه استعلا خواهی به سوی ایران توسعه یافته، فرهنگ تولید فكر، «اثبات»،‌یك استراتژی برای اصحاب قدرت قرار گرفته است (۱۲)
بحث در این است كه «تولید فكر» نفیا یا اثباتا هنگامی كه یك استراتژی برای دیگر آمال و آرمان‌های سیاست گذاران می‌شود، خود در مرحله اجرایی و عملیاتی‌تر، ‌در جایگاه یك آرمان‌ قرار می‌گیرد و می‌باید برای آن به تدوین استراتژی لازم پرداخت.
ب- استراتژی برای تولید فكر:
در این نوشتار سخن از آن است كه «نهضت تولید فكر»،‌نه یك امر شخصی مربوط به یك متفكر، و بلكه مقوله‌ای مرتبط با «فرهنگ عمومی» است. از جمله مكانیزم‌هایی كه به عنوان استراتژی‌ برای تحقق «فرهنگ تولید فكر» پیشنهاد می‌شود، آن است كه مجموعه ابزارهای جامعه پذیری (۱۳) در جهت ایفای دو رسالت سوق داده شوند: ۱- حساسیت به دغدغه‌های موجود و به عبارت دیگر نهادینه شدن فرهنگ دغدغه‌داری (۱۴)؛ ۲- نهادینه شدن فرهنگ حل دغدغه‌ها در سیر و سفر بین چهار ساحت «هستی شناسی»، «معرفت شناسی»، «روشن شناسی» و «تولید داده‌ها».
اگر این دو نهادینه سازی در سطحی ملی صورت پذیرد و ضرب‌الاجل، آن كه اگر «سیر نمودن در مسیر بین چهار ساحت فوق» توسط مسئولین سیاست گذار در مراكز آموزشی و پژوهشی به صورت یك دغدغه‌ توام با سؤال مندی در خوی و عادت دانشجویان و دانش پژوهان نهادینه گردد آن گاه «فرهنگ عمومی بی‌خیال» به «فرهنگ عمومی اندیشه ورزی» یعنی «فرهنگ ماندگاری» تبدیل خواهد شد.
آب كم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
سیر دغدغه‌مند فیمابین «هستی شناسی»، «معرفت شناسی»، «روشن شناسی» و «مشكلات عینی»، رویه‌ای ساری بین نخبگان فكری می‌باشد اما عدم جریان این رویه و منش به سطوح میانی و پایینی جامعه، یكی از آسیب‌های موجود در «فرهنگ عمومی كشور» است كه باید تدبیری مجدانه بیابد و الا باید بدانیم كه «شوره‌ زاری كویر»،‌ در حال پیشرفت به سوی دشت‌های پر محصول است و این با یك نگاه گذرا به سطح كیفی دانشگاهیان و حوزویان خصوصا در مقاطع پركمیت آنها قابل حس و لمس نمودن است. حضرت امام خمینی (ره) معتقد بودند كه به صرف ورود یك فرد به یك مركز آموزشی هیچ الزامی وجود ندارد كه فرهنگ لازم را پذیرفته است بلكه در صورت عدم تدبیر بهینه، ماجرا برعكس خواهد بود و آن، جریان یافتن شوره‌زاری از این مجرا خواهد بود. «كسانی كه از میان مردم، وارد حوزه‌های روحانیت می‌شوند، طبعا آثار سوء فكری و اخلاقی را با خود می‌آورند؛ حوزه‌های روحانیت، جزئی از جامعه و مردم است؛ بنابر این ما باید در اصلاح فكری و اخلاقی افرادی حوزه كوشش كنیم.» (۱۵) بنابر این با «استراتژی تولید فكر» نه تنها كه باید جلوی «تهدیدهای كویر زایی» را بگیریم بلكه علاوه بر آن باید «فرصت‌های كویر زدایی» و گسترش بوستان اندیشه را فراهم آوریم. یعنی در این مسیر، تك تك ایرانیان پاك نهاد را در حركت به سوی قله‌های فرزانگی، سمیرغ وش همراه خود سازیم.
سال‌ها در بحر و بر، می‌گشته‌ام
پای اندر ره به سر، می‌گشته‌ام
با سلیمان در سفرها بوده‌ام
عرصه عالم، بسی پیموده‌ام
پادشاه خویش را دانسته‌ام
چون روم تنها؟ كه نتوانسته‌ام
پس شما با من اگر همو شوید
محرم آن شاه و آن درگه شوید
هست ما را پادشاهی بی‌خلاف
در پس كوهی كه هست آن كوه قاف
نام او سیمرغ و سلطان طیور
او به ما نزدیك و ما زو و دور دور
هر كه اكنون از شما مرد رهید
سر به راه آرید و پای اندر نهید(۱۶)
آرمان «انقلاب فكری» چیزی است كه زمینه آن در «اجتماع بشری» می‌باشد و صرفا باید با تدبیر استراتژی صحیح و ترسیم افق زیبایی كه فراسوی این مجاهدت جمعی می‌باشد،‌ طراحی نو در عرصه فرهنگ عمومی زده شود.
جمله خلقان سخره اندیشه‌اند
زان سبب، خسته دل و غم پیشه‌اند.
فكر غم، گر راه شادی می‌زند
كار سازی‌های شادی می‌كند(۱۷)
نویسنده: محمد علی متولیان
منابع:
۱- جلال الدین مولانا: مثنوی معنوی.
۲- علی بن ابی‌طالب علیه السلام: نهج‌البلاغه.
۳- علی رضا ازغندی و جلیل روشندل؛ مسائل نظامی و استراتژی معاصر؛ (تهران: سمت، ۱۳۷۴)؛ ص۱.
۴- New Websters Dectionary؛ (New York: World Publishing, ۱۹۸۹) ; p.۵۱۲
۵- Grand ststeategy
۶- Execution.
۷- آندره بوفر، استراتژی اقدام؛ ترجمه مسعود كشاورز؛ (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، ۱۳۶۶)؛ ص ۲۲.
۸- Hansj.morgenthau .Morgenthau; Politics Among Nations; (New York: Alfred Knof,۱۹۸۵);p.۳۲.
۹- مصاحبه نگارنده با دكتر علیرضا فیض؛ دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ آذر ۱۳۸۲.
۱۰- جلال الدین مولانا: مثونی معنوی.
۱۱- [شیخ] عباس قمی؛ كلیات مفاتیح الجنان؛ دعای مطالعه.
۱۲- ر.ك: نامه نگاری برخی از فضلای حوزه با رهبر انقلاب حول مبحث «نهضت آزاد اندیشی و تولید علم»؛ خبرنامه دبیر خانه نهضت آزاد اندیشی و تولید علم؛ ش.
۱۳- وسایل جامعه پذیری عبارتند از رادیو و تلوزیون، كتاب‌های درسی، مطبوعات و غیره.
۱۴- فرهنگی كه آن را «دردمندی منتهی به اندیشه ورزی» می‌خوانیم و چه خوش فرمود شهید عرصه اندیشه ورزی، قاضی القضات همدانی، كه «در این نگارستان، بیش از قلم، الم بایدت».
۱۵- [امام] روح الله خمینی،‌ولایت فقیه؛ (تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ۱۳۷۴)؛ ص ۱۲۵، غیر از این جا حضرت امام مضمون فوق را در جاهای مختلف بیان فرموده‌اند.
۱۶- عطار نیشابوری؛ منطق الطیر.
۱۷- جلال الدین مولانا؛ پیشین.
منبع : پایگاه كانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز
منبع : خبرگزاری فارس