چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

بعد از طلاق، کودک به دنبال جایگرین است


ایران: كودك پنج ساله سر بر زانوي پدرش گذاشت. پدر درحالي كه دختر نوزادش را در آغوش گرفته و آرام تكان مي‌داد. قصه مي‌گفت. حدود سه ماه مي‌شد كه همسرش هنگام دومين زايمان از دنيا رفته بود، پدر بايد از هر دو فرزندش به خوبي مراقبت مي‌كرد. شايد ظرف اين سه ماه نقش مادري را هم خوب ياد گرفته بود اما خيلي خسته بود؛ خسته از اين همه مسئوليت، كار و روحيه غمگين كودك پنج‌ساله‌اش. با خودش تصميم گرفت كه براي كودكانش يك مراقب و جانشين مادر پيدا كند.

اكنون 15 سال از آخرين تصميم پدر مي‌گذرد و بچه‌ها روحيه خوبي پيدا كرده‌اند. گرچه سوگ از دست دادن مادر را فراموش نكرده بودند اما جايگزين مادر بهترين فكر براي فرزندان بود. هر كودكي در زندگي خود يك پدر و يك مادر دارد و در كنار آنها احساس خوشبختي مي‌كند ولي گاه به عللي پيش مي‌آيد كودك از اين امكان محروم مي‌ماند. گاهي از هر دو والد محروم مي‌شود، گاهي يكي از والدين حضور ندارد و گاهي نيز هردو والدين حضور دارند ولي نقش زيادي در پرورش او ندارند.

دكتر فربد فدايي، روانپزشك مي‌گويد: «پرورش كودك توسط هردو والد باعث مي‌شود هريك از فرزندان دختر و پسر تربيتي خاص را دريافت كنند. دختر از مادر خويش نقش زن، مادري و همسري را مي‌آموزد و پسر هم از پدر خويش نقش مرد، پدر و شوهر را فرامي‌گيرد. فقدان والد هم‌جنس در خانواده موجب ضعف كودك در آموختن نقش‌هاي متناسب با جنسيت مي‌شود. نقش مادر در پرورش عواطف مثبت در فرزند نظير مهر و محبت و نقش پدر موجب آموزش اخلاقيات و قراردادهاي اجتماعي در فرزند مي‌شود و نبود پدر يا مادر موجب ضعف در يكي از اين پديده‌ها مي‌شود.»

مريم حسيني، روانشناس مي‌گويد: «نبودن پدر يا مادر در خانه باعث مي‌شود كودك علاوه بر اين كه فقدان آن را در خانه و خانواده خود حس كند واكنش‌هاي رواني نامناسب و گاه اختلال‌هاي رواني مثل افسردگي، پرخاشگري، بيش‌فعالي و... را بروز داده و هيچگاه ارتباط مناسبي با نقش كم‌رنگ شده در زندگي‌اش برقرار نمي‌كند.»

كودك پس از پشت سرگذاشتن سال‌هاي اوليه كودكي وارد مرحله هويت‌يابي و استقلال از خانواده مي‌شود. اگر او به دليل نداشتن پدر يا مادر هويت شكل‌گرفته‌اي نداشته باشد هرگز قادر نخواهد بود استقلال پيدا كرده و پس از عبور از دوره نوجواني وارد مرحله جواني شود و در نتيجه تصميم‌هاي بزرگ براي زندگي‌اش بگيرد.

حسيني مي‌گويد: «تأثيرنبودن مادر و پدر با يكديگر متفاوت است. در سنين خردسالي نبودن مادر مشكلات فراواني را براي كودك فراهم مي‌آورد به عبارت ديگر كودك كانون مهر و محبت خود را از دست مي‌دهد. درحالي كه از دست رفتن پدر در سال‌هاي نوجواني و جواني اهميت بسياري پيدا مي‌كند.»

بدين‌ترتيب مرگ مادر يا ترك او باعث مي‌شود كودك در بحراني‌ترين دوران رشدي خود دچار مشكلات جبران ناپذيري شود.

دكتر فدايي درباره مشكلات نبودن مادر در دوران كودكي اول (پيش‌دبستاني) مي‌گويد: «طي تجربه ديده شده است نبودن مادر حتي به طور موقت در دوران پيش از مدرسه، سبب بالا رفتن احتمال اختلال دختر به افسردگي مي‌شود.»

همچنين حسيني مي‌گويد: «پسران نيز در صورت نبودن مادر دچار مشكلات عاطفي و رواني شده و گاه به صورت فعاليت‌هاي بيش از حد و پرخاشگري در كودك بروز پيدا مي‌كند.»

به‌هر حال كودك اگر به هر دليلي تنها بماند مي‌بايست يك منبع عاطفي و حمايتي مناسب جايگزين آن شود. كودك بدون يك مراقب يا مادر، هويت مناسبي نخواهد داشت و در نتيجه بعدها مشكلات استقلالي فراواني پيدا خواهد كرد.

روانشناسان رشد معتقدند اگر كودك قبل از 6 تا 8 ماهگي مادر خود را از دست بدهد بايد بلافاصله جايگزيني براي او تعيين شود تا كودك نبود مادر را حس نكند. روانشناسان معتقدند كودك در سن 6 تا 8 ماهگي به سن «نگهداري ذهني» مي‌رسد يعني او در اين سن متوجه مي‌شود كه مادرش كيست و حضور يا نبود وي را درك مي‌كند. تا قبل از اين سنين مي‌بايست جايگزين براي وي تعيين شود تا كودك نبود مادر را احساس نكند.

چگونه از كودك در غياب مادر مراقبت كنيم؟
مراقبت از كودكان در سنين پيش دبستاني و سنيني كه آنها متوجه نبودن مادر خود در خانه مي‌شوند كاري بس دشوار است. دكتر فدايي معتقد است: «اگر پدر و مادر در اين سن فرزند، طلاق‌بگيرند بايد بدون هرگونه خودخواهي و انتقام جويي سرپرستي فرزند را به والدي واگذار كنند كه شايسته‌تر است ضمن آن‌كه والد ديگر نيز حتماً بايد ارتباط مثبت خود را با فرزند حفظ كند و وظايف خويش را انجام دهد.»

وي همچنين مي‌افزايد: «در صورت وجود جانشين براي پدر يا مادر، تأثيرات سوء فقدان آنان به حداقل مي‌رسد براي نمونه دايي يا پدربزرگ يا عمو مي‌تواند نقش پدر را حتي‌الامكان بر عهده بگيرد و يا خاله، مادر بزرگ و عمه نيز مي‌توانند نقش مادر را ايفا كنند.» اما اين جايگزيني مي‌بايست چه ويژگي‌هايي داشته باشد؟ دكتر مرتضي اميديان، استاديار رشته روانشناسي دانشگاه يزد در اين باره مي‌گويد: «بهتر است انتخاب جايگزين در سنين پائين شكل بگيرد. هرچه كودك بزرگ‌تر شده و نبود مادرش را بيشتر حس كند آسيب‌هاي رواني وي نيز بيشتر مي‌شود. در نتيجه انتخاب يك جايگزين مناسب باعث مي‌شود كودك احساس امنيت رواني بيشتري كرده و بتواند دوباره به حالت رواني قبلي خود بازگردد. اين جايگزين مي‌بايست نيازهاي اوليه كودك را از قبيل نيازهاي عاطفي- رواني و زيستي تأمين كرده تا وي احساس كمبود نداشته باشد.»

دكتر اميديان همچنين معتقداست: «جنسيت جايگزين اهميت فوق‌العاده‌اي دارد و در صورت از دست رفتن مادر بهتر است جايگزين زن باشد و در صورت از دست رفتن پدر جايگزين مرد باشد. بنابراين در صورت فوت يا ترك مادر بهترين جايگزين براي وي يك جايگزين زن است لذا پدر به تنهايي نمي‌تواند تمامي نيازهاي كودك از جمله نيازهاي عاطفي وي را تأمين كند.»

همچنين دكتر اميديان درباره شيوه رفتار با اين كودكان مي‌گويد: «در صورتي‌كه كودك در اثر فوت مادرش را از دست داده باشد نمي‌شود براي او مرگ مادرش را توضيح داد زيرا در سنين پيش دبستاني مفهوم مرگ براي كودك چندان شكل نگرفته و در نتيجه دائماً منتظر مادرش است.

بنابراين اگر سعي كنيم فضايي شاد براي كودك فراهم كرده در يك شرايط دوستانه با او بازي و احساس امنيت او را تقويت كرده و از نظر نيازهاي جسماني او را تأمين كنيم، ممكن است به مرور موضوع مرگ يا ترك مادرش براي وي حل شود. اما اگر پدر يا مراقب جانشين مادرش دچار افسردگي و غمگيني باشد و اين احساس منفي خود را به كودك انتقال دهد در اين صورت كودك دائماً به گذشته رجوع كرده و خاطرات بودن با مادرش دائماً براي وي تداعي شده و باعث مي‌شود كودك از اين مرحله غمبار عبور نكند.»

دكتر اميديان همچنين مخالف تعدد مراقبين براي كودك بوده و مي‌گويد: «تعدد مراقبين كودك را دچار مشكل مي‌كند و مانع از روابط صميمانه وي با ديگران مي‌شود. به‌علاوه اگر براي اين دسته از كودكان از روش‌هاي قصه‌درماني و نقاشي درماني استفاده شود، اثر بخش‌تر خواهد بود.»

متأسفانه عده‌اي از كودكان به‌دليل نبودن هر دو والد به ناچار به مؤسسات سپرده مي‌شوند. دكتر فدايي در اين باره نيز مي‌گويد: «اگر مراقبان كودك در اين مؤسسات نقش جايگزين پدر يا مادر را ايفا نكنند، كودك به علت محروميت از دلبستگي، به تدريج ازتلاش براي برقراري رابطه عاطفي دست مي‌كشد و ممكن است به ظاهر بي عاطفه و دوري‌گزين به نظر برسد. از اين رو مراقبان كودك در اين مؤسسات نقش مهمي برعهده دارند و بايد امكان برقراري رابطه عاطفي عميق و درازمدت بين كودكان و مربيان موجود باشد و به علاوه اين مربيان به سرعت تعويض نشوند و در عين حال مراقبت دقيق بر كارآنها وجود داشته باشد.»

سرانجام آن‌كه، آموزگاران و دبيران تا حدود زيادي مي‌توانند جايگزين پدر و مادر شوند و با رفتار پر مهر و احترام به كودكان و نوجوانان و توجه به نيازهاي آنان، جاي خالي پدر يا مادر را پر كنند.