جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

علت اضطراب در کودکان، مقصر کیست؟


بین خُلق حساس و زودرنج دوران نوزادی و بروز اختلالات اضطرابی در بزرگسالی دو عامل بسیار مهم قرار دارد و آن پدر و مادر هستند.
شاید کودکان در بدو تولد در پاسخ به محرک‌ها گرایش به تحریک پذیری فوق‌العاده داشته باشند ، اما این نحوه برخورد و تربیت والدین است که تعیین می‌کند ، آیا چنین نوزادانی بعدها در دوران کودکی نسبت به افراد و رویدادهای ناشناخته احساس ترس می‌کنند یا خیر؟ اکنون محققان در حال بررسی نحوه تداخل وراثت و تجربه اولیه در شکل گیری عملکرد در زندگی آینده هستند.
به لحاظ این که واکنش ذاتی نوزاد بشدت در اختلالات اضطرابی بعدی او موثر است ، ایجاد اضطراب به ندرت اجتناب‌ناپذیر است.
عملکرد والدین بر احتمال اختلال اضطراب در کودک تاثیر می‌گذارد. در میان والدینی که محدودیت‌هایی را بر رفتار کودکانشان اعمال می‌کنند ، هیچ یک از نوزادان تحریک‌پذیر آنها در سن دو سالگی از ترس رهایی ندارند.
در مقایسه در آن سن ، بیش از 40 درصد نوزادان بشدت واکنش گر ، مشخصا در برخورد با چهره‌ها و موقعیت‌های ناآشنا از لحاظ انجام فعالیت و عملکرد منع می‌شوند، دوری می‌کنند ، از فعالیت باز می‌‌ایستند, گریه می‌کنند و معمولا ناراحت‌اند.
در حقیقت تحقیق فوق بیانگر این است که محافظت و مراقبت بیش از حد ، بدترین اثرات را بر کودک می‌گذارد. حتی گفته می‌شود تعداد زیادی از مبتلایان به حملات اضطرابی و پانیک در دوران کودکی بیش از حد تحت مراقبت والدینشان قرار داشته‌اند.
کودکانی که از لحاظ رفتاری منع می‌شوند ، در موقعیت‌هایی که برای دیگران تهدیدکننده نیست دچار استرس می‌شوند. اما محافظت آنها از موقعیت‌های استرس‌زا راه حل مناسبی نیست.
این گونه پدر و مادرها برای رفتار خود دو نوع توجیه دارند: یکی این که می‌گویند کودکشان حساس و آسیب پذیر است و بنابراین باید او را از استرس حفظ کنند. چنین والدینی اگر کودک خود را در حالی بیابند که با سطل آشغال آشپزخانه بازی می‌کند ، با یک تاکید قاطع به صورت «این کار را نکن» با او برخورد نمی‌کنند ، بلکه حواس کودک را پرت می‌کنند. در نتیجه طفل فرصت پیدا نمی‌کند پاسخ ترس را فرونشاند.
فلسفه دیگر که آمرانه تر است ، داشتن نظم و ترتیب را به عنوان آموزش مدنظر می‌گیرد و نیازمند آن است که کودک خود را با جهان اطراف سازگار نماید. این والدین در گفتن «نه، آشغال نه» ، کمتر تردید دارند و دست کودک را از سطل آشغال می‌کشند ، پیش از آن که حواس او را با چیز دیگری پرت کنند. این یک تفاوت ریز و دقیق اما مهم است.
آموزش کودکان برای مقابله با تجربه استرس حائز اهمیت است. والدینی که به فرزندان خود اجازه می‌دهند با مشکلات روزمره زندگی مواجه شوند ، به آنها کمک می‌کنند انعطاف پذیری بیشتری پیدا کنند و راهکارهای بهتری را برای کنار آمدن با دشواری‌ها بیابند. والدینی که بیش از اندازه از فرزندان خود حفاظت می‌کنند ، گرایش به اختلال اضطراب را در آنان عملی می‌سازند.
تحقیقات نشان می‌دهند الگوهای خلقی نوزادان به وسیله سنجش ضربان قلب در رحم قابل تشخیص است. واکنش‌های اولیه نوزاد ، سطوح تهییج پذیری ارثی سلول‌های عصبی در آمیگدالا را منعکس می‌سازد.
کودکانی که عملکرد آنها متوقف می‌شود میزان بیشتری اختلال نقص توجه را نسبت به سایر کودکان نشان می‌دهند. و بالاخره این که والدینی که کودکان خود را منع رفتاری می‌کنند ، به میزان قابل ملاحظه ای دچار اختلال اضطراب و پانیک ، ترس اجتماعی و اختلال است اضطراب عمومی‌دوران کودکی و بزرگسالی بوده‌اند