یکشنبه, ۲۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 16 June, 2024
مجله ویستا

نمره دانش آموزان و تاثير احساسات بر آن


آفتاب: امروزه مي دانيم وجود انسان چندبعدي است و جسم، روح و تفکر در ارتباط مستقيم با يکديگر هستند. اين مساله را در محيط هاي خانوادگي و شغلي مي بينيم. چرا گاهي دانش آموزاني را مي بينيم که به نظر مي رسد از اعتمادبه نفس بالايي برخوردار و احساس شادماني هم دارند، اما بازده تحصيلي و نمرات پاييني دارند؟ محققان براي ارزيابي اين موضوع روي بيش از 1000 دانش آموز در مقاطع گوناگون تحصيلي بررسي کرده اند و نتيجه آنها در مطلب زير که برگرفته از سايت شميم است، آورده شده است.

احساس خوب، نمرات خوب

بررسي ها نشان داده دانش آموزاني که حقيقتا احساس خوب و رضايت کافي نسبت به خود و زندگي شان دارند، از بازده تحصيلي بهتري برخوردارند. دانش آموزاني که در خانواده شان روابط عاطفي بيشتر به چشم مي خورد، از عزت نفس بيشتري برخوردارند. بنابراين خود را باور دارند و با تکيه بر قابليت ها و توانايي هايشان به مطالعه و تحصيل مي پردازند اما دانش آموزاني که به دلايل گوناگون تنبيه شده و احساساتشان سرکوب مي شود عزت نفس واقعي ندارند، با تظاهر به داشتن اعتمادبه نفس سعي در پوشانيدن مشکلات روحي و بعضا خانوادگي خود دارند، اما اين مشکل در مطالعات و نمرات آنها، خود را نشان مي دهد.

نقش عوامل دروني و خارجي

جالب است بدانيد محققان در بررسي هاي خود پس از هر تست يا امتحاني، برگه هايي را به منظور ارزيابي وضع روحي دانش آموزان ميان آنها تقسيم کردند و دسته بندي آنها، نکات جالبي را در برداشت. گروهي از دانش آموزان که نسبت به خود و زندگي رضايت داشتند و از احساس خوبي برخوردار بودند، بيشترين مشکل و دشواري را از آن عوامل خارجي مي دانستند و در نظرسنجي خود، نسبت به امتحانات مي نوشتند امتحان سخت بود. يا سوال به خوبي منظور خود را بيان نمي کرد و يا اين که سوالات خيلي دقيق و خاص بودند. دانش آموزاني که از شرايط روحي باثبات تر و بهتري برخوردار بودند و در عين حال احساس مسووليت پذيري را نيز در خود داشتند، نظرات خود را اينگونه بيان مي کردند: «من بايد بيشتر کار کنم» يا اين که «اگر دقيق تر مطالعه مي کردم نمره بهتري مي گرفتم» يا «بايد بيشتر روي نقاط ضعف و اشتباهاتم کار کنم.« اما در مقابل، دانش آموزاني که عزت نفس و وضعيت روحي مناسبي نداشتند، نظر خود را نسبت به امتحانات اين گونه بيان مي کردند: «بيشتر از اين نمي توانستم.» يا اين که «من از خودم شرمنده ام» يا «اين امتحان اصلا در حد وضعيت من نبود» و يا حتي «من بي ارزش هستم.» حتما متوجه شده ايد گروه دوم بيشتر مشکلات و کمبودها را در وجود خود مي ديدند و تصور مي کردند که بيشتر از اين استحقاق نداشته اند. در مواردي هم حاضر نبودند مسووليت بي دقتي يا مطالعه ناکافي خود را بپذيرند. معتقد بودند تمام توانشان درهمين حد بوده است. در مورد نخست، بهترين کمکي که مي توان به اينگونه دانش آموزان کرد، اين است به آنها آموخت کنترل خود را بر کارايي و رفتارشان بيشتر کنند، تا نتيجه بهتري بگيرند. اما درخصوص گروه دوم بايد به آنها آموخت سر خود را بالا بگيرند و خود را باور کرده و اعتمادبه نفس و عزت نفس شان را افزايش دهند تاعلاوه بر پيداکردن احساس بهتر نسبت به خود، بتوانند توانايي هايشان را نيز افزايش دهند.