چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
تعامل حقوق و اخلاق در رسانه ها
● مقدمه؛ طرح مسئله
حقوق رسانهها دیگر اصطلاحی ناشناخته نیست. روزنامهنگاران و همه كسانی كه در سایر انواع رسانهها به فعالیت حرفهای مشغول هستند، پذیرفتهاند كه باید در چارچوب ضوابطی حركت كنند كه قانونگذاران ترسیم كردهاند. امّا هنوز هم «اخلاق رسانهها» اصطلاحی است كه برای برخی ناشناخته و حتی تعجبآمیز است.
«یك استاد روزنامهنگاری میگوید؛ هنگامی كه وی از سردبیر برجسته یك نشریه معتبر درخواست میكند تا برای دانشجویانش از اصول اخلاقی روزنامهنگاری سخن بگوید، با این جملهٔ سردبیر كه با حالت تعجب ادا میكند، روبهرو میشود: «این دیگر چیست؟» و پس از ادای این جمله به صحبتهای خود در مورد تجارب حرفه روزنامهنگاریاش ادامه میدهد.»
از این خاطره احتمالاً مبالغهآمیز كه بگذریم، پرسشهای فراوانی در برابر مقولهٔ «اخلاق رسانهها» مطرح است. مقصود از «اخلاق رسانهها» چیست و چرا باید به آن پرداخت؟ رابطه اخلاق با حقوق رسانهها و تفاوتهای آن دو چیست؟ مشكلات و موانع حاكمیت اخلاق در رسانهها چیست؟ برای رفع این مشكلات و موانع چه چارهای میتوان اندیشید؟ كارهای انجام شده چیست و در آینده چه باید كرد؟ ... اینها نمونهای از پرسشهایی است كه باید به آن پاسخ داد و مقاله حاضر تلاشی است برای آغاز این پرسش و پاسخها.
● مفهوم اخلاق رسانهها
مقصود از اخلاق رسانهها مجموعه قواعدی است كه باید دستاندركاران رسانهها داوطلبانه و براساس ندای وجدان و فطرت خویش در انجام كار حرفهای رعایت كنند؛ بدون آنكه الزام خارجی داشته باشند یا در صورت تخلف دچار مجازاتهای قانونی گردند.
درباره عناصر این تعریف، كه پیشنهاد من برای اخلاق رسانهها است، پس از این سخن خواهیم گفت. اما اشاره به نمونههای این قواعد میتواند راهگشای ما به سوی یافتن حقیقت باشد.
آنگونه كه «دفلور» و «دنیس» گفتهاند: به طور كلی اخلاقیات رسانهها در سه نقطه متمركز است :
۱) درستی و انصاف و زیبایی در تهیه گزارش و سایر فعالیتهای جنبی آن.
۲) رفتارگزارشگران، مخصوصاً در ارتباط با منابع خبری.
۳) خودداری از درگیر شدن در برخورد منافع گروههای مختلف.
آنان توضیحات و مثالهایی نیز برای هر یك از این سه محور ارایه دادهاند، امّا جای این سؤال باقی است كه آیا این سه محور میتواند تمام مسائل و معضلات اخلاقی در عرصه رسانهها را پوشش دهد؟ به نظر میرسد برای روشنتر شدن بحث «و در ورای این اظهارنظرهای كلی بهتر است به چند نمونه از مسائل اخلاقی مبتلا به روزنامهنگاران اشاره شود :
▪ آیا روزنامهنگاران میتوانند برای پیگیری مطالب و گزارش خود، دستاویزی مانند دروغگویی و فریبكاری را به كار ببرند؟
▪ آیا آنان میتوانند نقل قول مستقیمی را تغییر دهند؟
▪ آیا ضبط كردن صحبتهای مصاحبهشونده بدون آگاهی وی، عملی مجاز است؟
▪ آیا روزنامهنگار میتواند هدایای مصاحبهشونده را بپذیرد؟ آیا او فقط تحت شرایط خاصی میتواند این هدایا را قبول كند؟ آیا معیار اخلاقی متفاوتی برای دریافت یك كتاب اهدایی، بلیت رایگان ▪و یا سفر رایگان به مجمعالجزایر زیبای سیشلز وجود دارد؟
▪ تأثیر دریافت هدایای بیش از حد متعارف، بر معیارها چیست؟
▪ هنگام مصاحبه با كودكان، روزنامهنگاران چه ملاحظاتی را باید در نظر بگیرند؟
▪ آیا گزارشگر مجاز است با والدین دانشجویی كه دست به خودكشی زده است، تماس بگیرد؟
▪ آیا روزنامهها میتوانند ستونهایی از روزنامه خود را به مطالب مبلغین مسیحی اختصاص بدهند ولی ادیان دیگر را نادیده بگیرند؟
▪ تا چه اندازه روزنامهها، امكان پاسخگویی به مطالب غیرواقعی را برای خوانندگان فراهم آوردهاند؟
▪ روزنامهنگاران هنگام برخورد با بیماران روانی، چه ملاحظاتی را باید مراعات كنند؟
▪ حفظ منابع خبری روزنامهها تا چه اندازه برای روزنامهنگاران دارای اهمیت است؟
▪ آیا روزنامهنگاری دسته چكی یعنی پرداخت پول به منابع خبری برای كسب خبر، مجاز است؟
▪ آیا نقض حریم خصوصی افراد برای تهیه خبر، مجاز است؟ آیا معیارهای متفاوتی برای اشخاص معروف و عامه مردم وجود دارد؟
▪ تا چه میزان تعهد به احزاب سیاسی یا فعالیت در جنبشها، با مسائل حرفه روزنامهنگاری و جنبهٔ حفظ عدالت و بیطرفی در این حرفه، سنخیت دارد؟
▪ آیا روزنامهها مجازند اطلاعات نادرستی را كه از سوی دولتها در زمان جنگ (یا حتی صلح) اعلام میشود، ارائه كند؟
▪ آیا نقض تحریمها مجاز است؟
▪ آیا پرداختن به مسائل سلیقهای و یا كاربرد عكسهای جنجالبرانگیز و یا زبان عاری از نزاكت امكانپذیر است؟
▪ تا چه میزان كاربرد زبان در روزنامه، در مصطلح ساختن بعضی كلمات در جامعه مؤثر است و چگونه روزنامهنگاران میتوانند با این مسئله مقابله كنند؟
گرچه سؤالهای فوق نمیتواند فهرست همهٔ مطالب مربوط به اخلاق رسانهها محسوب شود، اما دقت در آنها و نیز در مجموعههای اخلاقی حرفهای كه در گوشه و كنار جهان تدوین شده است، میتواند دورنمای قابل قبولی از اخلاق رسانهها را به نمایش بگذارد. اینك با توجه به شباهت برخی از موضوعات فوق با موضوعات مطرح در حقوق رسانهها، نوبت طرح این پرسش است كه اصولاً رابطه حقوق با اخلاق در عرصه رسانهها و تفاوت آنها چیست؟
● رابطه حقوق و اخلاق
رابطه حقوق و اخلاق در همه عرصهها، و از جمله در زمینه فعالیت رسانهها، از قدیمیترین موضوعهایی است كه ذهن معماران زندگی اجتماعی بشر را به خود مشغول كرده است. گرچه به این پرسش، پاسخهای گوناگونی دادهاند، اما آنچه، به دور از مناقشههای طولانی و پیچیده، میتوان گفت نیاز آن دو به یكدیگر برای تكمیل كاركرد و تحقق اهداف هر یك از آنها است.
دفع یا رفع تنازع انسانها و برقراری یك زندگی منطقی، مسالمتآمیز و عادلانه، انگیزهی اصلی متفكران برای تدوین و به اجرا نهادن «قانون» در جامعههای دیرین و نوین بوده و هست. این دارو برای درمان زیادهخواهیها و نادیده گرفتن حقوقِ همنوعان، البته مفید و لازم است، امّا بدون تردید هیچگاه كافی نبوده و نیست. این دارویِ تلخ، اگر با شیرینی فضیلتهای اخلاقی آمیخته نشود، به كام كسی خوش نخواهد آمد.
درشتی و انعطافناپذیری قانون باید با نرمی و لطافت اخلاق همراه شود تا برای فرزندان آدم جاذبه داشته باشد؛ همانگونه كه توصیههای دلنشین اخلاقی به تنهایی و بدون دستورهای الزامآور قانونی نمیتواند همه آدمیان را به كُرنش در برابر حقوق دیگران وادار سازد. به تعبیر دیگر قانون و اخلاق دو نیروی ارزشمندی هستند كه با یكدیگر معنا و تكمیل میشوند و با عمل به هر دو است كه جامعه بشری طعم شیرین سعادت و رستگاری را خواهد چشید ؛ هیچ مردمی بدون آراسته شدن به فضیلتهای اخلاقی و صرفاً به اتكای دستورهای قانونی به مقصود نرسیدهاند؛ همانگونه كه موعظههای اخلاقی به تنهایی نتوانسته و نمیتواند همه زیادهخواهان را از تجاوز به حقوقدیگران باز دارد.
این تحلیل نه تنها مورد پذیرش نظامهای حقوقی مبتنی بر مذهب نیز هست، كه بر آن تأكید بسیار بیشتری نیز میشود؛ تا آنجا كه گروهی از نویسندگان، اصولاً اخلاق و حقوق را در این گونه نظامها، كه حقوق ایران هم از زمره آنها است، یكی دیده و گفتهاند: «در نظامهای حقوقی مذهبی، مانند حقوق اسلام، هیچگونه جدایی میان حقوق و اخلاق یافت نمیشود. هر هنجار حقوقی ضمناً یك هنجار اخلاقی است. در واقع حقوق و اخلاق در بینش حقوقی این نظام، همانند دو رگی است كه یك خون در آن جریان دارد» و به عبارت دیگر «اخلاق كّلاً در فقه اسلامی وارد شده است.»
اما چنانكه خواهیم دید باید حق را به گروه دیگری داد كه به رغم اعتراف به تلازم و تأثیرپذیری متقابل این دو مقوله، آنها را از یكدیگر تفكیك میكنند. آنها با اینكه معتقدند «در حقوق كنونی، ریشهٔ بسیاری از مقررات، اخلاق است» تصریح میكنند كه : «با وجود این، حقوق و اخلاق از پارهای جهات با هم تفاوت دارند و همین تفاوتها است كه لزوم وضع قوانین را در كنار قواعد اخلاقی مدلّل میدارد.» اما این تفاوتها چیست؟ برای درك بهتر این تفاوتها ابتدا باید با ویژگیها و مختصات یك قاعده، حقوقی آشنا شویم و سپس به وجوه تمایز آن با یك دستور اخلاقی بپردازیم.
● ویژگیهای قاعدهٔ حقوقی
در تعریف قاعده حقوقی چنین گفتهاند: «قاعدهای كلی و الزامآور است كه به منظور ایجاد نظم و استقرار عدالت برزندگی اجتماعی انسانها حكومت میكند و اجرای آن از طرف دولت تضمین شده است.» به این ترتیب میتوان اوصاف قاعده حقوقی را به شرح زیر برشمرد:
۱) كلیت.
قواعدی را میتوان حقوقی نامید كه به شخص یا موضوع معینی مربوط نباشد. گفته شد حقوق برای تنظیم روابط اجتماعی است و به همین دلیل نیز دستورهای آن باید ناظر به عموم باشد. به این ترتیب تصمیماتی كه به حكم قانون اساسی باید از طرف مجلس گرفته شود و ناظر به موضوع خاص است مانند گرفتن وام و استخدام كارشناسان خارجی (اصول ۸۰ و ۸۲)، اگرچه به ظاهر صورت قانون را دارد، از نظر ماهوی قاعده حقوقی ایجاد نمیكند.
۲) الزامآوری.
برای اینكهٔ حقوق به هدفنهایی خود یعنی برقراری نظم در جامعه برسد باید رعایت قواعد آن اجباری باشد. دستورهایی كه نتوانند اجرای خود را بر دیگران تحمیل كنند، حقوقی محسوب نمیشوند و حتی اگر در زمره مواد قانونی آورده شوند، تنها توصیهای اخلاقی و اجتماعی به شمار میروند. برای نمونه میتوان به ماده ۱۱۰۳ قانونی مدنی اشاره كرد كه میگوید: «زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با یكدیگرند». همچنین است مادهٔ ۱۱۰۴ همان قانون كه مقرر میدارد: «زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یكدیگر معاضدت نمایند.» دو قاعدهای كه در مواد قانونی فوق مورد تأكید قرار گرفته است، از اموری نیست كه بدون تمایل درونی و خواست افراد و صرفاً با الزام خارجی قابل دستیابی باشد.
۳) داشتن ضمانت اجرا.
الزامآوری، بدون وجود ضمانت اجرا بیمعنا است. اگر انجام عملی اجباری است باید سرپیچی از آن هم دارای پیامد باشد؛ وگرنه نظم اجتماعی رؤیای شیرین اما دستنیافتنی است. این پیامد ممكن است به صورت مجازات (حبس، تبعید، اعدام و ...) یا بطلان و بیاعتبار بودن عمل (مثل طلاقی كه نزد دو شاهد عادل انجام نشده باشد) و یا به صورت مداخله مستقیم و اجرای آن توسط قوای حاكم (مثل بیرون راندن غاصب از خانهٔ دیگری) و یا به صورتهای دیگر باشد.
از آنجا كه قواعد اخلاقی هم دارای ضمانت اجرای درونی و اخروی هستند، گفتهاند آنچه در مورد قواعد حقوقی مورد نظر است تنها «ضمانت اجرای دولتی» است؛ چیزی كه حیات و تأثیر واقعی قوانین و مقررات در گروه آن است.
۴) اجتماعی بودن:
زندگی دو چهره گوناگون دارد:
الف) فردی
ب) اجتماعی.
از نظر فردی، انسان نیازمندیهای خاص و تكالیف مختلفی دارد كه بطور معمول در قلمرو حقوق نیست. پاكی وجدان، تأمین سلامت روح و رفع نقیصههای بشری با اخلاق است، ولی اداره زندگی اجتماعی فرد را حقوق به عهده دارد. اگر در حقوق نیز گاهی به اعمال فرد و حسن نیت او توجه میشود به دلیل اثری است كه این امور در اجتماع دارد.
● تفاوت دستورهای حقوقی و اخلاقی
با در نظر گرفتن مجموعه گفتوگوهای علمی، میتوان چهار تفاوت مهم میان حقوق و اخلاق قائل شد؛ تفاوت در هدف، تفاوت در قلمرو تفاوت در ضمانت اجرا و سرانجام تفاوت در كیفر. اینك به توضیح كوتاهی پیرامون هریك از این موارد میپردازیم.
۱) تفاوت در هدف:
اساسیترین اختلاف میان قواعد حقوقی با دستورات اخلاقی را باید در هدف آنها جست و جو كرد. هدف وضع قوانین، همانگونه كه تمام نویسندگان حقوقی تصریح كردهاند، حفظ نظم اجتماعی است. قانون هدفی جزبرقراری آرامش و تنظیم روابط شهروندان با یكدیگر ندارد؛ این هدف اصلی و نهایی آن است و به همین دلیل «عادلانه» بودن نظمی كه ایجاد میكند، گرچه «مطلوب» است، امّا از نظر اهمیت در مرحله بعد قرار میگیرد؛ تا آنجا كه در مقام مقایسه گفتهاند قانون و نظم بد بهتر از بیقانونی و آشفتگی روابط اجتماعی است.
اما اخلاق هدفی بالاتر و والاتر را دنبال میكند؛ یعنی پالایش جان و روح آدمی، تهذیب نفس و پاكیزگی درون. اخلاق هم مانند قانون به دنبال ساختن جامعهای منظم و آرام است اما میخواهد این نظم و آرامش مبتنی بر اجبار و قوه قهریه نباشد. علما و مربیان اخلاق میخواهند آراستگی جامعه نمودی از آراستگی باطنی شهروندان باشد. آنان در تلاش هستند تا تناسبی میان نظم بیرون و آرامش درون برقرار كنند؛ چرا كه توفانهای درون سرانجام روزی موانع بیرونی را كه قانون برپا میسازد، درهم میشكند؛ مدینه فاضله ابتدا باید در عالم صغیر (وجود انسان) محقق گردد.
۲) تفاوت در قلمرو:
با توجه به تمایزی كه در هدف حقوق و اخلاق مشاهده شد، به ناچار قلمرو آنها نیز متفاوت خواهد شد. قانون، چون تنها در اندیشه انتظام امور شهروندان است، فقط دربارهٔ روابط شهروندان با یكدیگر حكم صادر میكند. قلمرو قواعد حقوقی فقط شامل روابط اجتماعی انسانها است و به همین جهت درباره رابطه انسانها با خدا یا با خود قانونی وضع نمیشود. این در حالی است كه اخلاق، به دلیل تكیه بر پیرایش باطن از رذایل و آرایش آن به فضایل، افزون بر دستورات اخلاقی مربوط به اجتماع، احكام گستردهای نیز دارد كه تنها به خود شخص مربوط میشود. برای مثال حسادت نسبت به دیگران و بدخواهی برای آنان هنگامی مورد توجه قانون قرار میگیرد كه نمود خارجی و بازتاب عملی پیدا كند، اما اخلاق حتی در غیر این صورت نیز حكم به زشتی و ممنوعیت آن میدهد.
۳) تفاوت در ضمانت اجرا:
این پندار كه تمام قوانین الزامآورند امّا اخلاقیات تنها توصیههایی هستند كه الزامی به رعایت آنها نیست، توهمی نادرست است كه گهگاه در تفكیك این دو مورد تصریح قرار گرفته و نمونهای از آن را دیدیم.
واقعیت آن است كه دستورهای قانونی و اخلاقی، هر دو الزامآورند، امّا منشأ الزام و پشتوانه اجرایی آن متفاوت است. سرچشمه قدرت قانون، حكومتهایی هستند كه مسئول برقراری نظم وتأمین امنیت تلقی میشوند و به همین منظور هم به وضع قوانین رو میآورند. امّا الزام به رعایت دستورهای اخلاقی ریشه در وجدان بیدار و جان پاك آدمی دارد.
قدرتِ قانون از بیرون است و نیروی اخلاق از درون. این دولتها هستند كه پشتوانه اجرای قوانین محسوب میشوند، اما آنچه ضمانت اجرای اخلاقیات به شمار میرود، انگیزههای درونی و باطنی است.
۴) تفاوت در كیفر:
با توجه به تفاوت پشتوانه اجرا، كیفر تخلف از قواعد حقوقی و اخلاقی نیز متفاوت خواهد شد. كیفر نقض قانون، دنیوی و مربوط به جسم و مال است؛ در حالی كه تخلف از اخلاق پیامدهایی مانند جریمه و زندان ندارد. محكمهای است كه وجدان شخص برترین قاضی آن است و سرزنش باطنی و عذاب درونی كیفر آن. آثار اخروی را نیز باید از جمله كیفرهای نقض اخلاق دانست كه اتفاقاً اعتقاد به آن مؤثرترین عامل در رعایت قواعد اخلاقی است.
● لزوم اجتناب از خلط مرز حقوق و اخلاق
تفكیك مرز قواعد و بایستههای اجتماعی، از این نظر كه ماهیت حقوقی دارند یا اخلاقی، همیشه هم آسان نیست؛ به ویژه درباره مصادیق و خصوصاً در نظامهای حقوقی مبتنی بر دین. با این حال تفاوتهای مهم این دو با یكدیگر ایجاب میكند تا نهایت تلاش برای پرهیز از خلط مرز میان آنها صورت پذیرد.
اگر آنچه باید به دلیل ماهیت خاص خود در مجموعه قوانین جای داده شود، تنها به صورت یك رفتار اخلاقی مورد تأكید قرار گیرد و از الزام و كیفر مادی و بیرونی برخوردار نباشد، هدف اصلی از حقوق (یعنی تامین نظم عمومی) دستیافتنی نیست؛ همانگونه كه جای دادن امور اخلاقی در متن قوانین، ضمن سلب یا كاهش انگیزهها و پشتوانههای درونی، در جهان خارج نیز مزیت اجرایی برای آن به وجود نمیآورد.
آری، آنگاه كه نقض اخلاق موجب از بین رفتن نظم اجتماعی شود، بیتردید باید به كمك وضع قوانین متناسب، آن را از الزام و ضمانت اجرای دولتی نیز برخوردار كرد. برای مثال دروغگویی كه از دیدگاه اخلاقی بسیار زشت و ممنوع است، همه جا از نظر قانونی جرم به شمار نمیرود. امّا اگر دروغی «به قصد اضرار به غیر یا تشویش اذهان عمومی یا مقامات رسمی» منتشر شود، قانوناً جرم تلقی شده و «علاوه بر اعاده حیثیت در صورت امكان، باید به حبس از دو ماه تا دو سال و یا شلاق تا ۷۴ ضربه محكوم شود.» (مادهٔ ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی). همچنین است دروغی كه برای تضییع حقوق دیگران و در دادگاهها به عنوان «سوگند» یا «شهادت» ارتكاب شده باشد. (مواد ۶۴۹ و ۶۵۰ همان قانون).
نمونهٔ بارز دیگر داشتن «عكسها و تصاویر و مطالب خلاف عفت عمومی» است كه به رغم ممنوعیت اخلاقی، جرم قانونی محسوب نمیشود (مادهٔ ۶۴۰ همان قانون و رأی دیوان عالی كشور دربارهٔ آن)؛ مگر آنكه دست به «انتشار» آنها زده شود كه در آن صورت «ممنوع و موجب تعزیر شرعی است و اصرار بر آن موجب تشدید تعزیر و لغو پروانه خواهد بود.» (مادهٔ ۲۸ قانون مطبوعات).
بنابراین جزء در مواردی كه زیر پانهادن دستورهای اخلاقی دارای آثار سوء اجتماعی و برهم خوردن آرامش و آسایش عمومی میگردد، باید از ورود آن به قلمرو حقوق خودداری كرد؛ هر چند آن دستور اخلاقی از نظر فردی دارای اهمیت فراوان باشد.
این در حالی است كه یكی از انتقادات وارد بر قوانین رسانهای موجود در كشور ما خلط مرزهای حقوق و اخلاق است. این اشتباه موجب تبدیل قبح اخلاقی به قبح قانونی و سبكتر شدن تخلف در نگاه عمومی است به ویژه آن كه در این گونه موارد اصولاً مجازات متخلفان نیز ممكن نبوده و نیست.
برای مثال در بند ۳ مادهٔ ۶ قانون مطبوعات «تبلیغ و ترویج اسراف و تبذیر» به مثابه یكی از موارد «اخلال به مبانی و احكام اسلام و حقوق عمومی و خصوصی» ممنوع تلقی شده است اما باید توجه داشت ضمن ابهام مفهومی و دشواری داوری درباره مصداقها، نه در این قانون و نه در قوانین دیگر، مجازاتی برای متخلفان از آن تعیین نشده است و همین امر این دستور قانونی را در عمل بیاثر ساخته است؛ این در حالی است كه اگر خودداری از «تبلیغ و ترویج اسراف و تبذیر» یك وظیفه اخلاقی و رسالت اجتماعی تلقی شود، بیتردید مؤثرتر خواهد بود. شاید به این جهت بوده است كه همین موضوع به مثابه یكی از رسالتهای مطبوعات در نظام جمهوری اسلامی ایران در بند «د» ماده ۲ همان قانون ذكر شده است و معلوم نیست تكرار آن با عنوان یك عمل مجرمانه چه سودی در برداشته است.
«قانون خطمشی كلی و اصول برنامههای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» كه در تاریخ ۱۷/۴/۱۳۶۱ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است، مثال روشن دیگری در این باره است. قانون یاد شده طی ۶۴ ماده، به طور مفصل توصیههای آرمانی و اخلاقی مورد نظر را تبیین كرده است؛ بدون آن كه از الزامهای مرسوم قوانین برخوردار باشد.
بنابراین باید پذیرفت كه راه حل همه مشكلات «مقرراتگذاری» نیست. چه بسا در مواردی «مقررات زدایی» مفیدتر و مؤثرتر از «مقرراتگذاری» باشد. باید به سمتی رفت كه با اعتماد به درك متقابل رسانه، حاكمیت و جامعه و علاقه هر یك به حفظ منافع ملی، رعایت بسیاری از بایدها و نبایدها، برخاسته از انگیزههای درونی باشد؛ راهحل سودمند و مفیدی كه در دنیای امروز به مثابه «خودتنظیمی» از اهمیت فراوانی برخوردار شده است.
شاید بتوان بارزترین نمونهٔ خود تنظیمی رسانهها را در ایران «مجموعه مقررات و ضوابط تولید و پخش آگهیهای رادیویی و تلویزیونی» دانست. این مجموعه، در قالب ۸۱ اصل به تعیین ضوابطی پرداخته است كه باید در تولید و پخش آگهیهای بازرگانی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران رعایت شود. با چشمپوشی از نقدهایی كه ممكن است از برخی جهات به این مجموعه وارد باشد، تلاش قابل تحسینی است كه خود این رسانه برای ضابطهمند كردن بخشی از فعالیتهای خود نشان داده است؛ بدون آن كه الزام قانونی بر آن وجود داشته باشد.
● اخلاق و رسانهها ؛ تعامل یا تضاد؟!
آنچه در مورد نیاز به اخلاق و حقوق، به عنوان دو نیروی مكمل، گفته شد، در عرصه فعالیتهای رسانهای نیز صادق است.
درباره ضرورت «قانون» مندشدن فعالیت رسانهها تردید یا مخالفت جدّی ابراز نمیشود، امّا درمورد لزوم رعایت «اخلاق» رسانهای چنین اتفاق نظری وجود ندارد. مخالفت با «اخلاق رسانهای»، گاه چنان جدی است كه عدهای آن را عبارتی میدانند كه از دو جزء متناقض تشكیل شده است. آنان با تعجب میپرسند: «این دیگر چیست؟!» .
اگر هم چنین برخوردی را جدی نگیریم و بگوییم آنان احتمالاً «از روی شوخطبعی این دو واژه را ناقض یكدیگر خواندهاند» ، حداقل میتوان گفت كه «برخی نشریات به مسائل اخلاقی مانند فلفل و نمك موضوعات خود» نگاه میكنند و نه به عنوان كار اصلی و یك دغدغه جدّی! اما چرا؟
آنان برای توجیه دیدگاه خود به دلایلی نظیر ضرورتهای حرفهای، ابهام در ارزشها و معیارهای اخلاقی، نقش منابع پشتیبانی كننده مانند آگهیهای تجاری و بالاخره فقدان ضمانت اجرا اشاره كردهاند. امّا گذشته از پاسخهایی كه به هر یك از این دلایل میتوان داد، توجه به یك نكته كافی است تا ضرورت رعایت اخلاق حرفهای را تصدیق كنیم.
این نكته آن است كه جذب مخاطب و حفظ اعتماد او سرمایه اصلی هر رسانه به شمار میرود؛ تا آنجا كه میزان ارزش هر رسانه به شمار مخاطبان و نیز تاثیری بستگی دارد كه بر آنان میگذارد. از سوی دیگر رعایت اصول اخلاقی از عوامل اصلی جذب و حفظ مخاطبان هر رسانه است.
برای مثال تردیدی وجود ندارد كه «صحت و در نتیجه اعتبار برای روزنامهنگاران بسیار مهم است. در واقع این دو معیار برای اغلب رسانهها مهم است» و به همین دلیل هر رسانهای و با هر نوع كاركردی خود را موظف به كسب این سرمایه میداند؛ «آنها كه اخبار ارائه میكنند، فعالیتهای روابط عمومی انجام میدهند. در كار نشر آگهی هستند یا در سایر فعالیتهای رسانهها مشاركت دارند، میخواهند افكار عمومی پیامهای آنها را باور كند و در عینحال مسائل اخلاقی را در تهیه و ارسال پیامهای دریافتی لحاظ شده تلقی كنند. علاوه بر اینها، دستاندركاران رسانهها به خوبی میدانند كه اگر اطلاعات، دیدگاهها و حتی برنامههای سرگرمكنندهای كه آنها به مردم ارائه میدهند، باور و اطمینان آنها را جلب نكند به زودی از رونق خواهد افتاد و آنها به سرعت مخاطبان خود را از دست خواهند داد.»
نوشتهٔ: دكتر محسن اسماعیلی
پا نوشت ها:
۱. ریچارد كیبل، راهنمای روزنامهنگاری، ترجمهٔ مریم تاجفر، انتشارات همشهری، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۶۵.
۲. ر.ك: ملوین دفلور ـ اورت ای.دنیس، شناخت ارتباطات جمعی، ترجمه سیروس مرادی، انتشارات دانشكدهٔ صدا و سیما، چاپ اول، ۱۳۸۳، صص ۶۸۹-۶۹۲.
۳. ریچارد كیبل، پیشین، صص ۶۸-۷۰ .
۴. از تلازم قانون و اخلاق میتوان به پیوستگی و نیاز عدل و احسان به یكدیگر نیز تعبیر كرد.
در این خصوص تامل در آیه ۹۰ از سورهٔ نحل بسیار آموزنده است؛ آیهای كه آن را «جامعترین برنامه اجتماعی» اسلام نامیدهاند (تفسیر نمونه، ج۱۱، ص ۳۶۶). در صدر این آیهٔ شریفه آمده است كه «إِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعدلِ وَ الاحسانِ». مفسران در توضیح این جمله فرمودهاند: «چه قانونی از عدل، وسیعتر و گیراتر و جامعتر تصور میشود... عدل به معنی واقعی كلمه آن است كه هر چیزی در جای خود باشد. بنابراین هرگونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف عدل است ... اما از آنجا كه عدالت با همه قدرت و شكوه و تاثیرش، در مواقع بحرانی و استثنایی به تنهایی كارساز نیست، بلافاصله دستور به احسان را پشت سر آن میآورد... در حدیثی از حضرت علی علیه السلام میخوانیم : العدلُ الانصافُ و الاحسانُ التفضُّلُ ... و در حدیث دیگر از پیامبر صلیالله علیه و آله میخوانیم جِماعُ التقوی فی قولِهِ تعالی إن اللّهَ یأمُرُ بالعدلِ و الاحسانِ...» (همان، صص ۳۶۶-۳۷۲).
۵. محمدحسین ساكت، دیباچهای بر دانش حقوق، مشهد؛ نشر نخست، ۱۳۷۱، ص ۴۵۳.
۶. دكتر محمدجعفر جعفری لنگرودی، مقدمه عمومی علم حقوق، تهران، كتابخانهی گنج دانش، چاپ سوم، ۱۳۷۱، ص۲۰.
۷. دكتر ناصر كاتوزیان، مقدمه علم حقوق، انتشارات بهنشر، چاپ ۱۱، ۱۳۷۷، ص۳۲.
۸. ناصر كاتوزیان، همان، ص ۳۱.
۹. ناصر كاتوزیان، پیشین، ص۳۰.
۱۰. برای مطالعه بیشتر، ر.ك: دكتر محسن اسماعیلی، حقوق رسانهها (پایهها، چشمانداز و بایستهها)، فصلنامه پژوهش و سنجش، مركز تحقیقات، مطالعات و برنامهریزی سازمان صدا و سیما، ش ۳۹ و ۴۰، زمستان ۱۳۸۳.
۱۱. ریچارد كیبل، پیشین، ص۶۵.
۱۲. كارل هوسمن، بحران وجدان، ترجمه داود حیدری، ص۷.
۱۳. ملوین دفلور و ...، پیشین، ص ۶۷۲.
۱۴. همان، ص ۶۷۱.
۱۵. همان.
۱۶. مجید محمدی، اخلاق رسانهها، انتشارات نقش و نگار، ۱۳۷۹، ص ۸ .
۱۷. نقل از : مجید محمدی، پیشین، ص ۹.
۱۸. ر.ك: شهید مرتضی مطهری، اسلام و نیازهای زمان (مجموعه آثار، ج۲۱،انتشارات صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۱، صص ۳۳۴-۳۵۲).
۱۹. كارل هوسمن، پیشین، ص ۷.
۲۰. شُن مك براید، یك جهان چندین صدا، ترجمه ایرج پاد، انتشارات سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۵، ص ۱۸۰.
۲۱. قطعنامه (۱۴) ۴۲۲ (ب) مورخ ۱۹۵۲ شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل
۲۲. ملوین دفلور، پیشین، ص ۷۰۰.
۲۳. از جمله آثار منتشر شده برای این هماندیشی كه همگی در همان سال و از سوی مركز مطالعات و تحقیقات رسانهها منتشر شد، باید به موارد زیر اشاره كرد:
الف ـ كارل هوسمن، بحران وجدان، ترجمهی داود حیدری
ب ـ نگاهی دیگر به اخلاق رسانهای، مجموعهای از مقالات نویسندگان خارجی
ج ـ رویكرد اخلاقی رسانهها، مجموعه مقالات دینی و فقهی
د ـ ویژهنامه فصلنامه رسانه، ش ۲۷
۲۴. ر.ك: دكتر محسن اسماعیلی، مقدمهٔ كتاب «بحران وجدان» و سایر آثارمنتشر شدهی هماندیشی.
۲۵. شماره ۲۳۶۸۶/۱ مورخ ۱۸/۱۱/۷۵.
۲۶. دكتر كاظم معتمدنژاد، میثاق اخلاق حرفهای روزنامهنگاری، فصلنامه رسانه، ش ۳۴، تابستان ۱۳۷۷، ص ۸۶.
۲۷. ر.ك: دكتر محسن اسماعیلی، تعامل دین و رسانه از دیدگاه حقوق، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق علیه السلام، ش ۲۱، بهار ۱۳۸۳، صص ۳۶-۳۸.
۲۸. امام خمینی، صحیفه نور، ج ۱۹ ، ص ۲۲۴.
۲۹. همان، ج ۱۳، ص ۲۵۱.
۳۰. همان، ج ۱۴، ص ۹۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست