پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

این فیلم ها را ببینیم یا نبینیم


این فیلم ها را ببینیم یا نبینیم

این روزها ۱۰ فیلم روی پرده سینماهاست نگاهی داریم به فیلم های روی پرده و معیارهایی که ممکن است باعث موفقیت یا عدم موفقیت آنها در گیشه شود

درست که اکران ماه رمضان، اکران چندان خوبی برای فیلم‌های سینمایی نیست، درست که در ماه رمضان کمتر پیش می‌آید که مردم سینما بروند به‌خصوص این سال‌های اخیر که روزها طولانی‌اند و زمان افطار خیلی دیر است و بعد افطار هم اگر قرار باشد فردا سر کار بروی، بعید است کسی حوصله سینما رفتن داشته باشد، همه این طرح‌های ویژه اذان تا اذان و بلیت‌های نیم‌بها هم گرچه قدری اوضاع را بهتر می‌کند اما به هر حال اکران رمضان مثل دیگر ماه‌های سال نیست.

همه این پیش‌فرض‌ها را هم که کنار بگذاریم و به فیلم‌های روی پرده برسیم می‌توانیم به راحتی قضاوت کنیم که حتی اگر ماه رمضان نبود بعید به‌نظر می‌رسید که این ترکیب فیلم‌ها که امروز روی پرده هستند، فروش کنند. به هر حال فروش فیلم‌ها هم مطابق با معیارها و قوانینی است.

هرچند که همیشه گفته‌ایم و نوشته‌ایم تماشاگر ایرانی غیرقابل پیش‌بینی است اما برخی از قوانین فروش ابطال‌ناپذیر هستند. توجه به ستارگان فیلم و بازیگران بفروش و برخی سوژه‌های حساسیت‌برانگیز به هر حال گزینه‌هایی هستند که اکثر اوقات تماشاگر را به سینما می‌کشانند. بعد نوبت می‌رسد به مثلا تبلیغات شفاهی مردم و اینکه فیلمی واقعا آنقدر خوب باشد که مخاطبان بیشتر از یک‌بار به دیدنش بروند یا به بقیه هم دیدن آن را توصیه کنند.

این روزها ۱۰ فیلم روی پرده سینماهاست (تازه اگر نمایش «حوض نقاشی» و «رسوایی» را که هنوز در برخی سینماها ادامه دارد به دلیل فروش خو‌ب‌شان یا اینکه اولی محصول حوزه هنری‌ است و سینماهای حوزه می‌توانند نشانش بدهند، درنظر نگیریم). نکته جالب توجه اینکه از آنجا که هزینه ساخت فیلم‌های ایرانی تقریبا به یک امر فوق‌سری تبدیل شده است، نمی‌توان تشخیص داد که کدام تهیه‌کننده سود و کدامیک ضرر کرده است. یا اینکه سازندگان هر فیلمی به تناسب با هزینه‌ای که صرف ساختش شده است چقدر توانسته‌اند حداقل مخاطب هدفشان را برای دیدن فیلمشان به سینما بکشانند.

اصلا یکی از دلایلی که هزینه ساخت فیلم‌ها شفاف اعلام نمی‌شود همین است که می‌ترسند فیلم در گیشه ضعیف عمل کند و بعد بشود تحلیل کرد که اصلا چنین فیلمی که تعداد مخاطبانش آنقدر اندک است، برای چه باید با صرف چنین بودجه‌ای ساخته شود.

می‌شود با یک حساب و کتاب ساده فروش فیلم‌های گیشه را تخمین زد. «عشق» هانکه تنها فیلم خارجی روی پرده است که بهترین انتخاب هم برای اکران فیلم خارجی می‌توانست باشد چون اولا فیلم بسیار موفقی بوده و جوایز مهم جهانی را کسب کرده، هم فیلم جدیدی است و هم اینکه داستان فیلم خیلی انسانی و فرا ملیتی است و صحنه‌ حذف شدنی هم ندارد.

همین‌ها «عشق» را به بهترین گزینه برای نمایش فیلم خارجی تبدیل می‌کنند اما واقعیت این است که برخلاف تصور خیلی‌ها، اکران خارجی در ایران کاملا خنثی است نه فرصت را از فیلم‌های ایرانی می‌دزدد و نه به رونق سینماها کمک می‌کند. وقتی همه همان روزهای اسکار، فیلم هانکه را از بساط هر دی‌وی‌دی فروش کنار خیابان گرفته‌اند و دیده‌اند، دلیلی برای دیدن دوباره آن در سینما وجود ندارد.

«آینه‌های روبه‌رو»هم چون در گروه سینمایی آزاد اکران شده است، هنوز در برخی سینماها روی پرده است. کسی توقع فروش چندانی از این فیلم نداشت. از آن فیلم‌های مستقل جشنواره‌ای است که نه ستاره‌ای دارد و نه درامی که مخاطب آن را بپسندد. اولین فیلم نگار آذربایجانی با وجود چند جایزه‌ای که گرفت از آن آثاری نیست که تماشاگر را راضی به دیدنش کند. فضای تلخ و سردی دارد و سوژه‌اش هم خیلی خاص است.

اما بقیه فیلم‌های روی پرده چه شرایطی دارند؟ برای مخاطب ساخته شده‌اند یا همین‌طوری به پرده سینماها راه پیدا کرده‌اند؟فروش‌شان چقدر است و با توجه به رعایت قوانین گیشه فروش خوبی داشته‌اند یا نه!

● آقای الف

تنها نکته مهمش این است: اولین فیلم سه‌بعدی ایرانی. بعد که فیلم را می‌بینید از اینکه همین چند کلمه توانسته توجه‌تان را جلب کند پشیمان می‌شوید. البته عطشانی در زمینه بازاریابی آدم هوشمندی است. همیشه فیلم‌هایش سوژه‌ای دارد که لااقل خلاصه دو خطی آن بتواند مخاطب جلب کند. حالا که دیگر لقب اولین فیلمساز سه‌بعدی هم به او اضافه شده و کسی کاری ندارد که این سه‌بعدی بودن فیلم چقدر بی‌ربط است.

فیلم با محوریت قرار دادن چند روز آخر عمر یک مهندس جوان که از روز و ساعت و دقیقه مرگ خود خبردارد خط داستانی کمدی و در عین حال معناگرا را دنبال می‌کند. ولی آنقدر فیلم بدی است که تازه با وجود کستینگ عامه‌پسند پورسرخ و اوتادی و خط داستانی و سه‌بعدی بودن فقط ۷۲میلیون و ۵۰۰هزارتومان فروخته است.

● یک مرد، یک شهر

اصلا اینکه چرا باید این فیلم بعد از چهار سال به سینماها راه پیدا کند خودش مسئله‌ای است. حسن هدایت که سال‌هاست فیلم‌های پلیسی و کارآگاهی می‌سازد و احتمالا تنها کسی در سینمای ایران است که باعث شده سینمای ایران ژانر پلیسی داشته باشد، هیچ‌وقت فیلم‌هایش نمی‌فروشد. با این همه او به ساختن این فیلم‌های نفروش ادامه می‌دهد. این فیلم آخرین ساخته حسن هدایت پس از «ناسپاس»، «گرداب»، «سایه روشن» ، «آخرین بندر»، «گراند سینما» و... است که چهار سال به دلیل اختلافات مابین تهیه‌کننده و کارگردان اکران نشده است.

احمد نجفی باز هم نقش کارآگاه را بازی می‌کند ولی دیگر جادویی که کارآگاه علوی و سریالش داشتند این روزها در سینما پاسخ نمی‌دهد. به همین دلیل هم کسی فیلم را اصلا جدی نگرفت. اکران شده که فقط فیلمی روی پرده باشد و با هشت میلیون تومان فروش درتهران کف جدول فروش است.

● تلفن همراه آقای رئیس‌جمهور

احتمالا فقط در ایران ممکن است چنین اتفاقی بیفتد که همزمان دو فیلم از یک کارگردان روی پرده سینما برود. علی عطشانی هم از معدود کارگردانانی است که ممکن است این اتفاق برایش بیفتد. همزمان با نمایش فیلم سه‌بعدی «آقای الف» که عنوان اولین فیلم سه‌بعدی ایرانی را یدک می‌کشد، «تلفن همراه رئیس‌جمهور» بعد از دو سال که منتظر اکران بود، روی پرده رفت. دلیل توقیف یا به عبارتی معلق نگه‌داشتن «تلفن همراه رئیس‌جمهور» هیچ‌گاه مشخص نشد.

فیلم برای فروش از یک معیار مهم استفاده کرده است: نام فیلم که برای مردم یادآور ارتباط رئیس‌جمهور با مردم در طول این هشت سال است و شاخک‌های خیلی‌ها را ممکن است تکان بدهد تا به دیدن فیلمی بروند که از بخشی از تبلیغاتش به‌نظر می‌رسد فیلمی سیاسی با رگه‌های طنز تند و تیز باشد. اما حقیقت این است که فیلم نه آنقدرها تند و تیز است و نه سیاسی. نه طنز بامزه‌ای دارد و نه کلا به جز بازی مهدی هاشمی نکته مثبت دیگری در آن وجود دارد. به‌نظر می‌رسد که مردم هم این ماجرا را بو کشیده‌اند چون به‌رغم تبلیغات مناسب فیلم و نام وسوسه‌برانگیز آن فروش فیلم چنگی به دل نمی‌زند.

فیلم در تهران حدود ۱۰۰هزار بیننده داشته است و فروش آن هنوز به یک میلیاردتومان هم نرسیده. به‌نظر می‌رسد فعلا هزینه تولید فیلم با فروش آن تازه سر به سر شده باشد. وجود «آقای الف» روی پرده از کنجکاوی جهت دیدن «تلفن همراه رئیس‌جمهور» کم می‌کند. حتی وسوسه دیدن یک فیلم توقیفی هم نتوانسته بر فروش فیلم عطشانی تاثیر بگذارد.

● چه خوبه که برگشتی

فیلم داریوش مهرجویی فضای سرخوشی دارد که مخاطبان سینمای ایران لااقل به‌خاطر تجربه دیدن این فضای شاد و پر از رنگ و عکس‌های جذابش به دیدنش می‌روند. بعد هم اینکه دو بازیگر اصلی فیلم، دو ستاره محبوب مردم هستند. حامد بهداد این روزها یکی از معدود ستارگان سینمای ایران است.

شاید تعداد مخالفانش هم زیاد باشد ولی او یکی از معدود بازیگرانی است که طرفداران یا منتقدانش سریعا به کارهایش واکنش نشان می‌دهند. رضا عطاران هم به واسطه تلویزیون بازیگری است که همه مردم می‌شناسند و خیلی هم دوستش دارند. (اگر می‌خواهید محبوبیت عطاران را بین مردم بسنجید آن قسمت از برنامه گپ را که مهمان رامبد جوان بود، ببینید.) هرچند عامه مردم به نام کارگردان کاری ندارند اما داریوش مهرجویی از آن نام‌هایی است که آنقدر بزرگند که همه می‌شناسند و به اعتبارش حاضرند پول بلیت سینما بدهند.

مهناز افشار هم بازیگر مطرحی است. درواقع فقط به خاطر کستینگ فیلم هم می‌شود به دیدنش رفت چه برسد به اینکه نام مهرجویی هم بالای سر این کستینگ خورده باشد. (هرچند بعید است بعد از دیدن فیلم کسی برای دومین بار به دیدن آن برود.) تبلیغات فیلم هم نشان می‌دهد که با یک فیلم کمدی روبه‌رو هستیم درنتیجه تعداد تماشاگرانش بیشتر می‌شود. مهرجویی اگر از این فرمول‌ها درست استفاده کرده بود، شاید فیلم حتی می‌توانست رکورد فروش را بشکند اما در حال حاضر به‌خاطر اینکه این همه ملاط در خدمت هیچ هستند، فیلم فقط توانسته خودش را به مرز فروش یک میلیارد تومان در گیشه برساند.

● گذشته

این فیلمی است که باید می‌فروخت و خب تا امروز هم فروش یک میلیارد را رد کرده و تنها فیلمی است که احتمال دارد رکورد یکی از فیلم‌های نوروزی ده‌نمکی یعنی «رسوایی» را بشکند هر چند هنوز بیشتر از یک میلیاردتومان با آن فاصله دارد. فیلم اصغر فرهادی از آنجا که تنها فیلم روی پرده است که با استانداردهای بین‌المللی ساخته شده، تنها فیلمی است که رقم دقیق هزینه‌ ساخت آن هم در دسترس است. این فیلم که بودجه اولیه آن را اتحادیه اروپا به عنوان جایزه برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» فرهادی تامین کرد، با هزینه‌ای معادل ۱۱ میلیون دلار ساخته شده است. عامه مردم دیگر بعد از گرفتن اسکار توسط اصغر فرهادی، نام این کارگردان را می‌شناسند حتی اگر «چهارشنبه‌سوری»،‌«درباره الی» یا «جدایی نادر از سیمین» را ندیده باشند.

شهرت فرهادی میان عموم مردم حتی از کیارستمی بعد از این همه سال هم بیشتر است. از آن طرف برای مردم جالب است بدانند اولین فیلمی که با هزینه نسبتا زیاد در خارج از کشور توسط یک فیلمساز ایرانی با حضور عوامل ایرانی و خارجی ساخته شده و ستاره اول آن هم بازیگر زنی است که نامزد جایزه اسکار بوده، چطور از آب در آمده است. اگر هم مخاطب جدی‌تر سینما هستید، حضور فیلم در بخش مسابقه جشنواره کن و کارهای قبلی فرهادی هم به دلایل قبلی اضافه می‌شود تا فیلم را حتما ببینید. فروش «گذشته» در تهران معادل ۹۷۰میلیون تومان است و حدود ۲۳۰ هزارنفر به دیدن آن رفته‌اند.

● گلوگاه

«گلوگاه» هم از آن فیلم‌هایی است که پشت در اکران معطل مانده بود. سه سال از زمان ساخته شدن آن می‌گذرد و محمدابراهیم معیری، کارگردان جوانش بدون اینکه منتظر اکران این یکی بماند سال گذشته فیلم دیگری به نام «دامنه‌های سفید» را ساخت. پیداست که اصلا برایش مهم نبوده که فیلم اول بفروشد یا نه که با وجود داستان نه چندان جذاب آن و گروه بازیگرانی که نام هیچ‌کس به جز لادن مستوفی بین آنها آشنا نیست. بعید است که برای مردم داستان نصب دکل برق در شهر «گلوگاه» جذاب باشد آن هم در حالی که فیلم هیچ امتیاز دیگری هم به مخاطبانش نمی‌دهد که برای دیدن آن ترغیب شوند.

نه بازیگر مشهوری دارد و نه تبلیغات چشمگیری. همین که در عرض ۲۳ روز نمایش توانسته ۳۲ میلیون و ۵۰۰هزارتومان بفروشد و ۷هزار نفر بیننده داشته باشد و هیچ جا هم از کارگردان و عوامل فیلم حرفی به چشم نمی‌خورد یعنی برای جهانگیر کوثری، تهیه‌کننده کار، اصلا فروش و مخاطب اهمیتی نداشته است.

● بی‌تابی‌ بیتا

نویسنده و کارگردان و تهیه‌کننده فیلم «بی‌تابی بیتا» مهرداد فرید است که اول کارش را با روزنامه‌نگاری شروع کرد. از وقتی وارد سینما شده به عنوان فیلمساز مسیرهای مختلفی را پیموده است. اولین فیلمش«آرامش در میان مردگان» با بازی گلاب آدینه این تصور را به وجود می‌آورد که فیلمساز دیگری از جنس فیلمسازان مستقل با سلیقه خاص مدل امیرحسین امیریوسفی مثلا باشد. فیلم «از ما بهتران» را ساخت که کمدی بود که می‌خواست دل مخاطب را هم به دست آورد و فیلم «زن‌ها شگفت‌انگیزند» به کلی مسیر سینمای عامه‌پسند را دنبال می‌کرد. با اینکه به‌نظر می‌رسد فرید همیشه دنبال رگ خواب مخاطب بوده ولی هنوز نامش برای مردم آشنا نیست.

فیلمش هرچند حامد بهداد را جزو ستارگانش دارد و اسم خوبش هم می‌تواند کنجکاوی برانگیز باشد ولی عکس‌هایش سردر سینما داستان را لو می‌دهد و فقط ۴۰هزار نفر در تهران به دیدن این فیلم تمایل نشان داده‌اند و ۱۷۱ میلیون تومان هم فروش کرده است.

● خودزنی

اگر قرار باشد در این اکران دل‌مان برای یک فیلم بسوزد، فیلم «خودزنی» احمد کاوری است. کاوری کارگردان خوبی است و فیلم قبلی‌اش «نفوذی» که به طور مشترک با مهدی فیوضی ساخته بود هم به عنوان اولین کار این دو نفر اثر قابل توجهی بود. «خودزنی» در جشنواره فجر سال ۱۳۹۰ زیر ژانر فیلم‌های سیاسی به نمایش درآمد اما حقیقت این است که فیلم بیشتر از آنکه سیاسی باشد یک تریلر هیجان‌انگیز بود.

لعیا زنگنه بازی درخشانی در فیلم دارد و امیررضا دلاوری اولین حضور مطرحش را در یک نقش اصلی در سینما دارد. فیلم داستان کیانوش است که پس از آزادی از زندان به دنبال یافتن همسر سابق و فرزندش می‌رود. او در این مسیر با مشکلات و خطرهایی مواجه می‌شود و برای اعاده حیثیت و باز‌پس‌گیری خانواده از دست رفته‌اش تلاش می‌کند. فیلم به‌خاطر عدم تبلیغات درست و نبود قهرمان اول مطرح و ناشناخته بودن کارگردان با وجود بازی‌های خوب و کارگردانی خوب نتوانسته فروش چندانی داشته باشد و ۷۹ میلیون تومان فروخته است.

● گهواره‌ای برای مادر

ایده این یادداشت اصلا سر همین فیلم به ذهن نگارنده رسید. «گهواره‌ای برای مادر» ساخته پناه‌برخدا رضایی که تاکنون ساخت دو فیلم سینمایی «چراغی در مه» و «دختر، پدر، دختر» را در کارنامه خود به ثبت رسانده است. فیلم‌هایی که هیچ‌کدام به نمایش عمومی درنیامدند با این وجود رضایی سراغ فیلم سومش رفت و «گهواره‌ای برای مادر» را ساخت که داستان زندگی یک بانوی طلبه است. «نرگس» دختر جوانی است که ادبیات روسی را در دانشگاه مسکو به اتمام رسانده است و اینک در کسوت بانویی طلبه، درس می‌خواند و قرار است برای تدریس به دانشجویانی که تازه مسلمان شده‌اند به روسیه بازگردد.

معروف‌ترین چهره فیلم الهام حمیدی است که بیشتر بازیگر تلویزیون است. نه اسم کارگردان مطرح است و نه اسم فیلم مخاطب را وسوسه می‌کند. سوژه‌اش هم مورد خاصی ندارد که بفروش باشد و چهره معروفی هم در آن نیست. با این اوصاف عجیب است که فیلم با دوهزار تماشاگر هشت میلیون و نیم فروخته است؟!