چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
اسطوره های جاودانه
اشراق حقیقت نزد افلاطون امری صرفا معرفت شناختی نیست. گو اینکه در تفکر باستانی، تمایزهای جدید میان قلمروهای معرفتشناسی، هستیشناسی، اخلاقی و... چندان وجهی ندارد. از اینروست که از دید افلاطون اشراق حقیقت همچنان که کوششی معرفتشناسانه است، مستلزم تلاشی اخلاقی نیز هست.
اشراق حقیقت، شرطی دیگر نیز دارد که بیشتر اخلاقی است تا معرفت شناختی. بنابراین شرط، قدرت روح که ابزار معرفتی انسان است (جمهوری، ۵۱۸، سی ۵-۶)، اگرچه به بیان افلاطون «بیشتر کیفیتی الهی است، چیزی که هرگز قوه خود را از دست نمیدهد»، نه فقط همه زمانها در انجام وظیفه خود ناموفق است بلکه همچنین ممکن است که تحت شرایط ویژه، «بنا به جهت مکالمه»، «بیفایده و مضر» باشد (۵۱۸ای).
گاهی در بسیاری موارد آنها که در افواه به بدی سخن میگویند، از دیگران در طلب اشیای مطلوبشان سریعترند. قدرت خانه گزیده در روح ایشان به هیچ معنا ضعیف نیست اما [این قدرت] در استخدام بدی و زشتی است؛ بنابراین، در نگاهش شیطنتآمیز است و بدی میکند. قدرت روح انسان شبیه چشمی است که نمیتواند از تاریکی به نور بنگرد، مگر با چرخش تمام بدن؛ بنابراین این اندام شناخت باید از جهان صیرورت توامان با تمام روح رویگردانی کند، تا روح بتواند تمام مشاهده(contemplation) و تفکر و تعمق ذات را تحمل کند و وجودش نورانی شود.
اینجا ما تاثیر آشکار آموزه اساطیری فیثاغوری ـ ارفهای و بهویژه کاثارمویی امپدوکلس را در اندیشه افلاطون داریم. بهنظر امپدوکلس، ارواح همه مخلوقات زنده دایموندهایی جاودانه اند که در جهان آسمانی و ملکوتی منزل دارند، «که به وسیله کین مغبون گناه شده اند و اکنون به فرمان اجتنابناپذیر تبعید شدهاند و به پرتابشدن از یک عنصر به دیگری در جهانی زیرین محکوم شدهاند» (گاتری، ۱۹۶۹، صفحه. ۲۴۵)
ایشان تنها با بهکارگیری جدی و سخت و مشخص قوانین کاثارموی و بهوسیله بهدستآوردن یک فهم حقیقی از سرشت الهی، از چرخههای نامتناهی تناسخ در ابدان متفاوت خواهند گریخت و به خانه اصیل و مناسبشان بازخواهند گشت. فر.۱۱۵ [پاره ۱۱۵] گزارشی عالی و دردناک از سرنوشت هبوط روح ارائه میکند (از ترجمه گاتری، همان، صفحه ۲۵۱)
«این حکم ضرورت، و فرمان کهن خدایان، ازلی و مهر شده با سوگندهای گسترده وجود دارد: هرگاه کسی بازوانش را با خون کشتهای به اشتباه و فساد میآلاید، یا به پیروی از آفند سوگند دروغ میخورد ـ نفوس که سهمی طولانی از حیات دارند . باید سه ده هزار فصل دور از نفوس سعادتمند حیران و سرگردان شوند، و طی اعصار در همه اشکال موجودات فانی در آیند و مسیرهای پر زحمت حیات را بگذرانند. آسمانهای زورمند آنها را به دریا هل میدهند و دریا آنها را بر سطح خاک استفراغ میکند، و زمین به شعاع درخشان خورشید میسپارد، و خورشید آنها را دوباره به آسمانهای چرخنده پرتاب میکند.
هر یک از آنها را از دیگری میگیرد اما همه از آنها بیزارند. اکنون من یکی از ایشانم، چون به آفند خشمگین اعتماد کردهام، از این رو از خدایان رانده شدهام و سرگردانم».[ترجمه فارسی]
از آنجا که همه شناخت از طریق شبیه به شبیه است (پاره ۱۰۹، ۱۰۷)، تنها راه رستگاری این است؛ روح باید نخست فراگیرد که با تمرین قوانین کاثارموی، «از شر بگریزد» (پاره ۱۴۴)، و سپس، مطابق پاره ۱۳۲،
«خوشا به سعادت آنکه به غنای حکمت الهی دست یابد، و بدا به حال آنکه درباره خدایان عقیدهای مبهم دارد».[ترجمه فارسی]
باید این حکمت الهی را بهدست آورد و ما میدانیم، این مقصود ، چنان که فیثاغوریان گویند، میتواند تنها از طریق تشابه و انجذاب (assimilation) با و در خدا بهدست آید.
افلاطون تحت تاثیر این آموزشهای حکیمانه در جمهوری (۵۰۰ سی) از تشابه به خدا سخن میگوید، آنجا که سقراط به آدئیماتوس میگوید که
«به درستی اگر انسان خاطر خود را متوجه بهجود حقیقی نماید دیگر مجال آن را نخواهد داشت که رفتار افراد را مدنظر آورد و با مردم ستیز کند و درباره آنان بغض و کینه در درون خود بپروراند بلکه چون همیشه ناظر و شاهد حقایق متجانس و ثابتی است که بین آنها تصادم وجود نداشته و همه تابع قانون نظم عقل میباشند، طبعا از هم آهنگی آنها تقلید میکند و حتیالمقدور به آنها تشبه میجوید زیرا ممکن نیست انسان با چیزی که مورد تحسین و علاقه اوست مانوس باشد و معذلک به آن تاسی ننماید». [از ترجمه فارسی]
برای پایاندادن به این بخش از این جستار، دو نکته را تکرار میکنم: نخست، بنابر نظر افلاطون تحصیل شناخت حقیقی (اپیستمه) شامل مواجهه با واقعیات بالاتر و جاودان است و این [امر] اشراق حقیقت بر ذهن است. نتایج فرآیند در این اشراق از ادراک آغاز میشود و به فهم خردمندانه ادامه مییابد.
پس اینجا ما معنای اشراق را محدود کردیم. دوم، اشراق حقیقت ناب بدون خلوص روح انسانی ناممکن است. این دو نتیجه، بهویژه دومین آنها، ما را به نقطه تلاقی افلاطون و حتی فیثاغورث و امپدوکلس با سهروردی، فیلسوف و متاله مشهور ایرانی رهنمون میشود.
منبع:
Transcendent Philosophy
Journal, Volume ۷, December ۲۰۰۶ published
دکتر مهدی قوام صفری استاد فلسفه دانشگاه تهران
مترجم: محسن آزموده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست