جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

روایت جست وجوی جایی برای زیستن


روایت جست وجوی جایی برای زیستن

آثار استر به سی و پنج زبان از جمله فارسی ترجمه شده است رمان «سانست پارک» یکی از آخرین آثار این نویسنده, توسط مهسا ملک مرزبان به فارسی برگردانده شده و از سوی انتشارات افق با خرید حق انتشار کپی رایت از ناشر خارجی به چاپ رسیده است

آثار استر به سی و پنج زبان از جمله فارسی ترجمه شده است. رمان «سانست پارک» یکی از آخرین آثار این نویسنده، توسط مهسا ملک‌مرزبان به فارسی برگردانده شده و از سوی انتشارات افق با خرید حق انتشار (کپی‌رایت) از ناشر خارجی به چاپ رسیده است. آنچه می‌خوانید نگاهی است به این رمان و برخی تفاوت‌هایش با آثار قبلی این رمان‌نویس.

استر همیشه به این نظر منتقدان که وی رمان‌نویسی پست مدرن است با دیده شک و تردید نگاه کرده و حتی در مصاحبه‌هایش خود را بیش از رمان‌نویس، قصه گو معرفی کرده است. اینکه این نویسنده چقدر به این حرف معتقد است یا دست به تجاهل می‌زند، بحث دیگری است اما با نگاهی به رمان‌هایش و توجه‌اش به داستان‌گویی در آثاری مانند «اتاق دربسته» یا «دیوانگی در بروکلین» گاه شاید بتوانیم بپذیریم که او فارغ از همه این‌ حرف‌ها در پی بازگویی قصه‌‌ای است که می‌پسندد؛ بدون آنکه در بند آن باشد در چه شیوه و نحله‌ای جای می‌گیرد. گاه آن‌چنان این داستان‌ها سر راست‌ و بی‌حاشیه به نظر می‌رسند که خواننده شک می‌کند شاید رمز و رازی در پس ظاهر ساده‌شان پنهان باشد و گاه نیز با خود می‌گوید: «به جز جذابیت ظاهری آثار چه شگردی در کارهای استر وجود دارد که وی را به نویسنده‌ای مطرح تبدیل کرده‌است؟ و آیا ما مرعوب نام‌ها نشده‌ایم؟»

پاسخ به این سوال هر چه باشد، در «سانست پارک» با قضیه‌ای متفاوت مواجهیم؛ نویسنده در این اثر، اکثر خوانندگان کتاب‌هایش را غافلگیر می‌کند. انگار خود او هم باور کرده‌است که نویسنده‌ای پست مدرن است، یا اینکه پرده‌ها را کنار زده و آن‌ گونه‌ رفتار کرده، یا سعی کرده رفتار کند که سال‌ها از او انتظار می‌رفته و شاید هم همه این‌ها زاییده پیش‌داوری‌های ما باشد و او سیر طبیعی نویسندگی‌اش را طی می‌کند؛ بدون آنکه به همه این بایدها و نبایدها بیندیشد.

«سانست پارک» مثل بسیاری از دیگر رمان‌های استر با داستانی مشخص و معلوم آغاز می‌شود ولی برخلاف آنها، شکل دیگری به خود می‌گیرد؛ مایلز هلر جوانی ۲۸ ساله و با استعداد، به دور از بلندپروازی، به شغل کم اهمیت تمیز کردن خانه‌های واگذار شده می‌پردازد. وی با دختری ۱۷ ساله به نام پیلار در پارک آشنا می‌شود که مشغول مطالعه است؛ دختری کوبایی‌الاصل که هنوز به سن قانونی نرسیده و همین مسئله آشنایی بیشتر آنها و عشق افلاطونی‌شان (آن‌طور که از ترجمه کتاب بر می‌آید) را در یک خانه غیر ممکن می‌کند، خصوصاً اینکه خواهر بزرگ‌تر و بدجنس پیلار به همین منظور، قصد اخاذی از مایلز را دارد. مایلز مجبور می‌شود تا رسیدن پیلار به سن قانونی برای مدتی به نیویورک و به خانه‌ای وانهاده به حال خود در «سانست پارک» برود و به همراه یک دوست قدیمی و چند دوست مشترک زندگی‌اش را بگذراند.

اما در طول رمان، استر با آوردن خرده روایت‌های گوناگون درباره زندگی‌ بازیکنان بیس‌بال گاه از داستان خطی‌اش تخطی می‌کند و حکایت‌های مفصلی تعریف می‌کند که شاید در نگاه اول خسته کننده به نظر برسند اما با توجه بیشتر می‌توان نقطه مشترکی با داستان اصلی و ماجرای عذاب وجدان مایلز در آنها یافت؛ عذاب وجدانی که شخصیت اصلی رمان را می‌آزارد و با انتخاب نوع پستی از زندگی، به آن‌چه گویا در ناخودآگاهش، نوعی پس دادن تقاص است سوق می‌دهد.

گذشته از شکل روایت، «سانست پارک» بی‌شک نمایانگر برهه‌ای از تاریخ معاصر آمریکاست. داستان در سال ۲۰۰۸ می‌گذرد و آمریکای بحران‌زده اقتصادی را به نمایش می‌گذارد؛ جایی که همه برای اندک جایی برای زیستن تا پای جان تلاش می‌کنند. در ابتدای رمان می‌خوانیم خانه‌های وانهاده به حال خود توسط مالکانی که از پس وام‌های خود برنیامده‌اند و توسط دولت یا بنگاه‌های بزرگ تصرف شده‌اند، توسط مایلز و همکارانش تمیز می‌شود و او از اشیای باقی‌ مانده به یادگارعکس می‌گیرد. هر چند این کار وی با تمسخر دوستانش مواجه می‌شود اما انگار او با این‌کار می‌خواهد با نگاهی انتقادی، بخشی از تاریخ زندگی از دست رفته مردم یا مردم از دست رفته را در تاریخ ثبت کند؛ یعنی همان کاری که خود استر قصد انجام آن را در این رمان دارد. جالب اینکه سرانجام خود مایلز مجبور می‌شود در چنین خانه‌ای با چند دوست دیگر سکنا بگزیند؛ جایی که سرانجام با خشونت توسط پلیس بازپس گرفته می‌شود و مایلز در برخوردی احساسی با یکی از ماموران، او را زخمی می‌کند و با این کار آینده‌اش با پیلار را در وضعیتی مبهم و تا حدی تباه شده می‌یابد.

بهنام ناصح



همچنین مشاهده کنید