دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

اولویت های طرح ساماندهی اقتصادی در حكومت امیرالمؤمنین ع


اولویت های طرح ساماندهی اقتصادی در حكومت امیرالمؤمنین ع

در این نوشتار, با طرح سیاست های اصولی اصلاحات اقتصادی امیرالمؤمنین ع و راهكارهای اجرایی آن, سعی شده است اولویت های طرح سامان دهی اقتصادی آن بزرگوار در حد توان ارائه گردد

امروزه جامعه اسلامی ما از درامد ارزی خوبی برخوردار است، اما در مقابل، فقر و بی كاری بی داد می كند. روزی كه امام علی(علیه السلام) نیز حكومت را به دست گرفتند عایدات فتوحات قلمروهای ثروتمند عراق و ایران و شام و مصر جامعه اسلامی را در وضع مطلوبی قرار داده بود، اما در عین حال، عده زیادی از مردم با مشكلات معیشتی جدّی روبه رو بودند و در تنگ دستی روزگار می گذراندند. از این رو، علی بن ابی طالب(علیه السلام) به محض تصدی منصب خلافت، روند رو به رشد فتوحات را تا حد زیادی متوقف ساختند و توزیع عادلانه و برابر درامد ناشی از فتوحات و مصادره اموال ثروت های بادآورده نامشروع را در اولویت نخست اصلاحات اقتصادی خود قرار دادند. در این نوشتار، با طرح سیاست های اصولی اصلاحات اقتصادی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و راهكارهای اجرایی آن، سعی شده است اولویت های طرح سامان دهی اقتصادی آن بزرگوار در حد توان ارائه گردد.

به دنبال سستی ها و سهل انگاری ها و حسادت ها و خودخواهی های برخی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله)، جامعه اسلامی پس از رحلت نبی اكرم(صلی الله علیه وآله) تا ۲۵ سال در حال ركود و از دست دادن ارزش ها و دستاوردهای دوران بعثت و هجرت به سر می برد. طی این دوران نسبتاً طولانی، نابسامانی هایی همچون تعطیلی حدود الهی، فساد اخلاقی و اداری، از بین رفتن حرمت احكام اسلامی، اجتهاد در برابر نص، فراموشی سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله)و تغییر الگوهای رفتاری جامعه رخ نمود. یكی از مهم ترین این نابسامانی ها شكاف روزافزون طبقاتی در بهره مندی از امكانات مادّی بود. سیر حركت حكومت اسلامی در دوران خلفا به گونه ای بود كه عده محدودی با كم ترین تلاش، به بیش ترین رفاه دست یافته بودند، ولی اكثریت اقشار جامعه روز به روز بر محرومیشان اضافه می شد; نظام به گونه ای اداره می شد كه خواص اصحاب در اندك زمانی از راه های به ظاهر قانونی به ثروت های كلانی دست یافتند، اما اقشار پایین و توده مردم همواره در تهی دستی و نداری باقی می ماندند.

این موضوع و برخی امور دیگر زمینه اعتراض و انقلاب مسلمانان را علیه عثمان فراهم آورده و مردم را به فكر انتخاب خلیفه ای لایق و كارامد برای حل معضلات جامعه و سامان بخشیدن به نابسامانی ها واداشت; و از آن جا كه جز امیرالمؤمنین(علیه السلام) احدی از چهره های سرشناس و خواص اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) شایستگی و توانایی حل مشكلات جامعه اسلامی را نداشت، همه مردم، اعم از اصحاب مدینه و انقلابیان مصر و كوفه گرداگرد آن حضرت حلقه زدند و با اصرار از ایشان تقاضا كردند جُبّه خلافت به تن كنند و بر جایگاهی، كه از روز نخست تنها به او تعلق داشت، بنشینند. امیرالمؤمنین(علیه السلام)ابتدا از پذیرش خلافت خودداری كردند; راز مطلب هم این بود كه ذایقه بسیاری از خواص به سنّت های غلط و غیرعادلانه خلفای سلف شیرین شده بود و هر یك به مال و منال و جاه و جلالی رسیده بودند. از این رو، با تأیید سیاست های غلط خلفا، توده مردم را در تشخیص حق و باطل و اسلام ساختگی و اسلام ناب به غلط افكنده بودند. خواص به مثابه قطب نمای حركت عوام به سوی سعادت بودند كه با از كار افتادن و انحراف خویش، مسیر جامعه اسلامی را از قبله گاه واقعی اش منحرف ساختند. بدین روی، حضرت با توجه به این مشكل و برخی نابسامانی های دیگر فرمودند:«مرا رها كنید و سراغ دیگری بروید; زیرا ما به استقبال وضعی می رویم كه چهره های مختلف و جهات گوناگونی دارد، به طوری كه دل ها بر آن استوار و عقل ها ثابت نمی مانند.»۱

اما سرانجام، به دلیل اصرار زیاد مردم و با هدف ظلم ستیزی و گرفتن حقوق از دست رفته تهی دستان، خلافت را در كمال بی رغبتی پذیرفتند، اما تنها برای اصلاح امور جامعه اسلامی و سامان بخشیدن به نابسامانی های اخلاقی و سیاسی و اقتصادی و ادرای، آستین همّت بالا زدند. ولی از آن جا كه اصلاحات اجتماعی بدون اصلاحات اقتصادی غیرممكن است، حضرت در نخستین روزهای خلافت خویش، طرح «اصلاحات اقتصادی» خود را آغاز كردند.

● موانع اساسی سامان دهی اقتصادی در حكومت علوی

مهم ترین مانع در برابر حضرت علی(علیه السلام) برای سامان دهی به امور معیشتی جامعه، دو چیز بود:

الف) مخالفت با سیره خلیفه اول و دوم;

ب) مقابله با خواسته های بی جای چهره های سرشناس و اصحاب متنفّذ.

مردم سال ها با بدعت ها و سنّت های غلط خلفا، به خصوص دو خلیفه اول و دوم خو گرفته بودند و گمان می كردند آنچه آن دو بنا نهاده اند همانند سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)واجب الاتباع است، در حالی كه علی(علیه السلام)اساس انحراف جامعه اسلامی را در استمرار سنّت های غلط آن ها می دیدند.

علاوه بر این، عده زیادی از اصحاب نامدار پیامبر(صلی الله علیه وآله) و حتی دوستان و نزدیكان و اقوام امیرالمؤمنین(علیه السلام) طی دوران خلفا، به تدریج، جذب مظاهر دلفریب دنیا و مبتلا به استحاله فرهنگی شده و تحت تأثیر فرهنگ جاهلی قرار گرفته بودند; به مال اندوزی و آسایش و رفاه حرص داشتند و از علی(علیه السلام)توقعات نابجایی داشتند كه پاسخ به آن ها حركت اصلاحات علوی را بكلّی متوقف می ساخت.

از این رو، حضرت از ابتدای كار، با بیعت كنندگان اتمام حجت نمودند و سیاست خویش را در برابر سنّت خلفای سلف و عناصر متوقّع چنین بیان نمودند:

«آگاه باشید! اگر دعوت شما را اجابت كنم، طبق علم خویش رفتار خواهم كرد و به حرف این و آن و ملامت ملامتگران گوش نخواهم داد.»۲یعنی: نه سیره خلفا را حجت می دانم و طبق آن مشی می كنم و نه سرزنش های دوستان و آشنایان جلودار من است. حضرت با این جملات، كه در بحبوحه رویكرد جامعه به آن بزرگوار ایراد گردید، امید هرگونه تساهل و تسامح را در دل های فرصت طلبان به نومیدی مبدّل ساختند و راه گله و اعتراض فردای آنان را مسدود نمودند.

● سیاست های اصولی حضرت علی(علیه السلام)

شاید كسانی گمان كنند عامل اساسی نابسمانی های اقتصادی و تنگ دستی مسلمانان در دوران خلافت عثمان، كه منجر به طغیان عمومی علیه او گردید، مسأله كمبود درآمد ملی و تولید ثروت بود; اگر جامعه اسلامی از منبع غنی ثروت برخوردار بود، هرگز مشكلی به نام «مشكل اقتصادی» رخ نمی داد، ولی چنین گمانی باطل است; زیرا در دوران خلفا، به خصوص خلیفه دوم و سوم، روز به روز بر درآمد ملّی افزوده می شد; در سایه فتوحات سرزمین های عراق و ایران و شام و مصر، غنایم فراوانی نصیب رزمندگان اسلام گردید، به طوری كه در جنگ زالق به هر رزمنده در یك لشكر هشت هزار نفری از اموال غنیمتی، چهار هزار درهم رسید۳ و یا در جنگ نهاوند، سهم هر سواره نظام از غنایم جنگی، شش هزار درهم شد.۴ علاوه بر این، پس از هر فتحی، ثروت های كلانی تحت عنوان «جزیه» یا «خراج» و «خمس غنایم» وارد مدینه می شد و در میان اصحاب تقسیم می گردید، به طوری كه درآمد سالیانه بیت المال از سرزمین های فتح شده عراق به یكصد و بیست میلیون درهم می رسید۵ و عایدات فتوحات مصر چهل میلیون درهم۶ و عایدات شام هفده میلیون درهم بود.۷ این در حالی بود كه در آن روزگار اگر كسی دویست درهم درآمد داشت، می توانست یك زندگی ساده و به دور از فقر ترتیب دهد.۸

بنابراین، مشكل اساسی اقتصادی جامعه، مسأله كمبود تولید درآمد نبود; همه نابسامانی ها از نحوه توزیع ثروت و تقسیم درآمد ناشی از فتوحات سرچشمه می گرفت. از این رو، علی(علیه السلام)در دوران خلافتش، برای حل معضلات اقتصادی به دنبال افزایش تولید نرفتند، بلكه تمام همّ خود را بر توزیع عادلانه بیت المال و تقسیم منصفانه درآمد ملّی مصروف داشتند.

برای دست یابی به سیاست های اصولی و اهداف كلی حاكم بر برنامه های اقتصادی امام علی(علیه السلام)، راهی جز مراجعه به سخنان آن بزرگوار و مطالعه سیره عملی و راهكارهای اجرایی ایشان وجود ندارد. با توجه به گفتار و دقت در رفتار اقتصادی آن حضرت، اصول ذیل را می توان به عنوان اهداف غایی و مقاصد نهایی آن بزرگوار مطرح نمود:

۱) رفع تبعیض:

اولین سیاست اصولی حضرت از بین بردن امتیازهای ناروا و ظالمانه ای بود كه در سایه بنیان گذاری سنّت های غلط و حساب نشده خلفا در سال های گذشته شكل گرفت، و به تدریج، از حدّ تعیین شده در دفاتر و دواوین تجاوز نموده و به صورت سلیقه ای درآمده و موجب تاراج بیت المال و شكاف روزافزون طبقاتی گردیده بود. امام(علیه السلام)برای لغو این امتیازات، سخت پافشاری نمودند، به گونه ای كه بسیاری از دوستان و نزدیكان خویش و سران اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به همین دلیل از دست دادند; در پاسخ معترضان می فرمودند: «من در كتاب خدا برای فرزندان اسماعیل [یعنی اعراب ]فضیلتی بر فرزندان اسحاق [یعنی غیر عرب ]ندیده ام.»۹ «در منطق اسلام، برتری انسان ها بر یكدیگر تنها به تقوا و عمل صالح است، نه چیزی دیگر.»۱۰

۲) رفع فقر:

دومین هدف بنیادین و مقصود اساسی امام(علیه السلام) از اصلاح امور معیشتی جامعه اسلامی، رفع فقر و تنگ دستی از كسانی بود كه به دلیل بی عدالتی های گذشته، گرفتار تهی دستی ناخواسته شده بودند. در آن روزگار، میزان درآمد مسلمانان به دلیل فتوحات پی در پی و به دست آوردن غنایم هنگفت، فراوان شده بود، چنان كه دارالخلافه مشكلی به نام كمبود تولید درآمد نداشت، بلكه همه مصایب از توزیع ظالمانه و بی حساب درآمدهای سرشار حكومت نشأت می گرفت.

حضرت در خطبه شقشقیه، به صراحت به این موضوع اشاره كرده، آن را به عنوان یكی از مهم ترین علل پذیرش خلافت مطرح می نمایند:

«اگر نبود پیمانی كه خداوند از علمای امّت گرفته، كه در برابر پرخوری ظالمان و گرسنگی مظلومان سكوت نكنند، من افسار شتر خلافت را رها می ساختم.»۱۱

● اولیت های اجرایی امیرالمؤمنین(علیه السلام)

حضرت برای دست یابی به اهداف اصولی طرح خویش، روش ها و شیوه های گوناگون و ظریفی به كار می گرفتند كه برخی از آن ها به طور مستقیم و برخی دیگر به طور غیرمستقیم در عدالت اقتصادی و رفع تبعیض و فقرزدایی نقش داشت. اموری همچون عزل كارگزاران غیرصالح و منصوب كردن مدیران عدالت خواه و صالح از اقداماتی به حساب می آید كه به طور غیرمستقیم، موجب توزیع عادلانه ثروت در جامعه می شد; چرا كه كارگزار حریص و دنیازده و زیاده خواه هرگز به توزیع مساوی بیت المال تن نخواهد داد.

اما در میان اقدامات و راهكارهای برگزیده حضرت، دو اقدام ذیل به طور مستقیم و با هدف اصلی رفع اختلاف طبقاتی و فقرزدایی جامعه صورت پذیرفت و در اولویت نخست طرح سامان دهی حضرت قرار داشت كه به طور مشخص بدان ها پرداخته و به واكشن یاران حضرت در قبال آن اشاره می شود:

۱) توزیع مساوی درآمد بیت المال:

از عصر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تا سال پانزدهم هجری، غنایم جنگی و عایدات فتوحات و اساساً اموال بیت المال در میان همه اصحاب به طور مساوی تقسیم می شد; یعنی سهم هر رزمنده سواره نظام برابر سایر نیروهای سواره و سهمیه هر رزمنده پیاده نظام مساوی سایر پیادگان بود و جزیه و خراج نیز به صورت مساوی تقسیم می شد. اما از سال پانزدهم هجری، این شیوه توسط خلیفه دوم تغییر كرد و بیت المال بر اساس سوابق افراد در جنگ های صدر اسلام و یا سبقت در ایمان و مانند آن تقسیم شد; مثلاً، به كسانی كه در جنگ بدر شركت كرده بودند، سهم افزون تری نسبت به سایر رزمندگان جنگ های صدر اسلام اختصاص دادند و برای كسانی كه در غزوات پس از بدر تا صلح حدیبیه حضور یافتند، چهار هزار درهم مقرر كردند۱۲ و در میان بدریان نیز مهاجران بیش از انصار سهم دریافت كردند۱۳ و یا برای هر یك از زنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) ده هزار درهم در نظر گرفته شد و در میان آن ها، برای عایشه دو هزار درهم بیش تر مقرر كردند.۱۴ استمرار این شیوه به تدریج، جامعه را به دو طبقه فقیر و غنی تقسیم كرد و روز به روز بر محرومیت تهی دستان افزود.

پی‌نوشت‌ها

۱ و ۲ـ نهج البلاغه، خطبه ۹۲

۳ـ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، قم، نشر ارومیه، ۱۴۰۴ ق، ص ۳۸۶

۴ـ محمد بن جریر طبری، تاریخ الاُمم و الملوك، بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۰۸ ق، ج ۲، ص ۵۲۸

۵ـ ماوردی، الاحكام السلطانیهٔ، تحقیق حامد الفقی، چ دوم، قم، مكتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۶ ق، ج ۱، ص ۱۸۵

۶ و ۷ـ بلاذری، پیشین، ص ۲۱۷ / ص ۱۹۷

۸ـ شمس الدین سرخسی، كتاب المبسوط، ج دوم، بیروت، دارالمعرفهٔ، مجلد دوم، ج ۳، ص ۱۴

۹ـ ر. ك. به: محمدباقر محمودی، نهج السعادهٔ فی مستدرك نهج البلاغه، بیروت، مؤسسهٔ المحمودی، ج ۱، ص ۲۲۵

۱۰ـ ر. ك. به: محمد بن محمد شیخ مفید، الاختصاص، تحقیق علی اكبر غفّاری، چاپ پنجم، قم، مؤسسهٔ النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ق، ص ۱۵۱

۱۱ـ نهج البلاغه، خطبه ۳

۱۲ـ ر. ك. به: طبری، پیشین، ج ۲، ص ۴۵۲، حوادث سال ۱۵ هـ

۱۳ـ قاسم ابوعبید، كتاب الاموال، تحقیق محمد خلیل هراس، بیروت، دارالفكر، ۱۴۰۸ ق، ص ۲۸۷

۱۴ـ طبری، پیشین، ج ۲، ص ۴۵۲

۱۵ـ محمدباقر محمودی، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۰ و ۲۴۱ به نقل از: دعائم الاسلام، باب «قسمهٔ الغنائم» من كتاب الجهاد، ح اول، ج ۱، ص ۳۸۴ / ر. ك. به: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ سوم، بیروت، دارالحیاء التراث، ۱۴۰۳ ق، ج ۴۱، ص ۱۱۶ و ۱۱۷

۱۶ـ شیخ مفید، پیشین، ص ۱۵۱

۱۷ و۱۸ـ محمدباقر محمودی، پیشین، ج ۱، ص ۲۲۴ و ۲۲۵

۱۹ـ حسن ابن شُعبه حرّانی، تحف العقول، تصحیح علی اكبر غفاری، چاپ ششم، تهران، كتابچی، ۱۳۶۷ ش، ص ۱۸۰ و ۱۸۱

۲۰ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶ / محمدباقر محمودی، پیشین، ج ۲، ص ۴۵۰ تا ۴۵۲

۲۱ـ علی بن الحسین مسعودی، اثبات الوصیهٔ للامام علی بن ابی طالب، چاپ دوم، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۹ ق، ص ۱۵۸

۲۲ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۵

۲۳ و ۲۴ـ یعقوبی، تاریخ طبری، قم، شریف رضی، ۱۴۱۴ ق، ج ۲، ص ۱۷۸ و ۱۷۹

۲۵ـ مسعودی، پیشین

۲۶ـ یعقوبی، پیشین

منبع:ماهنامه معرفت ، شماره ۴۶


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.