یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
شهادت ام ابیها
● نشست اسفبار در سقیفه بنیساعده
چون رسول خدا رحلت فرمود، انصار در سقیفه بنیساعده جمع شدند و گفتند: پیامبر از دنیا رفت. سعد بن عباده به پسرش قیس یا یکی دیگر از پسران خود گفت: من به علت بیماری نمیتوانم سخن خود را به اطلاع مردم برسانم، تو سخن مرا گوش بده و با صدای بلند برای مردم بازگو کن تا مردم بشنوند. سعد خن میگفت و پسرش میشنید و با صدای بلند تکرار میکرد تا به گوش قوم خود برساند. از جمله سخنان او پس از حمد و ثنای الهی این بود: همانا شما را سابقهای در دین و فضیلتی در اسلام است که برای هیچ قبیلهای در عرب نیست. رسول خدا ده سال و اندی میان قوم خویش درنگ کرد و آنان را به پرستش خداوند رحمان و دور افکندن بتها فراخواند. از قوم او جز گروهی اندک ایمان نیاوردند و به خدا سوگند! که نمیتوانستند از رسول خدا حمایت کنند و دین او را قدرت بخشند و دشمنانش را از او دور سازند، تا آنکه خداوند برای شما بهترین فضیلت را اراده فرمود و کرامت را به شما ارزانی داشت و شما را به آیین خود مخصوص گردانید و ایمان به خود و فرستادهاش و قوی ساختن دین خود و جهاد با دشمنانش را برای شما روزی کرد. شما بودید سختترین مردم نسبت به آنهایی که از دین او سرپیچی کردند و از دیگران بر دشمن او سنگینتر بودید، تا سرانجام خواهناخواه فرمان خدا را پذیرا شدید و دوردستان هم با خضوع و فروتنی سر تسلیم فرود آوردند، و خداوند وعدهی خویش را برای پیامبرتان آورد و اعراب در مقابل شمشیرهای شما رام شدند، آنگاه خداوند تعالی او را بمیراند در حالی که رسول خدا از شما راضی و دیدهاش به شما روشن بود، اینک استوار بر این حکومت دست یازید که شما از همهی مردم بر آن سزاوارترید.
آنان جملگی پاسخ دادند: که سخن و اندیشهی تو صحیح است و ما از آنچه تو فرمان دهی سرپیچی نخواهیم کرد و تو را عهدهدار این حکومت میکنیم که برای ما بسندهای، و مؤمنان شایسته نیز به آن راضی هستند.
سپس در میان خود گفتگو کردند و گفتند: اگر مهاجران قریش این را نپذیرند و بگویند ما مهاجران و نخستین یاران پیامبر و عشیره و دوستان او هستیم و به چه دلیلی پس از رحلت او در خصوص حکومت با ما ستیزه میکنید؟ چه باید کرد؟
گروهی از انصار گفتند: در این صورت خواهیم گفت امیری از ما و امیری از شما باشد و به هیچ کاری غیر از آن هرگز رضایت نخواهیم داد، که حق ما در پناه دادن و یاری رساندن (به رسول خدا) همانند حق ایشان در هجرت است. در کتاب خدا آنچه برای ایشان آمده است برای ما نیز آمده است و هر فضیلتی را که برای خود شمارش کنند ما هم نظیر آن را برای خود بر خواهیم شمرد و چون عقیده نداریم که حکومت مخصوص ما باشد در نتیجه خواهیم گفت امیری از ما و امیری از شما.
سعد بن عباده گفت: این آغاز سستی است.
در این زمان ابوبکر به اتفاق همراهان خود عمر و ابوعبیده در سقیفه حضار و به دقت گفتگوی انصار را زیر نظر داشتند. عمر برخاست تا سخن بگوید و شرایط را برای ابوبکر مهیا کند، او نگران بود (ابوبکر) از گفتن برخی از مسائل خودداری کند. چون عمر ارادهی سخن کرد ابوبکر او را از کلام بازداشت و گفت: آرام بگیر، سخنان مرا گوش کن و پس از سخنان من آنچه را در نظرت رسید بگو.
ابوبکر پس از تشهد گفت: همانا خداوند (جل ثناؤه) محمد را با هدایت و دین حق مبعوث فرمود، او مردم را به اسلام فراخواند، دلها و اندیشههایمان ما را بر آنچه ما را بر آن فرامیخواند متوجه کرد و ما گروه مسلمانان مهاجر نخستین مسلمانان بودیم و مردم دیگر در این خصوص پیروان ما هستند، ما عشیرهی رسول خدا و گزیدهترین اعراب از لحاظ نژاد و نسب هستیم، هیچ قبیلهای در عرب نیست مگر اینکه قریش را بر آن و در آن حق ولادت است، شما هم انصار خدایید و شما رسول خدا را یاری دادید، وانگهی شما وزیران و یاوران پیامبر هستید و بر طبق فرمانی که در کتاب خدا آمده است برادران ما و شریکهای ما در دین و در هر خیری که در آن باشیم، هستید و محبوبترین و گرامیترین مردم نسبت به ما بوده و هستید سزاوارترین مردم به قضای خداوند و شایستهترین افرادی هستید که به آنچه پروردگار به برادران مهاجر شما ارزانی فرموده تسلیم باشید، و سزاوارترین مردم هستید که به آنها رشک نبرید. شما کسانی هستید که با وجود نیازمندی و درویشی خود ایثار کردید و مهاجران را بر خود ترجیح دادید، بنابراین باید چنان باشید که شکست و آشفتگی این دین به دست شما نباشد. اینک شما را فرامیخوانم که با ابوعبیده جراح (۱) یا عمر بیعت کنید، که من از آن دو برای سرپرستی حکمت شاد و خشنودم و هر دو را برای آن شایسته میدانم.(۲) عمر و ابوعبیده هر دو پاسخ دادند: هیچکس از مردم را سزاوار نیست که برتر از تو و حاکم بر تو باشد، که تو یار غار و نفر دومی (۳) ، وانگهی پیامبر خدا تو را به نماز گزاردن فرمان داده است (۴) ، بنابراین تو سزاوارترین مردم برای حکومت هستی.
انصار گفتند: به خدا سوگند! ما نسبت به چیزی که خداوند برای شما ارزانی بدارد رشک نمیبریم و حسد نمیورزیم و در نظر ما هیچکس محبوبتر و بیش از شما مورد رضایت ما نیست، ولی ما در مورد آینده و آنچه از امروز به بعد ممکن است اتفاق بیفتد بیمناک هستیم، و از آن میترسیم که بر این حکومت کسی چیره شود که نه از ما باشد و نه از شما. اگر امروز شما مردی از خودتان را حاکم کنید ما راضی خواهیم بود و بیعت میکنیم مشروط بر آنکه چون او درگذشت مردی از انصار را به حکومت انتخاب کنید و پس از اینکه او درگذشت مردی دیگر از مهاجر را حاکم کنیم و تا هنگامی که این امت پایدار است، اینگونه رفتار شود، و این کار در امت محمد به عدالت نزدیکتر و شایستهتر است. هیچیک از انصار بیم آن را نخواهد داشت که مورد بیمهری قریش قرار گیرد و او را فرو (پست) گیرند، و هیچ قریشی نیز بیم آن را نخواهد داشت که مورد بیمهری انصار قرار گیرد و او را فروگیرند.
ابوبکر برخاست و گفت: هنگامی که رسول خدا به رسالت مبعوث شد برای عرب بسیار گران آمد که دین پدران خود را رها کنند، با او مخالفت و ستیز کردند و خداوند مهاجران نخستین (۵) را از میان قوم رسول خدا به آنان اختصاص داد که او را تصدیق کنند و به او ایمان آورند و با او مواسات کنند و با وجود آزار شدیدی که قوم بر آنان داشتند همراه پیامبر صبر و پایداری کنند و از شمار فراوان دشمنان خود هراس نداشته باشند، بنابراین آن گروه مهاجران، نخستین کسانی هستند که خدا را در زمین پرستش کردند و پیشگامان ایمان آوردن به رسول خدایند. دیگر اینکه آنان دوستان و عترت او و سزاوارترین مردم برای حکومت پس از او هستند، و در این مورد هیچکس جز ستمگر با آنها ستیز نمیکند و پس از مهاجران هیچکس از حیث فضل و پیشگامی در اسلام همانند شما نیست، ما امیران خواهیم بود و شما وزیران، بدون رایزنی با شما و بیاطلاع شما هیچ کاری نخواهیم کرد.
حباب بن منذر (۶) اظهار داشت: ای گروه انصار، دستها و قدرت خود را برای خویش نگه دارید که همهی مردم زیر سایهی شما هستند و هیچ گستاخی توانایی مخالفت با شما را نخواهد داشت و مردم جز به فرمان شما نخواهند بود. شما مردمی هستید که (رسول خدا را) پناه و یاری دادید و هجرت (او) به سوی شما صورت گرفت و شما صاحب خانه و اهل ایمانید. به خدا سوگند! که خداوند آشکارا جز در حضور و در سرزمین شما پرستش نشده است و نماز جز در مساجد شما به جماعت برگزار نشد و ایمان جز در پناه شمشیرهای شما شناخته نشده است، اینک کار خود را برای خویشتن بازدارید و اگر نپذیرفتند، در آن صورت امیریاز ما و امیری از ایشان باشد.
عمر گفت: هیهات! که دو شمشیر در نیامی نگنجد. همانا عرب هرگز رضایت نخواهد داد که شما را به امیری خود قبول کند، حال آنکه پیامبرشان از قبیلهی دیگری غیر از شماست و اعراب از اینکه حکومت را به افرادی واگذار کنند که پیامبریهم در بین آنها بوده و ولی امر از آنان بوده است، ممانعت نخواهند کرد و در این مورد ما را حجت آشکار نسبت به کسی که با ما مخالفت میکند در دست است و دلیل روشن با کسیکه ستیز کند داریم. چه کسی میخواهد با ما در مورد میراث محمد و حکومت او دشمنی کند؟ حال آنکه ما دوستان نزدیک و عشیره او هستیم (۷) ، مگر کسی که به باطل درآویزد و به گناه گرایش یابد و خویشتن را به درماندگی و نابودی دراندازد.
چون عمر خاموش شد حباب برخاست و گفت: ای گروه انصار! سخن این مرد و یارانش را گوش نکنید که در آن صورت بهرهی شما را از حکومت خواهند ربود و اگر آنچه به ایشان پیشنهاد کردید نپذیرفتند آنان را از سرزمین خود برانید و خود عهدهدار حکومت بر ایشان باشید که از همه بر آن سزاوارترید و در پناه شمشیرهای شما کسانی که در مقابل این دین سر فرود نمیآوردند تسلیم شدند و (اسلام را) پذیرفتند، من خردمندی هستم که باید از رأی او بهره برد و مردی کاردیده و آزمودهام. اگر هم میخواهید کار را به حال نخست برگردانیم، به خدا سوگند! هیچکس سخن و پیشنهاد مرا رد نخواهد کرد مگر آنکه بینی او را با شمشیر درهم کوبم.
پس از حباب، ابوعبیده برخاست و گفت: ای گروه انصار! شما نخستین یاران و پشتیبانان پیامبر بودید، اکنون نخستین تغییردهنده و اولین دگرگونکننده نباشید. سپس بشیر بن سعد خزرجی که از بزرگان قبیلهی خزرج بود و از هماهنگی انصار برای امیری سعد بن عباده دچار حسادت شده بود، برخاست و گفت: ای گروه انصار هرچند که ما دارای سابقه هستیم، ولی ما از اسلام و جهاد خود، چیزی جز رضایت و خشنودی پروردگار خود و فرمانبرداری از پیامبر خویش نخواستهایم و شایستهی ما نیست که با سابقهی خود بر مردم فزونی طلبیم و چیرگی را جستجو کنیم و بدنبال یافتن ما بازای دنیایی باشیم. همانا محمد مردی از قریش است و قوم او به میراث و حکومت او سزاوارترند، خدا نکند که با آنان در این کار ستیز کنم، شام نیز از خدا بترسید و با آنان اختلاف نکنید.
● فرصت شکاری ابوبکر
ابوبکر چون فرصت را مغتنم و شرایط را مناسب دید، از جای برخاست و گفت: اینک عمر و ابوعبیده حاضر هستند، با هر کدام که میخواهید بیعت کنید. (۸)
عمر و ابوعبیده گفتند: به خدا سوگند! هرگز عهدهدار حکومت بر تو نخواهیم شد که تو برترین مهاجران و نفر دوم و جانشین رسول خدا در نمازی و نماز برترین کار دین است، دست بگشای تا با تو بیعت کنیم.
ابوبکر بدون درنگ دست خود را دراز کرد و چون عمر و ابوعبیده خواستند با او بیعت کنند. بشیر بن سعد بر آن دو پیشی گرفت و با ابوبکر بیعت کرد.
حباب بن منذر با مشاهدهی بیعت بیشر، خطاب به وی گفت: نافرمانی تو را بر این عمل ناشایسته واداشت، و به خدا سوگند! چیزی جز رشک و حسادت بر پسر عمویت تو را وادار به این کار نکرد.
زمانی که اوسیان دیدند بزرگی از بزرگان خزرج با ابوبکر بیعت کرد، اسید بن حضیر (۹) که بزرگ قبیلهی اوس بود برخاست و به علت حسادت به سعد بن عباده و اینکه مبادا او به حکومت دست یابد با ابوبکر بیعت کرد، و چون اسید بیعت کرد همهی افراد قبیلهی اوس با ابوبکر بیعت کردند.
سعد بن عباده را که بیمار بود به خانهاش بردند و او آن روز و پس از آن از بیعت خودداری کرد. عمر قصد کرد تا وی را به اجبار وادار به بیعت کند، اما به او گفته شد که این کار را نکند زیرا اگر او (سعد بن عباده) کشته شود نیز بیعت نمیکند، و او به قتل نمیرسد مگر آنکه تمامی افراد خانوادهاش کشته شوند، و آنان کشته نمیشوند مگر آنکه با همهی خزرجیان جنگ شود، و چون با خزرجیان جنگ شود قبیلهی اوس آنها را یاری خواهند کرد و در این صورت کار تباه میشود. (۱۰)
ماجرای سقیفه به نتیجهای که میبایست رسید و تاریخ اسلام را به طریقی هدایت کرد که برنامهریزان و دستهای آشکار و پنهان کودتا اراده کرده بودند.
براستی موضوع چه بود؟ آیا اساس اسلام و حاکمیتی را که پیامبر اکرم بنیان گذاشته بود در مخاطره قرار داشت؟ آیا احساس وظیفهی شرعی پدید آورنده و ادامهدهندهی ماجرای سقیفه بنیساعده بود؟ به درستی انصار نگران چه حوادثی بودند که اجتماع نافرجام سقیفه رابه وجود آوردند؟ آیا نمیتوان این احتمال را طرح و مورد کنکاش قرار داد که انصار ناخواسته مجری برنامههایی شدند که دیگران از پشت پرده به هدایت آن همت گمارده بودند، و پیدایش چنان اجتماعی را متضمن منافع فردی و گروهی خود میدانستند؟ چه علت و رابطهای بین اقدام خودسرانهی انصار برای ضدیت با مهاجران و اهلبیت پیامبر و دستاندازی به خلافت اسلامی از یکسو و بیاطلاع گذاشتن مهاجران حاضر در مسجد و خاندان بنیهاشم توسط ابوبکر و عمر از سوی دیگر، میتواند وجود داشته باشد؟ اگر فتنهی سقیفه بنیساعده آنچنان بزرگ بود که ابوبکر و عمر و ابوعبیده را در آن ساعات حساس از تجهیز رسول خدا بازداشت و به سوی کانون توطئه کشاند، آیا برای خاموش کردن شعلههای فتنه، نیازی به حضور علی علیهالسلام که کلید مشکلات اساسی اسلام و پیامبر بود و همچنین سایر بزرگان مهاجران نبود؟
● نقبی در سقیفه
بار دیگر به سقیفه بنیساعده بازگردیم. و با دقت بیشتری ماجرا را بررسی کنیم.
۱) سعد بن عباده در اجتماع انصار دعوی حکومت و هوای جانشینی پیامبر را در سر دارد، در حالی که قادر به رساندن سخنان خود به مردم نیست و بیماری آنچنان بر او غلبه کرده است که حتی از رسیدگی به امور خود ناتوان است و ناچار میشود سخنانش را توسط یکی از پسرانش به گوش حاضران برساند.
۲) مردمی که در صحنهی سقیفه حاضر شدهاند، در اوج هیجان و احساس، بزرگان خود را شایسته و لایق امر حکومت میدانند (ویژگی چنین جمعیتی که حقی جعلی را با احساس و عاطفهای هیجانی تعقیب میکند، عدم تعقل و اندیشهی خردمندانه است). آنها علیرغم تعصب اولیه به طور ناگهانی از موضع خود عدول میکنند (زیرا شجاعت و بزدلی چنین مردمانی لحظهای است، اجتماعی که تابعیت خرد و فرمان عقیل را نپذیرفت و دلخوش به حقوقی که من غیر حق برای خود قایل است به هیجان و احساس گرفتار شد، در گذر لحظهها تحت تصرف شخص و یا گروه برنامهداری قرار میگیرد که عوامل مؤثر بر عاطفه را به خوبی بشناسد).
۳) ابوبکر و عمر و ابوعبیده با اطلاع یافتن از اجتماع انصار بدون هماهنگی با هیچکدام از مهاجران و اهلبیت پیامبر به شکلی کاملا محرمانه به سوی سقیفه میروند و در اجتماع انصار حضور پیدا میکنند.
۴) در فرصتی مناسب ابوبکر رشتهی کلام را به دست میگیرد، ابتدا به ذکر فضایل مهاجران میپردازد و سپس بدون آنکه شایستگی انصار را برای امر خلافت به رسمیت بشناسد سابقه و جهاد و افتخارات مدنیها را برشمرد و متعاقباً با ذکر خویشاوندی مهاجران با رسول خدا و تخصیص مهاجران اولیه (آنها را از همه بالاتر و برتر دانست) نتیجه گرفت که ما امیرانیم و شما وزیران.
بیانات ابوبکر اگر با هماهنگی قبلی نبوده باشد، بسیار هنرمندانه و دقیق است. او مانند یک روانشناس کارآزموده ابتدا با جریان روحی مخاطبانش همراه شد و با ذکر فضایل غیر قابل انکار انصار که پیوسته به آنها مباهات میکردند، عطش و نیازهای روانی آنها را فرونشاند و قلوب آنان را چنان به تصرف خود درآورد که چارهای جز اعتراف به فضیلت مهاجران برای انصار باقی نماند. انصاف این است که ابوبکر در پاسخ انصار هرچه گفت، راست گفت زیرا هم فضیلتهای انصار غیر قابل انکار و هم ادعایشان بر جانشینی پیامبر بیاساس بود. او بدون اینکه احساسات انصار را جریحهدار کند و یا به کینهتوزی آنها دامن زند با ذکر این مطلب که بعد از مهاجران اولیه کسی به منزلت شما نمیرسد، به آنها تفهیم کرد که راه خطا پیش گرفتهاند، و پس از تمجید و تعارف مقام وزارت را برای انصار اثبات کرد. ابوبکر با عباراتی ظریف روح و روان انصار را به استخدام خود گرفت و به شکلی کاملا حساب شده با تخصیص مهاجران اولیه انصار را از سایر مهاجران برتر شمرد و با این کار از یک سو از عصبیت و کینهتوزی انصار کاست و از سوی دیگر با آرام کردن روحیات سرکش مردم نتیجهای را که خود میخواست گرفت، ضمن اینکه وعدهی وزارت نیز اثری تسکینی و موقت داشت که آنها را در غفلت فروبرد و بعدها نیز هیچگاه جامهی عمل به خود نپوشید.
۵) حباب بن منذر اگر چه سخنان خود را محکم آغاز کرد، اما در پایان جز شکست خوردهای بیش نبود، زیرا با گفتن امیری از ما و امیری از شما عملا باب نقادی و استدلال و اعتراض را بر ضد خود گشود.
۶) عمر بن الخطاب وارد عمل میشود و دوستی و خویشاوندی با رسول خدا را به عنوان امتیاز مهاجران مورد تأکید قرار میدهد و معارضان با عشیرهی پیامبر را افرادی باطل و متمایل به گناه معرفی میکند. لحن و بیان عمر او را در مقام یک مدعی زمامداری در مقابل انصار قرار میدهد.
۷) ابوبکر نیز با فراست کامل در ماجرای سقیفه انصار را به عنوان گروهی محترم، اما زیادهخواه در جایگاه یک طرف دعوا و عمر را به عنوان مدعیالعموم مهاجر در سوی دیگر دعوا قرار داده و زیرکانه خود را در منصب حکم مرضیالطرفین در معرض افکار عمومی قرار میدهد، سپس پیشنهاد میکند که با عمر یا ابوعبیده بیعت شود.
۸) اختلاف ریشهدار قبایل اوس و خزرج که محصول طبیعی رفتار و کردار حساب شدهی ابوبکر بود آشکار، و حسادت بشیر بن سعد موجب مخالفت اسید بن حضیر و تمامی اوسیان با سعد بن عباده میشود.
۹) عمر و ابوعبیده تعارف ابیبکر را در خصوص تصدی حکومت به او برمیگردانند و ابوبکر بدون لحظهای تأمل علیرغم تعارفهای پیشین دست خود را برای پذیرش بیعت عمر و ابوعبیده به سوی آنها دراز میکند، اما بیش از آنکه احدی از سه چهار تن مهاجر موفق به انجام بیعت شوند بشیر بن سعد با ابابکر به جانشینی پیامبر بیعت میکند.
در صحنهی سقیفه بنیساعده به استثنای ابوبکر همهی افراد اعم از قبایل انصار و مهاجران حاضر در سقیفه غافلگیر و درمانده میشوند، به نحوی که ناراحتی و پریشانی آن هیچگاه از ذهن بزرگان آنها نیز پاک نشد.
۱) ابوعبیده جراح (عامر بن عبدالله) از سابقین در اسلام است، در هجرت به حبشه و مدینه شرکت داشت، از حاضران در ماجرای سقیفه بنیساعده بود. از طرف عمر حکومت شام را عهدهدار بود و در سال ۱۸ هجری به بیماری طاعون درگذشت و در فحل اردن مدفون است. (اصابه، ج ۲، ص ۲۴۵، اسدالغابه، ج ۳، ص ۸۴.)
۲) متن خطبهی ابوبکر با تفاوت مختصری در الفاظ در کتابهای البیان والتبیین (ج ۳، ص ۲۹۷)، الامامهٔ والسیاسهٔ (ج ۱، ص ۱۳)، عقدالفرید (ج ۴، ص ۲۵۸) ثبت شده است.
۳) منظور از نفر دوم یعنی دومین نفر در اسلام و اولین ایمان آورنده به پیامبر اکرم اسلام که این ادعا به طور اساسی مردود است، و این بنده در کتاب خورشید غدیر به آن پرداخته است.
۴) به صفحهی ۳۰ همین کتاب مراجعه فرمایید.
۵) زیرنویس=منظور اولین ایمان آورندگان به پیامبر که در دوران سه سالهی دعوت پنهانی، اسلام آوردند و از طرف پروردگار مورد تجلیل و تکریم قرار گرفتند. «السابقون السابقون اولئک المقربون.» (سورهی مبارکهی «واقعه»، آیات ۹- ۱۰.)
۶) حباب از افراد مورد احترام خزرج است که در جنگ بدر شرکت کرد و مورد مشاوره بود و پیشنهاد او برای تغییر موضع لشکر اسلام مورد پذیرش صاحب رسالت قرار گرفت و از آن پس او را فرد خردمند و صاحب رأی میشناختند. وی در سال ۲۰ و در زمان حکومت عمر بن الخطاب از دنیا رفت. (اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۶۴.)
۷) چون امام علی علیهالسلام را از آنچه در سقیفه بنیساعده به وقوع پیوسته بود آگاه کردند، امام فرمود: انصار چه گفتند؟
پاسخ دادند: آناه گفتند از ما امیری و از شما امیری.
امام فرمود: چرا برای آنان حجت نیاوردید که رسول خدا سفارش فرمود با نیکوکاران انصار نیکی کنید و از گناهانشان درگذرید؟
گفتند: در این (سخن) چه حجتی است؟
علی علیهالسلام فرمود: اگر امارت از آن ایشان بود، آنان را سفارش کردن، صحیح نمینمود، آنگاه امام پرسید: قریش چه گفتند؟
گفتند: حجت آوردند که آنان (مهاجران) درخت رسولند.
امام فرمود: حجت آوردند که درختند (خلافت را گرفتند) و میوهها (خاندان رسالت) را تباه کردند.
«فهلا احتججتم علیهم بأن رسولالله صلی اللَّه علیه و آله وصی بأن یحسن إلی محسنهم و یتجاوز عن مسیئهم (قالوا: و ما فی هذا من الحجهٔ علیهم فقال علیهالسلام:) لو کانت الإمارهٔ فیهم لم تکن الوصیهٔ بهم. (ثم قال علیهالسلام:) فماذا قالت قریش؟ (قالوا: احتجت بأنها شجرهٔ الرسول صلی اللَّه علیه و آله. فقال علیهالسلام:) احتجوا بالشجرهٔ و أضاعوا الثمرهٔ.» (نهجالبلاغه، خطبهی ۶۷.) امام علیهالسلام همچنین فرمود: شگفتا! خلافت از راه همصحبتی به دست میآید، اگر با شورا کار آنان را به دست گرفتی چه شورایی بود که رأیدهندگان در آنجا نبودند، و اگر از راه خویشاوندی بر مدعیان حجت آوردی دیگران از تو به رسول خدا نزدیکتر و سزاوارتر بودند.
«(و قال (ع):) و اعجباه أتکون الخلافهٔ بالصحابهٔ.
شعر
فان کنت بالشوری ملکت أمورهم -فکیف بهذا والمشیرون غیب
و إن کنت بالقربی حججت خصیمهم -فغیرک أولی بالنبی و أقرب»
۸) سیاستبازی و زیرکی ابوبکر حیرتانگیز، و برخورد او با تمامی عوامل حاضر رد سقیفه بنیساعده بسیار حساب شده است. فراست او تنها در قبضه کردن احساسات انصار نیست، بلکه هدایت ظریف و زیرکانهی عمر برای جبهه گرفتن در مقابل انصار و در نتیجه طرح وی در افکار اهالی مدینه به عنوان یک مدعی جدی، ابتکار فوقالعادهای بود که به تضعیف عمر در افکار عمومی و ارتقای جایگاه خود وی به عنوان حکم و انسان عادل و بیطرفی که شایستگی داوری دارد انجامید، اما حتی به وجود آوردن چنین شرایطی نیز او را از رفتار سیاسیکارانه و اقدام احتیاطی بازنداشت. او ضمن تحکیم موقعیت خود در اقدامی حسابگرانه و در فرصتی مناسب پس از اطمینان به اینکه افکار عمومی مردم در قبضهی ارادهی اوست و بدون تأیید او با کسی بیعت نمیشود، در هالهای از ابهام عمر و ابوعبیده را مشترکا برای تصدی حکومت به حاضران معرفی کرد. قدر مسلم منظور ابیبکر از این توصیه انتخاب هیچکدام از آن دو نبود، زیرا برای امر حکومت بر جامعهی اسلامی تعارف واژهای سرد و بیمعناست و او میبایست فرد اصلح را به مردم معرفی میکرد، اما چرا دو نفر؟ آن هم با اما و اگر؟ پاسخ روشن و آشکار است اگر ابوبکر یکی از آن دو را به عنوان فرد اصلح معرفی میکرد و حتی یک نفر با فرد پیشنهادی وی بیعت مینمود، به طور قطع دیگران نیز با (همانهایی که حاکمیت ابوبکر را پذیرفتند) وی بیعت میکردند و موضوع فیصله مییافت، آیا این شیوهی معارفه بر اساس تبانی و هماهنگی قبلی گردانندگان ماجرای سقیفه بود؟ از گفتههای عمر که در صفحههای بعدی خواهید خواند درک میکنیم که چنین نبوده است و عمر تصریح میکند که او هشیارتر از من عمل کرد. پس این نظریه مقرون به قوت و صحت است که ابوبکر با درک صحیح از جو و فضای موجود در سقیفه بتحقیق دریافته بود که پیشنهاد وی در حد یک تعارف غیر عملی که بستر فوقالعاده مناسبی را برای قبضه کردن قدرت توسط خود او ایجاد خواهد کرد خواهد ماند، و اینچنین شد که ارادهی ابوبکر جامهی عمل پوشید و عمر و ابوعبیده هیچ راهی جز اعادهی تعارف و بیعت با ابوبکر برایشان باقی نماند و چون زمینه مساعد شد ابوبکر بدون هیچ درنگ و تأملی خواستهی از سر اجبار و اکراه عمر و ابوعبیده را اجابت و دست خود را برای گرفتن بیعت آنها دراز کرد.
۱ـ «ب»: مأیوس.
۲ـ سورهی سبا: آیه ی ۲۰.
۱ـ نهجالحیاهٔ/ ص ۲۴۸.
۲ـ نهجالحیاهٔ/ محمد دشتی/ ص ۲۴۸.
۱ـ احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۴۱۴- بحارالانوار، ج ۴۳، صص ۱۹۷، ح ۲۸- سفینهٔ، ج ۲، ص ۳۳۹.
۲ـ عوالم، ج ۱۱، ص ۵۰۴- بحار، ج ۴۳، ص ۱۷۰، ح ۱۱.
۱ـ بلادی بحرانی «وفات فاطمه الزهراء» ۷۷.
۲ـ وفاه فاطمهٔ الزهراء/ ۷۸.
۱ـ فاطمهٔ الزهرا سیدهٔ نساءالعالمین/ ۴۳۹
۲ـ فاطمهٔ الزهرا بهجهٔ قلب المصطفی/ ۵۷۹
۳ـ سروده: مؤلف
۴ـ فاطمهٔ الزهراء سیده نساء العالمین/ ۴۵۰
۵ـ ناسخ، ج ۱/ ۲۳۲
۱ـ نهجالبلاغهٔ، دکتر شهیدی/ ۲۳۸- ۲۳۷
۲ـ ناسخ، ج ۱/ ۲۳۰
۱ـ ناسخ ج ۱/ ۲۳۵- ۲۳۳
۲ـ ناسخ، ج ۱/ ۲۳۵
۳ـ ناسخ، ج ۱/ ۲۳۵
۱ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۷۵.
۲ـ کشفالغمه، ج ۲، ص ۱۲۶.
۳ـ بحارالانوار، چ ۴۳، ص ۲۱۵.
۴ـ بحارالانوار، چ ۴۳، ص ۱۹۱ و ۱۷۸.
۵ـ بحارالانوار، چ ۴۳، ص ۱۹۱ و ۱۷۸.
۶ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۷۵.
۷ـ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴۱.
۸ـ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۲.
۹ـ کشفالغمه، ج ۲، ص ۱۲۸.
۱۰ـ کشفالغمه، ج ۲، ص ۱۲۸
۱۱ـ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۹۶
۱۲ـ ج ۱۰، ص ۴۵۵.
۱ـ ابن ابیالحدید، ج ۱۷، ص ۲۲۲- بحار ج ۲۸، ص ۳۰۵ و ج ۴۷، ص ۳۵۶- جلاءالعیون، ج ۱، ص ۲۰۰- اسرار آلمحمد، ص ۱۰۲ - احتجاج طبرسی چاپ نجف، ج ۱، ص ۱۱۷.
۱ـ بحارالانوار، ج ۳۰، صص ۲۹۳- ۲۹۵; الهدایهٔالکبری، ص ۴۱۷.
۲ ـ بحارالانوار، ج ۳۹، صص ۴۱- ۴۲; معانیالاخبار، صص ۲۰۵- ۲۰۷.
۱ ـ بحارالانوار، ج ۵۳، صص ۱۴- ۱۹.
۱ـ بحارالانوار، (چ قدیم)، ج ۲، ص ۲۳۱; (چ جدید) ج ۳، ص ۳۴۸.
۱ـ شوری، ۲۳
۲ـ التتمه فی تواریخ الائمه، ص ۳۵.
۳ـ علمالیقین، صص ۶۸۶- ۶۸۸
http://mastor.blogfa.com/۸۶۰۳.aspx
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست