دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

گروهی با اندیشه اسلامی


گروهی با اندیشه اسلامی

تاریخ و شکل گیری اخوان المسلمین

حسن‌البناء در خاطراتش می‌نویسد: «در ماه مارس ۱۹۲۸ شش نفر از برادرانی که در درس ها و کنفرانس های من شرکت داشتند، یعنی احمد المصری، فواد ابراهیم، عبدالرحمان حب الله، اسماعیل عزو و ذکی المغربی به منزل من آمدند و گفتند: ما دیگر از این زندگی مذلت بار به تنگ آمده‌ایم، در این دیار مسلمانان هیچ عزتی ندارند و جایگاه آنها از خدمتکاران و بیگانگان نیز پایین تر است. ما حاضریم با نثار خون خود، ایمان و تقوای خویش در راه خدا، با تو همگام شویم.

من به حدی از سخنان آنها متاثر شدم که نمی توانستم از زیر بار مسئولیتی که به من واگذار شده بود، شانه خالی کنم، از این رو به دعوت آنها لبیک گفتم و در همان‌جا سوگند خوردیم تا جان در بدن داریم در راه اسلام فعالیت و مبارزه کنیم. در آنجا کسی پرسید: چه نامی برای خود انتخاب کنیم؟ یک انجمن، فرقه، اتحادیه و... تا رسمیت پیدا کنیم. گفتم: هیچ یک! ما برادرانی هستیم در خدمت اسلام یعنی «اخوان المسلمین» و اخوان شعار خود را: (الله هدف ماست، رسول الله رهبرماست، قرآن برنامه ماست، جهاد و تلاش کار ماست، شهادت آرزوی ماست) قرار داد.

این سخنان کسی است که به عنوان پایه گذار جمعیتی در مصر از آوریل سال ۱۹۲۹ شروع به فعالیت می کند جمعیتی که نه تنها در مصر نماند بلکه دامنه فعالیتش تا بسیاری از کشورهای خاور میانه نیز کشیده شد. در اصل باید اخوان المسلمین را جمعیتی با دیدگاه دینی عنوان کرد هرچند در برهه هایی از فعالیتش این جمعیت به سمت و سویش عوض شد به‌طوری که هدف‌ها و اقدامات عملی اخوان المسلمین تا پیش از کشته شدن حسن‌البناء توام با نوعی هماهنگی و یکپارچگی بود لیکن در پی این حادثه و به‌ویژه ظهور جمال عبدالناصر در صحنه قدرت مصر و بهره گیری وی از اسلام در جهت اهداف خود، نوعی تفاوت بین اهداف و اقدامات اخوان المسلمین به وجود آمد.

در زمان «حسن البناء» دو اتفاق مهم در دهه دوم قرن بیستم افتاد که منجر به جدال وسیعی میان دو فضای فرهنگی و سیاسی در مصر شد که بر روش «بنا» و در نتیجه بر حرکت اخوان المسلمین در آغاز تشکیل آن تاثیر زیادی گذاشت. اتفاق اول جریان دعوت به مسیحیت بود که میسیونرهای مذهبی تابع استعمار انگلیسی آن را انجام می دادند.

اتفاق دوم قضیه شکل نظام حکومتی در اسلام بود که با قدرت و حماسه از سوی علمای دین و سیاست مطرح شد؛ پس از آنکه این احساس در میان گروه های دینی به وجود آمد که پایه اسلام در آستانه فروپاشی و انهدام قرار دارد. این امر پس از لغو منصب خلافت از سوی کمال آتاتورک و عزل آخرین خلیفه عثمانی در ترکیه بود تا نظام جمهوری بر اساس قومیت سیاسی جایگزین آن شود. این موضوع سبب شد که رجال دینی مصر این امر را استیلای نظام اسلامی با نظامی ساخته غرب و خروج از اسلام قلمداد کنند.

«حسن البناء» در اینجا نظر واضحی را اعلام کرد و آن این بود که دعوت و یاری باید تنها برای خدا باشد نه برای خلیفه یا سلطان. حالا درجه علمی یا قدرت اداره وی هر چقدر که می خواهد باشد بنابراین امر متمرکز شد که اجتماع مصر را از دعوت مسیحی دور کند. این امر حرکت اخوان المسلمین را به سوی مواجهه با نیروهای خارجی مسلط بر مصر که به عنوان پشتیبان اول دعوت کنندگان مسیحیت بودند سوق داد. همچنین حرکت اخوان‌المسلمین بر اصلاح قاعده مردم و حکومت حاکم بر آنان به طور همزمان اعتقاد داشت و تلاش کرد از طریق جدا کردن مسلمانان از بدعت و گمراهی و اوهام و خرافات آنان را به سمت بنیان های اسلامی هدایت کند که این حرکت به آن معتقد بود.

به هر رو اخوان المسلمین تا ۸ دسامبر ۱۹۴۸ به فعالیت خود ادامه می‌داد اما در این تاریخ به‌دستور وزارت کشور مصر دستور انحلال اخون المسلمین صادرشد.

و طولی نکشید که وی در ۱۲ فوریه ۱۹۴۹ به طور مرموزی در مقابل مقر سازمان مسلمانان جوان به هنگام سوار شدن در یک تاکسی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چند دقیقه بعد در بیمارستان درگذشت.

به هر رو بسیاری از کارشناسان بر این عقیده اند که اعلام انحلال اخوان المسلمین بیشتر به خاطر حمایت این گروه از گروههای مبارز فلسطینی بود چرا که این جمعیت بارها پیش از انحلالش اقدام به ارسال سلاح و تهیه سلاح برای گروه‌های فلسطینی کرده بود. این فعالیت‌های اخوان در رابطه با مسئله فلسطین و اعزام سلاح و نیرو به آنجا و همچنین اقدامات مهم آنها در قبل و بعد از جنگ جهانی دوم در مصر و دیگر کشورهای اسلامی مخالفت‌های شدید غرب خصوصا انگلیس را با آنها برانگیخت.

از طرفی جوانان در تصمیم های عجولانه که بعضا مورد تایید اخوان هم نبود اقدام به ترورها و بمبگذاری های متعدد کردند که تبعات آن بر بدنه اخوان المسلمین وارد می شد.

به‌طور کلی فعالیت های نظامی را شاخه (کتائب) انجام می داد.

فعالیت اخوان المسلمین با اینکه منحل شده بود همچنان ادامه پیدا می کند و البته در این راه از اقدامات نظامی نیز غافل نمی شود که می تواند به اقدام به ترور جمال عبدالناصر اشاره کرد که بعد از امضای قرارداد ۱۹۵۴ بین مصر و انگلستان توسط جمال عبدالناصر،رهبر جمعیت وی را خائن خوانده و اخوان اقدام به ترور ناصر می کند، که این ترور نافرجام مانده و در نتیجه بسیاری از سران و اعضای اخوان المسلمین دستگیر و اعدام شدند.

و باید به ترور انوار سادات خائن نیز اشاره کرد که به خاطر اعتقاد وی به سکولاریسم و مخالفت شدید با فعالیت اخوان، در ششم اکتبر ۱۹۸۱ وی توسط شاخه‌ای از اخوان المسلمین موسوم به (تکفیر و الهجره) به رهبری خالد اسلامبولی ترور شد. از قتل سادات و اعدام اسلامبولی فشارهای زیادی بر اخوان المسلمین وارد شد و فعالیت های آنها بیشتر جنبه مخفیانه و زیرزمینی پیدا کرد و دچار انشعابات زیادی شد.

شاید بد نباشد در خاتمه به نظر اسحاق موسی حسینی اشاره کنیم که اصول اخوان المسلمین را در شش اصل خلاصه می کند وی در کتاب خود این شش اصل را اینگونه عنوان می کند هرچند این اصولی است که وی استدلال می کند و شاید اصول دیگری نیز برای این جمعیت می توان متصور شد. به هر رو اصول مد نظر وی اینگونه عنوان می شود.

۱) علمی: ارائه یک تفسیر دقیق از قرآن و دفاع از آن در برابر تفسیرهای نادرست.

۲) عملی: دعوت مصر و دول اسلامی بر اساس اصول قرآنی و تجدید نقش و تاثیر عمیق آن.

۳) اقتصادی: گسترش و حفاظت از ثروت ملی، ارتقای سطح زندگی و تحقق عدالت

۴) اجتماعی و خیرخواهانه: مبارزه با جهل، بیماری و فقر.

۵) میهن دوستی و ملی گرایی: آزادسازی دره نیل و کلیه کشورهای عرب و در نهایت همه دنیای اسلام.

۶) جنبه انسانی و جهانی: ترویج صلح جهانی و تمدن انسانی بر بنیادهای جدید مادی و معنوی اسلام.