دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا

جهان انسان و اعجاز موعظه


جهان انسان و اعجاز موعظه

تاملی درباره جایگاه تذکر و موعظه در نظام اسلا می شیعی

روزگار عجیبی است و همه ما امروز انیس مدرنیته و در کشاکش غفلت از حقیقت خودیم. ایام، ایام محرم‌الحرام است و اشک‌ها و شور حسینی شکافی است میان ما و دردمندی‌های هویتی ما. توقف ما در این دهه سال، هویت دینی ما، عَلَم ما و نشان ماست و تمام ما. محرم فصل حیات ما از پنجره تذکار و موعظه برای همیشه است. بیرق‌های عزا و نشان هیأت‌ها را نمی‌بینی؟ پرونده آسیب‌شناسی فرهنگ عزاداری حسینی که چند سالی است گشوده شده، هنوز باز است و در این میان یکی از مهم‌ترین حوزه‌های شاخص، مجالس روضه و وعظ محسوب می‌شوند. این حوزه به عنوان نمونه و آیینه واضحی از واقعیتی است که در احیای فرهنگ حسینی مؤثر بوده و رشد و افول آن شاخصی جامع برای شناخت امروزین رویکرد جامعه به این حوزه است. امروز واقعا گوش دادن سخت شده است.

دنیا دنیای سرعت و بلعیدن اطلاعات ساندویچی است. سنت نوین ارتباطات، شالوده ارتباطات قدیمی‌ را شکسته و در این اوضاع، سنت اتعاظ و نشستن پای منبر و گوش دادن به معارف دینی صورتی دیگر یافته است. نسبت حضور جوانان در مجالس وعظ و مجالس مداحی مسأله مهمی‌ است که آن‌را باید به عنوان شاخص تحولی فرهنگی در نظر داشت. این در حالی است که اساسا مدح اهل‌بیت علیهم‌السلام دنباله مجالس وعظ و خطابه بوده و اشاره به تقدم معرفت بر دیگر امور در اسلام دارد. امروز مسیر دریافت معرفت تغییر یافته و مجالس روضه و وعظ در مواردی مداح محور شده‌اند تا واعظ محور. در حالی‌که قدیم چنین نبود. خواننده محترم این اشاره هم احتمالا از تکرار وعظ و اتعاظ و تذکر در متن رنجیده شده و همین موضوع هم نشانه‌ای است از دوری ما از حقیقت تأثیر وعظ و خطابه. نوشتار زیر از این منظر به جایگاه و اهمیت تذکر و موعظه در نظام فرهنگی و عرفانی اسلامی‌ پرداخته و اندکی آن را می‌کاود.

۱) انسان را به روایتی انسان دانسته‌اند، چون غافل است و فراموشکار. واژه انسان را هم می‌توان از ریشه نسی دانست و هم از ریشه انس. از سویی نشانه‌های غفلت و نسیان را در ذات و فعل و کردار آدمی ‌می‌بینیم و از سوی دیگر انسان را باید موجودی سریع‌الانس دانست؛ موجودی که کودکانه و بسرعت با پیرامون خود انس می‌گیرد و خو می‌کند و البته بزودی آن را فراموش می‌کند و به وادی نسیان می‌سپارد.

۲) ارتباط نسیان و انس در انسان ارتباطی وجودی و چه بسا لازمه حیات اوست؛ چه اگر نسیان و غفلت را از او گیرند، همه آنات و لحظات او آناً و به یکباره محمل هموم سراسر زندگی خواهد شد و کجاست انسانی که از پَس این مصیبت به در آید. غفلت بستری برای حیات انسان است و از این رهگذر، ذهن انسان مجالی برای تدبیر و تعقل یافته و حیات مادی و معنوی سر و سامان می‌یابد. از سوی دیگر،‌ حقیقت انس نیز نیک و جمیل است و برای انسان بسان راهبری به سوی هدایت است. انسان انیس زیبایی و جمال است و در جهان خود جویای نشانه‌های نیکی. انسان را حقیقتی الهی است و براین اساس محفل انس انسان در حضرت الهی برقرار است و زیبایی و جمال هر چه هست در آنجاست.

۳) آدمی‌از ازل انیس حرم حضرت دوست بود و جز حقیقت جمیل نمی‌دید تا غفلتی پدید آمد و منکری عمل شد و هبوط کرد. می‌بینیم که اساسا در تحلیل وضعیت و نسبت الهی انسان، ۲ حقیقت دوسویه انس و نسیان انسان را درگیر خود می‌کند. این دو مقوله همچون بسیاری از مقولات دینی و اخلاقی، دوسویه و دو کارکردی و نسبی هستند. حقیقت انس، انسان را به حرکتی الهی سوق می‌دهد. انسان ذاتا شائق به انس به زیبایی است و زیبایی در تمام شوون حیات و در نظری کلی به وحدتی الهی می‌رسد؛ اما آیینگی عالم باعث می‌شود زیبایی دوستی و زیبایی شناسی در بسیاری از موارد مبتنی بر معرفتی حقیقی نبوده و در حکم ضال انسان قرار گیرد. توقف در صورت دنیا و تجمل‌گرایی (گرایش به جمال) در این سطح، انسان را انیس تماثیل می‌کند و این چنین موقف او استوار بر موهومات می‌شود؛ موهوماتی که نشانه‌هایی از یک حقیقت متعالی و پیشینی‌اند. در حقیقت انس در هر مرتبه‌ای از معرفت، انسان را بشدت با نسیان و غفلت درگیر می‌کند. انسان انیس معرفت و فکر خود بوده و توجه او به پیرامون او خواهد بود. این قاعده درباره غالب انسان‌ها به صورت نسبی صادق است و معصومان(ع)‌ در علم به جهان چنین هستند. حقایق وجودی اهل‌بیت علیهم‌السلام را از آن جهت که خلقت کون و مکان با خلق نوری ایشان آغاز شد و اساسا خلقت هستی را باید مبتنی بر حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله دانست، می‌توان و باید مشرف به تمام حقایق دون ایشان تلقی کرد. به تعبیری همه حقایق و معارف هستی نزد اهل‌بیت علیهم‌السلام حاضرند. حاضرند در مقام بحث ما به دومعناست. اول این‌که نوعی رابطه انوست بین این معارف و ایشان علیهم‌السلام وجود دارد. یعنی معارف جهان هستی انیس حقیقی و ذاتی اهل بیت علیهم‌السلامند. دوم به حسب مقام وجودی اهل بیت علیهم‌السلام در سیر وجودی جهان غفلت و نسیان در مورد ایشان علیهم‌السلام منطقا بی معناست. این موضوع را در سطحی دیگر درباره ارتباط وجود اهل بیت علیهم‌السلام با ذات باری تعالی می‌توان مطرح کرد. در اینجا باید گفت با توجه به حقیقت غیبی الهی که احدی را یارای دسترسی به آن نیست، علم به ذات الهی حقیقتی است که برای غیر مجهول و غیب است و اساسا نه محل انس است و نه محل نسیان. مطابق با معارف شیعی، اهل‌بیت علیهم‌السلام به دلیل قرب دائم در مقام اعلی واصل به حقیقت انسند. اما آنچه در مقامات پایین رخ می‌دهد، ناظر به کثرت خلق و شدت و ضعف وجود است.

۴) هستی انسان نظامی ‌از نفخه الهی و اسارت در بدن و دنیاست و در این کشاکش مهم‌ترین مسأله آن چیزی است که ما با آن مأنوسیم و از آن غافل. به تعبیری مرتبه هر انسان را می‌توان در میزان و موضوع انس و نسیان او جست. در حقیقت فطرت الهی گوهر و قطب نمای جمال اعلی در انسان است و بنابراین انس با جمال حقیقی، غفلت از عالم مجاز و توجه به معارف (عدم غفلت) ضامن بقای انسان خواهد بود.

۵) راهکارها و آداب مختلفی برای حیات و نجات وجود دارد که یکی از آنها تذکر و موعظه است. تذکر و موعظه برای انسان چون آب حیات و معرفت لازم و ضروری است. دل زنگار می‌گیرد، ذهن فراموش می‌کند، معارف از قالب ملکات خارج می‌شوند و در این میان تذکر و موعظه اعجاز می‌کنند. اساسا تذکر چنانچه در آیات و روایات و سخنان بزرگان نیز آمده است، حقیقتی مفید و لازم است. اهمیت این موضوع تا حدی است که پیامبر عظیم‌الشأن اسلام مورد مخاطبه خداوند قرار می‌گیرند که <ان نفعت الذکری.» تذکر در مراتب مختلف وجودی و معرفتی قابل تأمل و توجه است. به بیان دیگر اولا مرتبه وجودی و معرفتی مذکر یا واعظ از اهمیت برخوردار است و ثانیا موضوع مورد وعظ و ذکر. این هر دو در یک فرآیند، به معرفت‌زایی و نهایتا به ایمان و عمل در حوزه‌های متفاوت منجر می‌شوند. گاه اهمیت موضوع نقص مذکر را جبران می‌کند و گاه مرتبت مذکر به تبیین جامع یک موضوع می‌انجامد. و در موردی بی‌نظیر مذکر و موضوع در عالی‌ترین درجه‌اند که محصول آن قرآن کریم می‌شود. بنابراین باید این قرآن کریم را نیز چنانچه خود بیان می‌دارد، نمونه‌ای از ذکر و تذکر و موعظه دانست.

۶) در سنت شیعی تذکر و موعظه از پشتوانه عمیق فرهنگی، علمی، عرفانی و الهی برخوردار است. تذکر و وعظ برای همه سطوح مسلمانان توصیه شده و در مواردی اساسا نفس برگزاری مراسم یا شرکت در مجالسی با عنوان یا محتوای ذکر و وعظ لازم و ضروری و مورد تأکید است. البته تذکر و ذکر منحصر به مخاطبه نبوده و چنانچه گذشت و می‌آید مکتوبات و اعمال و مصادیق بارز ذکر در سنت اسلامی‌ محسوب می‌شوند.

حیات معنوی تشیع را می‌توان و باید ‌منوط به سازمان فرهنگی ــ معرفتی تذکر و موعظه دانست۷ ــ حیات معنوی تشیع را می‌توان و باید منوط به سازمان فرهنگی ــ معرفتی تذکر و موعظه دانست. براستی این موضوع در اسلام یک مسأله چند وجهی و مؤثر است. شاید بتوان تذکر و موعظه را به عنوان یک مکانیسم هدایت جهانی نیز در نظر گرفت؛ مکانیسمی ‌که در تمام دنیا در نهاد خانواده مورد توجه والدین بوده و این سیستم در مدرسه نیز پیگیری می‌شود. گویی انسان با تذکر و موعظه دیگران راه صحیح زندگی را می‌یابد. اینها همه در یکسوی جریان است. انسان خود به مثابه یک نظام خود ــ متذکر نیز مورد توجه است. تمامی‌ انسان‌ها در بسیاری از امور خود به خود تذکر داده و حدیث نفس می‌کنند. خودگویه روایت و تذکر دغدغه‌های درونی انسان است برای آرامش و یاد مهمات روزگار و زندگی. انسان در کشاکش روزگار با امور بسیاری درگیر است که هر یک مرتبتی و اهمیتی دارند. ۲مثال بسیار ساده و مهم برای توصیه‌های دینی در رابطه با خودگویه، مراقبه و محاسبه و نیز روضه خواندن برای امام حسین(ع)‌ از سوی اهل‌بیت صلوات‌الله علیهم برای خود است. یکی از توصیه‌های استادان اخلاق مراقبه، محاسبه و یادآوری روزانه اعمال در جهت اصلاح است. دیگر این‌که علمای دینی ضمن توصیه به شرکت در مجالس روضه، به خواندن روضه در خلوت دل و تنهایی نیز توصیه می‌کنند.

۸) به هر تقدیر در سنن دینی و به طور کلی در آموزه‌های دینی در سطح جهان نیز با توجه به واقعیت غفلت و نسیان و انس با کوچک‌ترین امور، برنامه‌ها و توصیه‌های عملی مختلفی به پیروان ارائه می‌شود تا آنها در دایره وجود متوجه مهمات زندگی بوده و محاط نسیان شوند. فکر می‌کنید مهم‌ترین درد بشر امروز چیست؟ مگر جز غفلت از حقیقت و انس با مخلوق چیز دیگری است؟ اساسا مناسک دینی در هر مسلک و آیینی نوعی تذکر از حقیقت عالم است. آنگاه که بودایی ذکری می‌گوید، هندو عبادت می‌کند، مسلمان به مسجد، مسیحی به کلیسا و یهودی به کنیسه می‌رود، آنگاه که به گوش فرزندان شهادتین خوانده می‌شود یا آنگاه که او را غسل تعمید می‌دهند، اینها همه به تعبیری نشانه‌هایی هستند برای یادآوری و استقرار در مسیر دین. بحث بر حقانیت نیست، اشاره ما به تأمل ادیان بر حقیقت نسیان است. بر این اساس نوعی راهبرد دینی برای مقابله با واقعیت انسانی نسیان و انس در ادیان قابل مشاهده است.

۹) در دین مبین اسلام تأکید بر شعایر و نشانه‌ها از سویی و تبیین عبادات و مناسک و شرایعی خاص از سوی دیگر به عنوان ذکر و عاملی برای تذکر و اتعاظ شمرده می‌شود. ذکر یاد حقیقت و تنظیم مجدد مسیر است. در اسلام اساسا عمل (عبادت) عین ذکر الهی محسوب می‌شود. به طور مثال، خدمت به خلق به عنوان برترین عبادات، بالاتر از هزاران نماز مستحبی است. این در حالی است که طبق نص قرآن کریم هدف از اقامه نماز ذکر خداوند است. چنانچه گریه بر امام حسین(ع)‌ نیز محبوب‌ترین اعمال مستحب است. کاربرد نظام تذکر و موعظه در اسلام مصادیق دیگری نیز دارد. در اسلام مجالس مختلفی مورد تأیید و تحذیر هستند؛ مجالس لهو و لعب، مجالس با همنشینان غیر صالح، مجالس علمی، مجالس اخلاقی، مجالس ذکر مصیبت اهل‌بیت علیهم‌السلام و در را‡س همه آنها مجالس روضه امام حسین(ع)‌ به نظر می‌رسد در تأکید برای شرکت در جلسات روضه حضرت سیدالشهداء به عنوان یک آیین و سنت بسیار مهم اسرار زیادی نهفته است. این موضوع از اصل اشک ریختن، گریاندن و تباکی برای امام حسین(ع)‌ آغاز شده و به تبیین معارف اسلامی، تذکر و یادآوری آموخته‌های مسلمین و رفع زنگار از قلوب به وسیله روحانیون و وعاظ و اشک حسینی می‌انجامد. چنانچه گذشت، مجالس روضه و به همین ترتیب دیگر مجالس که هر یک به حسب موضوع به ذکر و وعظی مختصند، نظامی‌معرفت زا محسوب می‌شوند که مبانی فرهنگی و سیاسی خاص خود را دارند. به این ترتیب توجه به این موضوع مهم که مورد تأکید قاطبه علماست، اهمیت بسزایی دارد.

۱۰) اصل نیازمندی انسان به تذکر یک واقعیت انکارناشدنی است. بنابر این، این موضوع را می‌توان در انسان‌شناسی فرهنگی و دینی مورد مداقه قرار داد. مسائل مربوط به حوزه وعظ و تذکر پیش روی کودکان، نوجوانان و جوانان چیست؟ مسوولیت هر یک از نهادهای فرهنگی در قبال مسأله وعظ و خطابه چیست؟ اندیشمندان مسلمان تا چه حدودی به مقتضیات حوزه مهم تذکر و موعظه پرداخته‌اند؟ اینها پرسش‌های مهمی‌ هستند که در ارتباط با یکی از مهم‌ترین موضوعات فرهنگی شیعه در جهان کنونی مطرح هستند. قابلیت‌ها و ضرورت‌های زیادی وجود دارد تا اندیشمندان و مسوولان فرهنگی مروری مجدد بر این موضوع داشته باشند. اساسا حیات اسلام در طول تاریخ و نیز انقلاب اسلامی ‌بر پایه خطابات و موعظات و تذکر ظلم و خیانت به دین و امت قوام یافت و به شکل یک جریان مردمی ‌در آمد. تأکید بر احیای مجالس روضه سیدالشهداء و اهل‌بیت علیهم‌السلام برای تذکار و فریاد ظلمی ‌تاریخی بر حقیقت است؛ تأکید بر حقیقت وجدان و فطرت ناب انسان و اشاره به حقیقتی ورای حیات روزمره. آب حیات را می‌توان پای منبرها، با اشک حسین(ع)‌، با چای مجلس روضه و غبار محفل او دریافت. هر آنچه در محفل حسینی است به حسب موضوع مقدسش تقدس دارد. اشک برای حسین صلوات‌الله علیه معرفت‌زاست و این در رابطه‌ای دوسویه معنا می‌یابد. معرفت و حب؛ حب و معرفت و نهایتا عمل و تعهد. به هر تقدیر، تأکید بر شنیدن و تنفس در مجالس وعظ را نمی‌توان امری صوری تلقی کرد. این موضوع اساسا عرفانی و فرهنگی است و برای انسان طالب جمال حیاتی و لازم است.

حامد خاکی