دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

گر از این خانه روی کیشی !


گر از این خانه روی کیشی !

صعب روزگاری است این روزگار که ما بدان گرفتار آمده ایم ، چیزها می بینیم که هرگز ندیده ایم و نه شنیده ایم ، دعا به نسیه ، زیارت به تجارت ، مجلس به سفاهت ، احسان به ربا ، وام بر سلف ، …

صعب روزگاری است این روزگار که ما بدان گرفتار آمده ایم ، چیزها می بینیم که هرگز ندیده ایم و نه شنیده ایم ، دعا به نسیه ، زیارت به تجارت ، مجلس به سفاهت ، احسان به ربا ، وام بر سلف ، سلام به طمع ، دوستی از بهر فساد ، عبادت از بهر ثناء ، گوئیا امروز در این روزگار کارها همه بدل شده و رنگ آخر الزّمان گرفته ، دین و دنیا خوار شده حرمت و شفقت رخت بر بسته ، عهد و وفا برخاسته و اخلاص و حیا مثال گشته ، دروغ و بی دیانتی آشکار شده ، نه در مردان حمیت مانده و نه در زنان شرم ، نه در کودکان ادب مانده و نه در بزرگان شکوه ، نه در پیران خرد مانده و نه در جوانان حرمت ، نه در قرآن خوانان تدبر مانده و نه در پارسایان پارسایی ...

چه ، امروزه روز در این روزگار، دنیا می باید که باشد ، آخ و آه کزهر نوع که باشد باکی نباشد ، خواه حلال باشد ، خواه حرام باشد ، این شکم است که باید پر باشد و کیسه که باید آبادان ، اگر دین خراب بود غمت مباد اگر دنیا به سلامت باشد !

آری امروز روزگار چنین است که میگوئیم ، نه سخن از راست میتوان بگفت و نه از کسی سخن راست بخواهید شنیدستی ، وه این چه بدبختی است که در کام شما یافته است ، هر جا که عوانی ، گمراهی ، ظالمی ، غمازی و دروغ زنی باشد ، از بیم او همه نیکو گوئید و هر جا سخن بلند و رفیعی از اهل صلاح بشنوید جز مسخرگی اش هیچ مگوئید ، خیر او را شرّ گیرید و در خرابی خان و مان او بکوشید و نیکونامی او به زشتی در میان مردمان آشکار سازید ...

و این همه را واقعه گویم و نه از سر ادبیات که رسولی نبود جز این که سخنی بگوید و این سخن را قومی فرا ستانند و قومی ردّ کنند و من می دانم که اغلب شما مرا بد خواهید گفت و ما را به دشمنی گیرید و لیکن ما « و لا تخافون لومه لائم » بر خود خواندیم و حق میگویئم و از ملامت خلق باک نداریم چون میدانیم که حق می گوئیم .

پس هیچ اهل بصر و اهل تحقیقی بدین جهت ما را ملامت نکند مگر شما قوم جاهلین و این نیم دانشمندان دین سوز دنیا ساز ، که هر هوسناک مفسدی را عاشق نام می کنند و اولیاء خدا را بنگر که چه بدنام و من این چه توانم گفت و به چه عمل کنم ؟

بر جهل و ساده لوحی و حماقت شمایان و یا بر ضلالت و شقاوت و عداوت شما جنابان ؟!

پس مکنید ای مسلمانان که مائیم ، با خلیلی که چنین فضل و کرم کرده است شما را که ما این کتاب از دل به کاغذ آوردیم ، به آن امید که از کاغذ به دل برید کآن روز که این مقال نبشتیم نه از سر تقلید هر کسی بود و نه از سر پنداشت هر سودایی و نه از سرتعقیب هر متعصّبی بلکه از سرتحقیق و یقین و شفقت بر برادران و خواهران که هر دیوبرده ای را عاشق ندانید ، پس اگر فرا شنوید سود کنید و اگر نه ، آنچه بر ما بود و دانستیم ، بگفتیم و شما بشنیدید ...

به قلم دانیال دهفانیان