یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

حکایت جدال شیر و گرگ


حکایت جدال شیر و گرگ

شرایط قفقاز و آسیای مرکزی متعاقب آنچه در اوستیای جنوبی و آبخازیا رخ داده متشنج شده است هرچند “تشنج”همواره خاستگاه یا پیش شرط ایجاد تضاد پایدار و آنتاگونیستی در مناسبات دو یا چند کشور محسوب نمی شود,اما جنس تشنج اخیر قفقاز با موارد مشابه خود طی سالهای پس از فروپاشی کمونیسم ادامه دارد

شرایط قفقاز و آسیای مرکزی متعاقب آنچه در اوستیای جنوبی و آبخازیا رخ داده متشنج شده است.هرچند “تشنج”همواره خاستگاه یا پیش شرط ایجاد تضاد پایدار و آنتاگونیستی در مناسبات دو یا چند کشور محسوب نمی شود،اما جنس تشنج اخیر قفقاز با موارد مشابه خود طی سالهای پس از فروپاشی کمونیسم ادامه دارد.در ماورای آنچه در قفقاز رخ داد دیالکتیک منافع کلان کاخ سفید و کاخ کرملین بایکدیگر را شاهد هستیم.در اینجا بحث منافع کوتاه مدت یا حتی میانی مطرح نیست که به سادگی بتوان آن را با انجام چند دور مذاکره یا ارسال سیگنالهای دیپلماتیک مورد حل و فصل قرار داد.”بحران قفقاز” نقطه تلاقی مسیر زیگزاگی مسکو و واشنگتن با یکدیگر است.این جاده تنها برای یک مرکب جا دارد و حضور همزمان دو مرکب مستلزم تعریض آن است.ترجمان این صورت بندی ساده در ادبیات کلاسیک جهانی همان تشکیل نظام دو قطبی یا چند قطبی است.به عبارت دیگر،بحران اوستیای جنوبی حرکت یکجانبه گرایانه آمریکا در جهان را با چالشی جدی مواجه ساخته است.

“قانون جنگل”قرابت زیادی با دست نوشته های رئالیستها دارد.!تقسیم بندی جنگل به حیوانات درنده خو و اهلی و تکیه بر اصل تنازع بقا ،مترادف با پذیرش چند قدرت اصلی در دنیا و پذیرش زور و سلطه در مناسبات بازیگران است.البته در این میان تفاوتهای ظریفی نیز به چشم می خورد.به عنوان مثال در جدال شیر و گرگ،روباه بیشترین استفاده را می برد،اما در دیالکتیک دو قدرت برتر جهان،قدرتهای درجه دوم به صورت خودکار به سود یک طرف وارد عمل می شوند.در مناقشه اخیر قفقاز،تروئیکای اروپایی توان خود را در خدمت کاخ سفید قرار داده و اساسا قدرت بهره برداری از اختلاف کاخ سفید و کاخ کرملین را از دست داده اند.

در اینکه روز به روز دامنه منازعات مسکو و واشنگتن وسعت می یابد هیچ گونه شک و شبهه ای وجود ندارد اما تکلیف ما در برابر این منازعه چیست؟در این خصوص سه نوع نگاه سیاسی،حقوقی و شرعی وجود دارد که در قالب شش نکته می توان آنها را مورد بررسی قرار داد:

۱) به لحاظ سیاسی ،اگر ما به تاریخ مناسبات ایران و قدرتهای بزرگ،در دوران قبل و بعد از انقلاب استناد نماییم به روشنی در می یابیم که مسکو و واشنگتن هیچ گاه رویکرد خود را در راستای شناسایی عزت و اقتدار ایران تعریف ننموده اند.در دوران قبل از انقلاب اسلامی ایران،نگاه ابزاری آمریکا نسبت به دربار پهلوی و تلاش شوروی جهت ترویج افکار کارل مارکس در ایران به اندازه یکدیگر زننده بودند.وجه مشترک آمریکا و شوروی این بود که از دو بعد استراتژیک و ایدئولوژیک ایران را به عقب راندند.پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز مقابله با نظام اسلامی به هدف مشترک بلوک شرق و غرب تبدیل شد.حمایت شوروی و آمریکا از جنایات صدام حسین هیچ گاه از صفحات تاریخ جنگ تحمیلی پاک نمی شود.

۲) اخیرا ولادیمیر پوتین و دیمیتری مدودف اعلام نموده اند که در صورت صدور قطعنامه ای جدید بر ضد جمهوری اسلامی ایران آن را وتو خواهند نمود.حال بایداز مقامات روسی پرسید که آیا وتوی قطعنامه های ضدایرانی باید تابعی از اوضاع بحرانی در اوستیای جنوبی یا آغاز جنگ سرد باایالات متحده باشد؟به راستی روسها مطابق کدام منطق و مکانیسم حقوقی در تصویب سه قطعنامه غیر حقوقی شورای امنیت بر ضد فعالیتهای صلح آمیز هسته ای ایران با واشنگتن و تروئیکای اروپایی همراهی نموده اند؟ایران سالهاست که با شفاف سازی برنامه های هسته ای خود در قالب همکاری با آژانس بین المللی انرژی هسته ای ،حسن نیت خود را به نظام بین الملل اثبات نموده است.اما نسل سوخته استالین چه برخوردی با ایران کردند که در حال حاضر حکم دایه های مهربان تر از مادر را پیدا نموده اند؟روسیه باید نسبت به عملکرد مخدوش خوددر قبال جمهوری اسلامی ایران،خصوصا طی چهار سال اخیر پاسخگو باشد.

۳) ایران در ادبیات گفتاری و رفتار سیاسی خود همواره بر مسئله استقرار صلح در جهان تاکید نموده است.نگاه ایران به مقوله امنیت جمعی با انگاره های توجیه کننده جنگ و خشونت در جهان در تعارض کامل قرار دارد.ما معتقدیم که رقابت تسلیحاتی غرب و شرق سبب بروز بحرانهایی مزمن و پایدار در جهان شده است.هنوز تراژدی بوسنی و هرز گوین و نسل کشی بالکان ذهن هرمخاطبی را می آزارد.زرادخانه های هسته ای آمریکا و موشکهای دوربرد روسیه سبب ایجاد خدشه در مفاهیمی مانند “بازدارندگی”و”کنترل تسلیحاتی “شده اند.جالب توجه است که آمریکا و روسیه به عنوان دو نقض کننده آشکار حقوق بین الملل عمومی از بیشترین نفوذ در نهادهای حقوقی و مدنی جهان قرار دارند.

در حال حاضر،سیاست جمهوری اسلامی ایران همان سیاست “نه شرقی،نه غربی”است.قدر یقین اینکه ما در دیالکتیک روسیه و آمریکا،نه با روسها علیه واشنگتن متحد خواهیم شد و نه نقش کاتالیزور مسکو در جدال با کاخ سفید را ایفا خواهیم نمود.ما در موضعی هوشمندانه استقلال آبخازی و اوستیای جنوبی را به رسمیت نشناخته ایم زیرا نسبت به عواقب و تبعات این اقدام احساسی آگاه هستیم.ایران به عنوان کشوری صلح طلب و عدالت خواه” حقوق بین الملل عمومی “رابه عنوان خط قرمز خود می شناسد.بر این اساس هرجریان یا کشوری که حقوق بین الملل را نقض نماید نمی تواند حکم شریکی استراتژیک رابرای تهران پیدا نماید.جمهوری اسلامی ایران متغیری وابسته به کاخ کرملین یا کشورهای دیگر نیست که بخواهد در کسوت حامی اقدامات ضدبشری آنها وارد میدان شود.استقلال ما در برابر دیگران اصلی ترین برگ برنده ما در نظام بین الملل محسوب می شود.این قاعده در خصوص بحران قفقاز نیز صدق می کند.

۴) چه بخواهیم یا نخواهیم،چاشنی هیجان کمی بحران فققاز را پیچیده ساخته است.جو روانی بوجود آمده در خصوص منازعه آمریکا و روسیه در اوستیای جنوبی به گونه ایست که می تواند سیاست‌خارجی کشورها را از فاز منطقی به فاز احساسی تغییر دهد.در چنینی شرایطی جمهوری اسلامی ایران ،به عنوان کشوری با مواضع و اصول ثابت باید “اعمال مدیریت صحیح در سیاست خارجی”را در دستور کار خود قرار دهد.جایگاه ما در منازعه قفقاز کاملا مشخص است.ما خواهان ایجاد ثبات در زیرساختهای امنیتی جهان و حفظ حقوق حقه ملتها و مصثونیت آنها از تجاوز و کشتار هستیم.در این میان مردم گرجستان با مردم روسیه کوچکترین تفاوتی برای ما ندارند.در زمان وقوع جنگ خلیج فارس ( سال ۱۹۹۰ )،کشورهای عربی که در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران کمکی ۳۰ میلیارد دلاری به رژیم بعث نموده بودند،انتظار داشتند که جمهوری اسلامی ایران از در انتقام وارد شده و در اشغال کویت با صدام همکاری کند.اما زمانی که صدام حسین کویت را اشغال نمود ما این مسئله را محکوم نموده و حسن نیت خود را به عنوان مصلحی جهانی اثبات نمودیم.در حال حاضر نیز ایران همان ایران و رفتار ما نیز همان رفتار خواهد بود.

۵) در مدینه النبی(ص) و در عصر حکومت علوی(علیه السلام) مفهوم جهاد و مصادیق آن کاملا تعریف شده است.گرچه جمعی از محققان، جهاد اسلامی را بر دو بخش جهاد ابتدایی، و جهاد دفاعی تقسیم نموده و برای هر یک از این دو بخش بخش‌های دیگری نیز ذکر می کنند ولی در واقع حتی جهاد ابتدایی هم یک نوع جهاد دفاعی است.در آیه‌ ۱۹۳ سوره‌ بقره می‌خوانیم: و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلا عدوان الا علی الظالمین: «با آنها (دشمنان) پیکار کنید تا آتش فتنه خاموش شود، و اگر آنها خودداری کردند و دست از فتنه‌جویی برداشتند مزاحم آنها نشوید، چرا که تعدی جز بر ستمکاران روا نیست.»

حد و مرز جهاد در این آیه شریف به خوبی مشخص شده است.ما نه تنها خود این حد و مرز را رعایت می کنیم،بلکه با جریانهایی که ازاین مرز مشخص عدول می کنند در تعارض کامل قرار داریم.

۶) ما اکنون در هزاره سوم میلادی قرار داریم.زندگی در هزاره سوم میلادی اقتضائاتی دارد که مطابق آنها،نمی توان اسکلت بندی انسان هزاره جدید را بر اساس همان شرایط قرون قبلی تعریف کرد.غرب و شرق امتحان خود را به بدترین نحو ممکن طی دو قرن اخیر پس دادند.جنگ پروتستانها و کاتولیکها و وقوع دو جنگ جهانی اول و دوم نشان داد که کشورهای مدعی غربی و شرقی در منازعه قدرت به یکدیگر نیز رحم نمی کنند .حال بسی مضحکانه است که پنج کشور توسعه طلب جهانی در شورای امنیت سازمان ملل متحد به تدوین قواعد و حل و فصل بحرانهای بوجود آمده بدست خودشان می‌پردازند.

انسان هزاره سوم بیش از هرمقوله ای به درایت و منطق نیاز دارد.حیات سیاسی و معنوی این انسان نیز باید در پارادایم عدالت و طلب صلح از پیرامون خود تعریف شود.در این خصوص اتکا به منطق محمدی (ص)در تنظیم مناسبات جهانی و تاسی به رفتار علوی(ع)در نحوه اداره حکومتها و جوامع اصلی ترین راه و رمز نیل جهان به صلح پایدار و دائمی محسوب می شود.آرمانی مقدس که ان شاءالله با ظهور قائم آل محمد (ص)محقق خواهد شد.

حنیف غفاری