چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

امروز با سعدی


امروز با سعدی

این چه رفتار است کارامیدن از من می‌بری؟
هوشم از دل می‌ربایی، عقلم از تن می‌بری
باغ و لالستان چه باشد؟ آستینی برفشان
باغبان را گو بیا، گر گل به دامن می‌بری
روز و شب می‌باشد آن …

این چه رفتار است کارامیدن از من می‌بری؟

هوشم از دل می‌ربایی، عقلم از تن می‌بری

باغ و لالستان چه باشد؟ آستینی برفشان

باغبان را گو بیا، گر گل به دامن می‌بری

روز و شب می‌باشد آن ساعت که همچون آفتاب

می‌نمایی روی و دیگر بار روزن می‌بری

مویت از پس تا کمر گه، خوشه‌ای بر خرمن است

زینهار، آن خوشه پنهان کن که خرمن می‌بری

دل به عیاری ببردی ناگهان از دست من

دزد شب گردد، تو فارغ روز روشن می‌بری

گر تو برگردیدی از من بی‌گناه و بی‌سبب

تا مگر من نیز برگردم، غلط ظن می‌بری

چو نیاید دود از آن خرمن که آتش می‌زنی؟

یاببندد خون از این موضع که سوزن می‌بری؟

این طریق دشمنی باشد، نه راه دوستی

کابروی دوستان در پیش دشمن می‌بری

عیب مسکینی مکن افتان و خیزان در پی‌ات

کان نمی‌آید، تو زنجیرش به گردن می‌بری

سعدیا، گفتار شیرین پیش آن کام و دهان

دُر به دریا می‌فرستی، زر به معدن می‌بری