چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

میراث دار دانایی


میراث دار دانایی

نقش ائمه در احیاء و پاسداری دین به صورت عام و وظیفه ای که امام باقر علیه السلام به خصوص در این عرصه ایفا کرد همواره مورد پژوهش های کلامی تاریخی پژوهشگران قرار داشته است

تدوین اولین مجامع روایی- حدیثی به دست ایشان و شاگردان ایشان در زمانه ای که نگارش هرگونه خبر و یا روایتی از رسول خدا(ص) ممنوع به شمار می رفت و در نهایت منجر به ایجاد نقصانی بزرگ در فرهنگ اسلامی- که مبتنی بر دو رکن کتاب و سنت بود- می گشت دو هدف عمده تبیین معارف اصیل اسلامی و نقد شبهات و خرافه پراکنی های مغرضین را دنبال می کرد. علاوه بر آن تربیت شاگردان اندیشمند و با فضیلت در عرصه های گوناگون علوم اسلامی دو وظیفه بود که امام باقر در آن زمانه ظلمت حکومت اموی دنبال می کرد و فعالیتهای خویش و مجموعه تحت رهبری خود را در آن راستا سازماندهی می کرد. در این زمینه گاهی فرقه های ریز و درشتی سر از آستین بیرون می آوردند که برخی اوقات زمینه حمایت نظری از حکومت اموی را فراهم می ساختند. امام در این وضعیت بر خویش فرض می دانست تا علاوه بر انجام وظایف اصلی، در جهت روشنگری و تبیین اسلام اصیل به مقابله با آنان نیز برخیزد. در این مقاله به گوشه ای از فعالیتهای امام باقر(ع) نگاهی می افکنیم.

امام محمدبن علی بن حسین علیه السلام، در سپیده دم سوم صفر(۱) در مدینه منوره متولد گردید. پدر ایشان امام علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام و مادرش، ام عبدالله فاطمه دختر حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام بود. بنابراین هم از سوی پدر و هم از سوی مادر دارای علو و رفعت نسب است و نخستین کسی است که از هر دو طرف علوی و هاشمی است. امام باقر(ع) سه سال و شش ماه با جدش امام حسین(ع) و سی و چهار سال با پدرش امام زین العابدین(ع) زندگی کرد و نوزده سال و ده ماه نیز مدت امامت ایشان به طول انجامید. امام سجاد(ع) در سال ۹۴ هجری در مدینه چشم از جهان فروبست و در همین سال امام باقر(ع) به امامت رسید. بنابراین ایشان هنگام به امامت رسیدن سی و نه سال داشته است. لقب او باقر العلوم به معنای شکافنده دانشها است. البته این لقب، یک لقب عادی به شمار نمی رود. در واقع لقبی است که از سوی رسول خدا(ص) به ایشان اعطاء شده است. امام باقر(ع) چهار ساله بود که به همراه پدرش فاجعه کربلا و کشتار بی رحمانه اهل بیت علیهم السلام را از نزدیک به نظاره نشست. این حادثه در روحیه این کودک باهوش تأثیری شگرف نهاد و تا آخر عمر هرگز آن را فراموش نکرد. همواره به یاد جدش بود، حتی نذر کرد تا بعد از وفاتش عده ای از شیعیان تا ده سال در سرزمین منی مراسم عزاداری اباعبدالله را برگزار نمایند. مراحل نوجوانی و جوانی امام در مدینه و در محضر پدر بزرگوارش گذشت. در این دوران، ایشان، دو خلیفه اموی یعنی مروان بن حکم (۶۵ م) و عبدالملک بن مروان (۶۵-۸۶ ه) را درک نمود. اولین خلیفه ای که امام در دوران امامت خویش با وی معاصر بود ولید بن عبدالملک (۸۶-۹۶ ه) بود. وی با ناز و نعمت بزرگ شده بود و فردی ستمکار بود.(۲) هرچند در روزگار او مرزهای جغرافیایی اسلام گسترش بی حد و حصری یافت و اندلس، خوارزم، سمرقند، کابل و طوس و... فتح گردید.(۳) ولی والیان خونخوار وی که حجاج بن یوسف ثقفی یکی از آنان است کارنامه قتل دهها هزار انسان بیگناه را از خود به جای گذارده اند.(۴) در این دوران بزرگانی همچون سعید بن جبیر به جرم حمایت از اهل بیت به شهادت رسیدند.(۵)

امام سجاد(ع) نیز با سمی که به دستور ولید به ایشان خورانیده شد به شهادت رسیدند.(۶) ولید در سن ۴۳ سالگی در سال ۹۶ در دمشق درگذشت. خلیفه بعدی سلیمان بن عبدالملک (۹۶-۹۹ ه) ابتدا از حاکمیت قرآن و سنت پیامبر(ص) سخن می گفت ولی در عمل مانند برادر و پدرانش حکومت می کرد. در دوران او امر امامت پنهان بود و به شیعیان اجازه داده نمی شد تا با امام خویش به صورت علنی دیدار داشته باشند و به شدت تحت فشار بودند.(۷)

عمربن عبدالعزیز (۹۹ _ ۱۰۱ ه) تنها خلیفه اموی است که به عدالت شهره گردیده بود. او گامهایی در کاستن از فشارهای سیاسی و اجتماعی موجود بر شیعیان برداشت، فدک را به اهل بیت بازگرداند، به موعظه ها و نصایح امام باقر(ع) توجه می کرد و رسم شوم دشنام و سب علی(ع) را از میان برد.(۸)

با مرگ تقریباً مبهم و مشکوک عمربن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ ه . ق، یزید بن عبدالملک، جوان ۲۵ ساله به خلافت رسید و تا سال ۱۰۵ ه.ق خلافت کرد.(۹)دوره چهارساله خلافت یزید را شدید ترین دوران علیه شیعیان نامیده اند. او به شدت نسبت به خاندان علی(ع) کینه توزی می کرد و از آشکار ساختن این کینه ها ابایی نداشت.(۱۰) خلفای قبل از یزید در اوقات فراغت به اخبار جنگها و داستانهای حماسی شجاعان قدیم عرب گوش می دادند ولی در دوران یزید ساز و آواز جای قصاید و اشعار را گرفت. یزید نیز در بیست و نه سالگی به طرز مشکوکی درگذشت.

هشام بن عبدالملک (۱۰۵-۱۲۵ ه) آخرین فرزند عبدالملک بن مروان، گرچه از برادر خویش بهتر می نمود اما مردی خشن، درشتخو و به شدت مستبد بود. بخل، ستمگری و بی عاطفه گی از ویژگی های بارز او بود.(۱۱) نسبت به امام باقر(ع) کینه عجیبی داشت، گرچه دوران یزید برای شیعیان سخت ترین دوران به شمار می رود اما تنها در دوران هشام بود که امام مرتباً تحت مراقبت پنهان و آشکار قرار داشت و برخی اوقات حتی کار به احضار امام به مرکز خلافت یعنی دمشق هم می رسید.(۱۲) شیعیان نیز در این میان بی نصیب نماندند. جابربن یزید جعفی از شاگردان امام(ع) به دستور ایشان و برای حفظ جان، خود را به دیوانگی زد تا از شر هشام در امان باشد.(۱۳) در چنین فضایی امام باقر(ع) باید جهت مبارزه خویش را تعیین می نمود. البته امری که به طور قطع مشخص بود، این بود که در چنین فضایی، فعالیت سیاسی گسترده و فراگیر میسور نیست. امام استراتژی مبارزه فرهنگی را برگزید. اصلی ترین گروهی که در این مبارزه مورد هجوم و خطاب امام(ع) واقع شدند فرقه مرجئه بود. زیرا فرقه مرجئه تعریف خاصی از ایمان ارائه می داد که عمل هیچ گونه نقشی در آن نداشت، البته شرایط پیدایش این گروه ارتباط خاصی با حکومت اموی نداشت. ولی در ادامه مورد سوء استفاده حکومت واقع شد. تعریف خاص مرجئه از ایمان باب طبع امویان بود؛ چرا که اکثر آنان انسانهایی فاجر و فاسق بودند و با این تعریف می توانستند خود را جزئی از جامعه مؤمنان بنمایانند. البته مبارزه فرهنگی امام(ع) در این نحوه از مبارزه غیرمستقیم منحصر نمی شد.گاهی اوقات برخوردهای مستقیم ایشان با خلفاء منجر به متنبه شدن آنها یا لااقل سرافکندگی آنان می گردید. در دوران اقامت امام در دمشق، هشام به هر نیرنگ و حیله ای که متوسل شد نتوانست کاری از پیش ببرد در مقابل روز به روز بر محبوبیت امام افزوده می شد. بنابراین هشام از امام خواست تا به مدینه برگردد. امام باقر(ع) که به همراه پسرش امام صادق(ع) به دمشق مسافرت کرده بودند در هنگام خروج از کاخ سبز اموی با اجتماع بزرگی از راهبان و کشیشان مسیحی مواجه گردید که ظاهراً برای اجتماع سالانه شان گرد هم آمده بودند. امام نیز کنجکاو شدند تا به صورت ناشناس در مجمع شرکت کنند. وقتی اسقف اعظم وارد جلسه گردید و سیمای امام را ملاحظه کرد متوجه شد ایشان از مسیحیان نیست؛ لذا از ایشان سؤال کرد:

* از مسیحیان هستی یا از مسلمانان؟

- از مسلمانان.

* از دانشمندان یا نادانان؟

- از نادانان نیستم!


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.