جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
در بداخلاقی و ادبیات
وقتی منع هست، حرص هم هست.این قاعدهای است تقریباً کلی. که حتی بر بچهها صدق میکند که شخصیت تکمیل نشده دارند. چه رسد به آدم بزرگ. و لابد اجازه میدهید که نویسندگان و شعرا را ازاین قاعده مستثنی نکنیم؟ از طرف دیگر میدانیم که حتی حیوان با نظم خو نمیگیرد. و به کوچکترین فرصتی افسار پاره میکند.
و انسان که حیوان برتر است، بایداین سرپیچی ازنظم را هم به صورت تکامل یافتهتری بتواند عرضه کند. آدمیافسار نظم را در شعر و ادبیات پاره میکند.این هم یک بدیهی ساده است که در اجتماعات مختلف انسانی، نظمها هر چه مسلطتر و امکان سرپیچی از آنها هر چه کمتر، بیماری روحی و نابسامانی اجتماعی بیشتر. و در نتیجه قیام به ضد آن نظم نیز پیچیدهتر و غیرمستقیمتر و شاید هم خطرناکتر. البته یک نظم اجتماعی یا سیاسی یا مذهبی یا اخلاقی، وقتی خیلی مسلط نیست، هر فردی قدرت سرپیچیهای فردی را دارد. در محفل دربستة انسی یا در گپی و درددلی. و به هر صورت ارضاهای خصوصی دارد. اما نظم که مسلط شد، تنها برگزیدگان جرأت سرپیچی را در خود میبینند. و اخلاق به هر صورت، یکی ازاین نظمهاست.
و اما اخلاق چیست؟ فوراً بیفزایم که غرض از اخلاق، دراین گفتار، «اتیک» نیست که از زمان افلاطون تا به امروز در جست و جوی فضیلتها است. دانایی و شجاعت و سخاوت و عفت. یا رذیلتها. غرض من از اخلاق، مجموعه مقرراتی است عرفی یا سنتی شفاهی یا کتبی که حدود رفتار آدمیرا در یک اجتماع طرح میکند به قصداین که اجتماع از صورت یک جنگل به دراید. واین مجموعه مقررات میدانیم که تابع بسیاری عوامل است. آب و هوا حکومت تاریخ و سنت زبان و مهمتر از همه مذهب. هر کدام ازاین عوامل که تغییر کرد، ناچار اخلاق هم باید تغییر بکند. شاید بتوان گفت که اخلاق مجموعهء آداب خارج از عبادتگاهی یک مذهب است که با آسمان و عالم غیب (متافیزیک) در ارتباط نیست و با روی زمین و گردش امرش رابطه دارد. و بهاین طریق اگر نویسنگان و شعرا با اخلاق سرو کارزیادی نداشته باشند، برایشان حرجی نیست. چرا که به مذهبی دعوت نمیکنند.
دیگر میدانیم که واقعیتی هست و حقیقتی. و از مدتها پیش میدانیم کهاین هر دو یکی نیستند. مثلاً جنگ یک واقعیت است اما حقیقت نیست. در حالی که مرگ، هم یک واقعیت است، و هم یک حقیقت. لذا اشاره کنم که حقیقت و واقعیت فقط در قلمرو مسایل «سرحدی» با یک دیگر در میآمیزند. و در دیگر موارد جدای از هم اند. واین مسایل سرحدی را میشناسیم که عشق است و مرگ و ابدیت و الخ. که تا حدودی در ارتباط اند یا همان فضیلتهای افلاطونی که برشمردم. به هر صورت، ازاین دو حوزه در واقعیت و حقیقت، اخلاق با واقعیت سرو کار دارد و ادبیات با حقیقت. و میبینید که اگر تباینی هست، از اصل است.
اخلاق با نظم واقعیت سرو کار دارد. یعنی با حفظ دنیای موجود (استاتوکوئو) و با قانون با خانواده که برپا بماند و نپاشد با مذهب که رعایت بشود با مالیات که پرداخته بشود و اطاعت از امر حاکم والخ. اما حقیقت ورایاین واقعیت است. و گرنه چرا «کِندی» - آن هم در اوایل نیمه دوم قرن بیستم باید شهید بشود؟
بحث دراین نیست که واقعیتها خوب اند یا بد. و الزام آورند یا نه. و متابعت انگیزند یا نه. بحث دراین اسم که آن که شهید میشود، لابد در جُست و جوی چیزی برتر از واقعیت رییس جمهوری آمریکا است که کم چیزی نیست. وایا اجازه میدهید که نویسندگان و شعرا را نیز در زمرهء کسانی بدانیم که در جُست و جوی حقیقت اند؟ آخر یک نویسنده یا شاعر گذشته از ارضایی که از کار خود به دست میآورد با همان مسایل سرحدی سرو کار دارد. یعنی میخواهد از سکوی واقعیت میرای تن خویش وعالم واقع، به عوالم برتر بجهد. به خلود برسد. که برای او نوعی عالم غیب است. یا همان به حقیقت. که اگر هم نرسد غمینیست. همین بس که او در جُست و جوی حقیقت است. و واقعیت تنها راضی اش نمیکند. «ولتر» که با مسیحیت سختگیر زمانه در افتاده بود، با واقعیت زمان خود درافتاده بود که گر چه مسلط بود، اما در خور مقام بشری نبود. یا «ناتانیلهاثورن» که مینوشت، به جُست و جوی مفری بود از تعصب «نیوانگلندیًهای صدر اول تاریخ آمریکا شما. به هر صورت گمان میکنم نویسنده یا شاعر، چون به واقعیت موجود راضی نیست، به هر صورت از وضع موجود میگریزد. نگاه کنید به ممالک استعماری.ایا میشود گفت ادبیانی دارند جز به صورت رمزی و کنایی و استعاری؟ و اما هر جا آزادی هست، وضع جور دیگری است.
مثلاً نگاه کنید به «ژید» در اوایلاین قرن و «سارتر» در همنایام فرانسه. هر دو با سلطهء مالکیت خصوصی و بخیل و دربسته بورژوازی در جدال اند. اولی که در «مایدههای زمینی» دندان کین به درهای بستهء خانوادهها نشان میداد و به صحرا میخواند، بعدها به صراحت «کوریدوم» Corydon را نوشت که حماسهای است در لواط. یا «ضد اخلاق» Immoraliste را نوشت که اسمش از متنش حکایت میکند. و دومیکه سارتر باشد، با «تهوع» تُف به روی آن چیزی کرد که پوسیدگی اش را در جنگ دوم بین المللی دیدیم. از خود آمریکا مثال بیاورم. «هنری میلر» با «مداررأس الجدی»، از آمریکایی روبرگرداند که دربند رفاه مصنوعات مانده است و گمان کرده که واقعیت یخچال و ماشین و کوکاکولا تمام معنی زندگی بشری است. یا مثلاً پیش ازاین که قضیهء سیاه و سفید به مطبوعات و پارلمان آمریکا بکشد و موضوع روز بشود، «فاکنر» آن را سالها پیش در کتابشهایش طرح کرد. مرد سیاهی کهاین روزها در تظاهرات تساوی نژادی شرکت میکند، سالها پیش در «روشنایی اوت» فاکنر اخته میشده است یا «لینچ» میشده است.
این نویسندگان که شاید بداخلاقی هم کرده باشند یا بددهنی همه در جُست و جوی مفری از نابسامانیها دریچههای اطمینان یک اجتماع اند. اخلاق حافط «کنفورمسیم» است. حافظ امروز است. حافظ تعادل است. نگهبان حد وسطها است و مبتذلها. اما یک اجتماع، علاوه براینها فرهنگی هم دارد. تحولی هم میکند. شعوری هم باید داشته باشد. واین نویسنده و شاعر است که در جُست و جوی تعالی است و در جُست و جوی فردا. و اجتماع را به پیش رفت هِی میکند، و به افزون جویی. پس بداخلاقی چنین نویسنده یا شاعری، خود نوعی اخلاق جدید است. در طرح اخلاقی هر عصر، شاید بتوان گفت که مهمترین عامل، نویسندگان و شعرای عصر پیش اند.
البته همهاینها بسته بهاین است که به ادبیات چه جور بنگریم.ایا یک نویسنده یا شاعر تنها یک قناری چَه چَه کننده است در قفسی از دریچهای آویخته؟ که در ولایت ما به اصرار میخواهند؟ من معتقدم که نه. به گمانم آن زمان گذشت که شاعر و نویسنده، سرگرم کننده مجلس اشراف و بزرگان بود یا زینت دربار امیران. و دور از دست رس مردم. در آن زمانهای دور، پیامبران بودند که از جانب حق الهام میآوردند. بهاین علت، شاعر یا نویسنده پیامینداشت.
و از مردم بُریده و در محصور در نوعی رفاه اشرافی تفنن میکرد. اما حالا در قرن بیستم که فضاپیماهای شما عکس از خود عرش بر میدارند، کتاب جیبی از سیگار هم ارزانتر است و نویسندگان وشعرا میان مردم میپلکند و اولین خبرگزاران اند از حال و روزایشان، حالا دیگر احتیاجی نیست که واقعیت دشوار و تلخ زندگی آدمیان، به زبان موسی، به درگاه احدیت برسد تا وحی نازل بشود و آن ده فرمان. حالا هر نویسندهای لوح فرمانی به دست دارد گر چه بسیار حقیر و مستقیماً از دل مردم عالم خبر میدهد. بهاین طریق، وقتی ملاک اخلاق و بداخلاقی خود نویسنده شد، چه گونه میتوان او را به بداخلاق متهم کرد؟
دوست عزیزایرلندی ما بحث ازاین کرد که شعرا و نویسندگان نوعی با شیطان سر و کار دارند و اگر در زمینه یک دست خلقت خداوند امایی میگذارند، ناچار به کار شیطان کمک میکنند. میخواهم اکنون توضیحی بدهم درباره این دوگانه نگری به جهان، که خود نوعی تأثیر شرق است دراین سمت عالم. میدانیم که اخلاق یهودی و مسیحی و مسلمان تا حدودی از یک سرچمشه آب میخورند. از چشمهء گناه و بخشش.
اینها همه یکتاپرست اند (گرچه در مسیحیت تثلیث هم هست که بحث دیگری است) و مخلوق را مسؤول میدانند در مقابل خالق یکتا. فرمانبری و نتیجه اش بخشش. نافرمانی (گناه) و نتیجه اش عِقاب و عذاب. اما درایران پیش از اسلام، وضع از قرار دیگری بوده است. میدانیم که دو سه مذهب بزرگ آن سمت عالم زردشتی گری و مانویت و مِهرپرستی ازایران برخاسته. با اندک اختلافی با هم. اما در اصل از یک ریشه. از ریشهء اعتقاد به دوگانگی در امر خلقت. زیبایی و زشتی روشنی و تاریکی نیکی و بدی، دراین سه مذهب، هر کدام خالق جدا دارند. اورمزد و اهریمن. و برای مخلوقایرانی هنوز تصورپذیر نیست که زشتی و بدی و شر نیز خلقت خداوند باشد. نیکیها و زیباییها از او است و زشتیها و پلیدیها کار (خلقت) شیطان.
میدانیم کهایرانیان هم اکنون نیز در دنیای مسلمانی، پیروان مذهب خاصی هستند که شیعه نام دارد. با فرقههای گوناگون عرف و ملامتیه و قلندرها یا شیطلان پرستها. ملامتیان متظاهر به فسق و فجورند، در جُست و جوی ملامت خلق قلندران دربند اخلاق نیستند و شیطان پرستها که لابد از اسمشان پیداست چه میکنند. در زمان فعلیاینها همه آثار آن اعتقاد به دوگانگی در خلقت است. همان اورمزد و اهریمن باستانی به صورت خدا و شیطان درآمده اند. بهاینترتیب، یکایرانی اگر هم بدی میکند،این شیطان است که در تن او رفته و از او بدی را میزاید. خود او نیست. پس شیطان را باید راند. و چه جور؟ با لعن به او. در چنین وضعی میبینید که یکایرانی، هم چنان که میان نیکی و بدی مختار نیست، میان اخلاق و بداخلاقی نیز درمانده است. از سه هزار سال حکومت استبدادی، جزاین چه نتیجهای عاید میشود؟ او در هر حال مجبور است.
از او هر چه سر میزند، ارادهء ازلی است. او گاهی مجبور به اطاعت امر خدا است و گاهی مجبور به اطاعت امر شیطان.این است که نه هم چو مسیحیان اعتراف میکند و نه هم چو یهود سخت گیر است. در هیچ امری. اگر هم بدی کرد، گناهی نکرده است. اصلاً ماایرانیان عادت داریم که در هر کاری با اسم خدا شروع کنیم.این را در مسیحیت و یهود هم داریم. اما دیگراین را نداریم که اگر کار بد از کسی سر زد، لعن به شیطان کند. و جالبتراین که وقتی قرآن میخوانیم، مختاریم که با اسم خدا (بسم الله...) شروع کنیم یا با لعن به شیطان (اعوذ بالله من الشیطان...) یعنی هنوز هم با وجود اسلام و یکتاپرستی اش، ما در تَهِ وجودمان دوگانه پرستیم. به دوگانگی خلقت معتقدیم. و بهاین دلیل به دوگانگی خلقت آدمیسخت پایبندیم. قسمتی خاکی و قسمتی آسمانی. قسمتی دوزخی و قسمتی بهشتی. و از چنین آدمی، البته که هم خوبی باید بترواد هم بدی.
پس اگر کسی بدی کردن سخت گناه کار نیست. یعنی بدی و بداخلاقی در منظر ما دریدن ناموس خلقت نیست. بلکه جزئی از خلقت است. بهاینترتیب نویسندهءایرانی با بداخلاقی کردن، معجزهای نکرده است. هم چو که در فرنگ میانگارند! و از آناین همه دَم میزنند! و از «گوته» بهاین سمت گمان کرده اند که بحث از شیطان، نوعی زندقه است یا بدعت!. خواستم با طرحاین مقدمه اندکی ملال آور توضیح بدهم که بهاین علتها بزرگترین تظاهر شخصیت و قیام یک نویسنده یا شاعر در ادبیات کلاسیک فارسی، اعتراض در مقابل همین دوگانگی خلقت است. نه در بداخلاقی. او بهاین سرگردانی معترض است. ازاین بی تکلفی فریاد دارد. شک خیام و مدارای عرفان در ادبیات ما ازاین جا ناشی شده است. واین روزنهء کوچکی است به روح شرقی، که از طرفی به عرفان چین و هند میکشد، و از طرفی به دوگانگی خلقت در آن مذاهب که برشمردم. و از طرف دیگر به عرفان تشیع. واین که چنین برداشتی از جهان چه اثری در زندگی و تاریخ ملتایران برجا گذاشته، امر دیگری است. و مجال دیگری میخواهد. اما به گوش ما فریاد خیام هنوز خوش است که فرمود:
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمیکه در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزاربار بی چارهتر است
جلال آلاحمد
برگرفته از کتاب گزارشها مجموعهء گزارش، گفتار، سفرنامههای کوتاه جلال آل احمد – انتشارات فرودس چاپ دوم بهار ۱۳۸۶
شهاب لنکرانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست