دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
زمستان فصل عاشق كشی است
نقد فیلم: رسم عاشقكشی
كارگردان: خسرو معصومی
خلاصه داستان:سالار پدر خانوادهای روستایی در شمال كشور است. او كه تعهد داده است. اقدام به قطع درختان نكند، در حین ارتكاب جرم به دام مأموران افتاده و به زندان میرود. در نبود او فشار اقتصادی پسر كوچك خانواده (جلال) را مجبور میكند كه برای میرزا، قاچاقچی بزرگ چوب در آن منطقه كار كند تا بتواند بدهیهای پدر را بپردازد. كار جلال بردن اره برقی به مكانهایی از جنگل است كه گروه كارگران آنجا آماده قطع درختان هستند. «باجی» مادر خانواده هم با فروش بعضی وسایل خانه، درست كردن رشته و رنگآمیزی دیوار خانه مردم، سعی در حفظ خانواده دارد. در این میان «ماهجان» دختر خانواده دل در گرو عشق سربازی نهاده است (لطیف) كه جزو مأموران مبارزه با قاچاق چوب است. باجی كه علت به زندان افتادن شوهرش را لطیف میداند، سر ناسازگاری با دو دلداده میگذارد. اما اصرار لطیف باجی را به سر لطف آورده و او را به نقطه اتكایی برای خانواده در ذهن باجی بدل میكند. باجی كه از رفت و آمدهای گاه و بیگاه جلال كلافه شده است لطیف را به تعقیب جلال میگمارد تا علت رفتار پسرش را بفهمد. لطیف با تعقیب جلال به محل كار قاچاقچیان چوب میرسد. كارگردان با خشونت بیش از حد لطیف را میزنند و در آخر طبق رسم عاشقكشی هر نفر یك ضربه چاقو به او میزند. جلال كه شاهد صحنه است از ترس میگریزد. «فرج» یكی از كارگران كه دشمنی دیرینهای با سالار و اكنون با جلال دارد، به قصد كشتن جلال او را تعقیب میكند اما او را نمییابد. در صحنه آخر جلال را با موهایی سفیدشده از ترس و صورتی پیر و شكسته میبینیم.رسم عاشقكشی، هفتمین ساخته خسرو معصومی در مقام نویسنده و كارگردان است. معصومی فعالیت حرفهای خود را در سال ۱۳۶۴ با فیلم «زائر خلف» به عنوان نویسنده آغاز كرد كه البته این فیلم نمایش داده نشد. آثار دیگر او عبارتند از: ملاقات (۱۳۶۵)، دوران سربی (۱۳۶۷)، آقای بخشدار (۱۳۷۰)، راپرت (۱۳۷۵)، سفر شبانه (۱۳۷۶)، دلباخته (۱۳۷۸)، پر پرواز (۱۳۷۹).(۱)
در برخی فرهنگها، عدد هفت، مقدس و نشانه تكامل و تعالی است. گویا اعجاز عدد هفت برای معصومی نیز كارگر افتاده است. هفتمین فیلم معصومی اثری متفاوت با دیگر آثار او و جهشی قابل توجه در كارنامه حرفهای او به شمار میآید. رسم عاشقكشی تلاش میكند از ورای قصهای ساده و آرام، و با تكیه بر شیوه روایت مستندگونهای كه كارگردان انتخاب میكند، فیلمی اجتماعی باشد. فیلمی كه به وضعیت نابسامان زندگی روستایی در شمال كشور اشاره دارد و به مسئله قاچاق چوب میپردازد.سازنده فیلم در گفتوگوهای خود تأكید كرده است كه میخواهد به مسئله قاچاق چوب بپردازد و این فیلم آغاز یك تریلوژی سینمایی پیرامون این موضوع است.(۲)
در فیلمهای اجتماعی و گرایشهای جامعهشناسانه سینمایی، نكتهای كه اهمیت زیادی دارد، تحلیل و آسیبشناسی مناسبات و روابط اجتماعی است. اتفاقی كه با اندكی هوشیاری بیشتر میتوانست رسم عاشقكشی را در زمره كارهای برتر سینمای اجتماعی كشور قرار دهد. رسم عاشقكشی به روابط اجتماعی درون فیلم به درستی نمیپردازد. تحلیل و آسیبشناسی كه از وضعیت قاچاق چوب و قطع درختان ارائه میكند با هدف كلی فیلم به تعارض مینشیند و مهمتر آنكه از دلایل روی آوردن مردم به این كار سخنی نمیگوید. بیننده فقط به صورت كلی میداند كه سالار برای امرار معاش دست به قطع درختان میزند و دیگران تحت نفوذ میرزا كه یك قاچاقچی بزرگ است، دست به این كار میزنند. اما باز هم قاچاق چوب جلوه منفی و نادرستی نمییابد. زیرا در نهایت، فیلم همه آدمها را قربانی شرایط سخت زندگی و ناگزیر از این اقدام نشان میدهد. گویی كارگردان قصد دارد با جبر شرایط آدمیان، قطع نسل درختان را توجیه كند. جبری كه آن قدر دامنهدار میشود كه همین كارگرهای ساده اسیر شرایط را به جنایت و كشتن انسانی بیگناه و معصوم وامیدارد. این قتل اگر چه بسیار موحش و تأثیرگذار تصویر میشود، اتفاقی است كه در اثر شرایط سخت زندگی دامنگیر آدمیان شده است و فیلم حكمی علیه قاتلین صادر نمیكند. چرا كه رسم عاشقكشی نشانه اتحاد بین كارگران است و راهی است برای دوام آوردن در زمستان سخت زندگی. فیلم، مخاطب را نیز همچون عطا و پسرخاله باجی در برابر ظلمهایی كه از سوی میرزا بر خانواده سالار و جلال روا میدارد، دستبسته و منفعل نگه میدارد و نه تنها اجازه نمیدهد كه مخالفتهای كمرنگ عطا شكلی واقعیتر و ملموستر پیدا كند بلكه اجازه قضاوت نیز به تماشاگر نمیدهد، وی باید به این نتیجه برسد كه شخصیتهای فیلم به دلیل مشكلات اقتصادی و فشارهایی كه تحمل میكنند، توان مقابله با شرایط را ندارند و این قانون زندگی در رسم عاشقكشی است. اگر چه كارگردان قراینی ظریف را برای تصویر موقعیت نابسامان و بیثبات قاچاقچیان و تصویر زندگی روستایی در شمال ارائه كرده كه نشان از شناخت خوب و دقیق معصومی از زندگی این دست آدمهاست؛ استراحتگاه كارگران میرزا، خانهای با روكش پلاستیكی و بسیار سست است، و یا صحنههایی از شستوشوی مرده در روستا، رنگآمیزی دیوار خانه، درست كردن رشته توسط باجی، آوردن چوب برای آتش ارائه میشود، تصاویر دقیق از جزئیات زندگی روستایی در شمال را به نمایش میگذارد. اما ابهامهای زیادی نیز وجود دارد كه در یك نگرش جامعتر به فیلم صدمههای جدی وارد آورده است؛ به عنوان مثال: تماشاگر نمیداند كه دیگر مردم روستا، برای امرار معاش چه میكنند و چرا عدهای از روستاییان به قاچاق چوب روی آوردهاند. قصهای كه معصومی روایت میكند دو ماجرای جداگانه دارد. پسری كه در شرایط بحرانی خانواده مجبور میشود كار كند و به فشاری مضاعف تن در دهد تا بدهیهای پدر را بپردازد و قصه عشق بین لطیف و ماهجان. فیلم در پرداخت به این دو قصه گاه موفق و درست عمل میكند و گاه ناكام است و كاستیهایی نیز به چشم میخورد. كارگردان از قصه عاشقانه ماهجان و لطیف برای تلطیف فضای سرد و سنگین ماجرای تلاش طاقتفرسای جلال در دل زمستان، استفاده میكند. اما این عشق پاك و روستایی در بعضی جاها به سادهلوحی و شوخطبعیهایی رسیده است كه به پیكره داستان لطمه میزند. همچنین تكرار این شوخیها گاه اثر را به انحراف كشانده است. جمله «چه هوای عاشقانهای» را به یاد بیاورید، كه لطیف در رویارویی با ماهجان عنوان میكند. یا صحنهای كه پرنده از روی درخت میپرد و باعث فروریختن برفها بر روی سر و كول لطیف و ماهجان میشود و لطیف، فحش تركی میدهد، و یا افتادنهای باجی و لطیف از روی موتور به همراه افسر مافوقش.از سوی دیگر فیلم در پرداخت ملموس و واقعگرایانه از روابط شخصیتهای قصه، موفق عمل میكند، طرز برخورد میرزا و باجی در صحنه دیگری، موقعیت و شرایط آنها را به خوبی تصویر میكند. همچنین، در كنار هم چیدن تلاش جلال و غیرت او نسبت به مشكل خانواده با درخواست كودكانه و سادهانگارانهاش در نامهای كه به پدر مینویسد و از او تقاضای خرید ساعتی میكند و یا موضعگیری باجی در برابر لطیف كه او را مسبب زندان افتادن شوهرش میداند و بسیار مشكلات دیگری كه تسلط كارگردان را بر جزئیات قصهاش نشان میدهد، معصومی را در ردیف كارگردانان حرفهای سینما قرار میدهد. استفاده هوشمندانه از لوكیشن زمستان برای تأثیرگذاری بیشتر بر بیننده، از نقاط قوت فیلم به شمار میرود. زمستان نماد سختی و بیرحمی شرایط زندگی حاكم بر فیلم است. شرایطی كه جلال را با آن جثه كوچك به دویدن در میان كوه و جنگل برفزده با كولهباری سنگین از مسئولیت زندگی وا میدارد. اگر چه استفاده از نماهای رفت و آمد جلال در دشت پوشیده از برف و جنگل، از نماهای چشمنواز و گیرای فیلم است و حس زیباییدوستی تماشاگر را برمیانگیزد، اما بیمهری دوربین در دنبال كردن سیر ماجراهای فیلم و ایجاد نزدیكی با شخصیتها، پذیرفتنی نیست.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست