چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
نفوذ فرهنگ عوام در فرهنگ خواص
با وجود نفوذ اندیشهی خواص بر اندیشه عوام بازخورد فرهنگ عوام نیز در فرهنگ خواص مؤثر میافتد. زیرا از یك سو هنر عوام با آنكه ساده و بیپیرایه است، چون از زندگی عملی طبقه مولد برمیخیزد و پیكار درنگناپذیر و قهرمانی نوع انسان را نمایش میدهدو ذاتاً گرم و پرشور است، از این رو هنرمندان خواص نیز از آن بینیاز و بركنار نمیمانند. هنر عوام چون زاده طبع فرد واحدی نیست و در طی قرون و در جریان زندگی نسلها پرداخته و زباندار شده است گنجینه بزرگی برای بهرهبرداری هنرمندان خواص است. از سوی دیگر، خواص جامعه به سبب نیازی كه به ساختههای هنری فراوان دارند ناگزیر از آنند كه در مواردی بسیار، مستقیماً از هنر عوام سود جویند و تهیه بسیاری از آثار هنری مثل تصویر، مجسمه و عمارات را كه محتاج دستورزی و كار خشن است به هنرمندان عوام واگذار كنند و از این رهگذر به جهانبینی عوام مجال خودنمائی دهند. علاوه بر این، به دلیل تسلط اقتصادی و فرهنگی خواص بر عوام، عناصری از فرهنگ خواص بر فرهنگ عوام راه مییابند، هنر عوام از جهاتی در دیده خواص مأنوس و مطلوب جلوه میكند و در نتیجه مورد اعتنای آنان قرار میگیرد چنان كه بخشهائی از فولكلور مانند افسانههای كودكان با همه سادگی خشن خود برای خواص خوشایند است.
میدانیم كه در بعضی از دورهها طبقه بالا به دلائلی كه گفته شد به طبقات پایین نزدیك میشود. در چنین دورههائی نفوذ فرهنگ عوام بر فرهنگ خواص فزونی میگیرد. در دورههائی كه تحولات سریعی مانند بحرانهای اجتماعی رخ میدهد مجالهای مناسبی برای رخنهٔ فرهنگ عوام در فرهنگ طبقات دیگر فراهم میشود. نمونهٔ چنین دورهای اواخر قرون وسطای اروپا است: در این زمان طبقه نوپای سوداگر به قصد ایستادگی در مقابل طبقه كهنسال زمیندار، دست دوستی به سوی طبقه عوام دراز كرد و در نتیجه آن، فرهنگ عوام چند زمانی با فرهنگ سوداگران درآمیخت و هنر عوام ارج و رونق فراوان یافت. هنرمندان بزرگی كه هنرشان متّصف به صفت «ملی» شده است همواره از هنر عوام برخوردار بودهاند. هنر ملی، هنری است كه عناصر و قوالب و طرز دلالت آن از زندگی مردم گرفته شده است از این رو، این هنر برای همه جامعه كمابیش با معنی و دلپذیر است و به وحدت اجتماعی یا ملیّت كمك میكند. البته هنر ملی عین هنر عوام نیست: برخلاف هنر عوام، بوسیله شخصیتهای معینی پدید میآید و از امكانات تكنیكی زمان خود بهرهٔ كامل میبرد.
به عبارت دیگر هنر ملی مؤثرترین عناصر گذشته و حال را به یاری میگیرد. راز عظمت هنر ملی در این است كه سنتها را موافق نیازهای موجود جامعه دگرگون میكند و به زندگی مردم زنده پیوند میدهد.
شاهنامه فردوسی نمونهای از هنر ملی است. رواج فراوان آن در جامعه ایرانی گویای آن است كه فردوسی از یك سو نسبت به مواریث كهن جامعه وفادار ماند و از داستانهای باستانی مردم انحراف نجست و از سوی دیگر صرفاً به نظم داستانهای پراكنده اكتفا نكرد، بلكه مطابق منظور خود كه انگیختگی مردم ایران برای بازیافت استقلال و عظمت از دست رفته بود، داستانها را مبتكرانه به یكدیگر پیوست و زمینه مسائل اجتماعی ایرانیان گردانید. شاهنامه از لحاظ مفهوم شامل ۳ قسمت است:
در قسمت اول حوادث كُهن و نتیجه نهائی و مهم آنها كه غلبه فریدون بر ضحاك و بشارت دورهای پرسعادت است بیان میشود. قسمت دوم دلاوریهای رستم و رد هم شكستن دشمنان ایران و برقراری آیین اخلاقی زردتشت را نمایش میدهد قسمت سوم به تركتازی اسكندر و غلبه قطعی ایرانیان بر یونیان میپردازد و سخن را با هجوم عرب به ایران به پایان میبرد. این سه قسمت در عین جدائی، وابسته یكدیگر و رساننده پیامی یگانه است. فردوسی تلویحاً اعلام میدارد كه روزگار ایرانیان سه بار تیره و تار شد ـ یكبار به وسیله ضحاك، یك بار بوسیله اسكندر و یك بار به وسیله اعراب و یادآوری میكند كه ایرانیان در دو نوبت از این سه نوبت بر نكبتهای تاریخی غالب آمدند. یك نوبت به دست فریدون و یك نوبت بدست رسم آنگاه به خواننده القا میكنند كه مسلماً در نوبت سوم نیز ایرانیان غالب خواهند شد. بنابراین فردوسی به یاری سنتهای حماسی ایران، مایه امید جامعه ایرانی میشود و شور مبارزه را در سر مردم میاندازد. هنر ملی جنبه انسانی بارزی دارد. در داستانهای دیكنز انگلیسی، یا تواین آمریكائی یا گوركی شوروی به تیپهای متنوع انسانی برمیخوریم. موسیقی شوبرت اتریش، دورژاك چك، چایكوفسكی روسی بسا از نواهای رقصها و سرودهای جمعی مردم را دربرمیگیرد.
هنر ملی كشاكش زندگی اجتماعی را به خوبی منعكس میكند و با سیاست ملی همراه است. تصویرهای زیبای پیكرنگار اسپانیائی (گویا goya) در ضمن پیكار او و هموطنانش بر ضدبیگانه (ناپلئون) و خودی (اشراف محلی) پدید آمدند.
آهنگهای موسیقیدان ایتالیائی(وردی) نمودار پرشورترین جنبه نبرد مردم ایتالیا برای تحصیل استقلال و وحدت بود، هنر واقعگرای نویسنده ایرلندی (اوكیسی) از انقلاب ایرلند و تلاشهای رهبر آن (لوركین) الهام گرفت نقاشان هلندی: (بوش) و (بروگل) مبارزهٔ مردم هلند بر ضد حكوم اسپانی را با مقولاتی كه مربوط به اساطیر دینی جامعهٔ اینان بود نمایش دادند. در تصویرهای اینان معمولاً مهاجمان اسپانیائی در سیمای جباران تورات و انجیل نمودار میشوند. نویسندگان روسی، تولستوی و گوركی در آغوش انقلاب اجتماعی پرورش یافتند و به الهام آن در بیداری جامعه خود مؤثر افتادند. نقادانی مانند (راجر فرای Roger Fry) و اعضای آكادمیهای قدیم اروپا كه هنر ملّی را هنری محدود و كم عمق دانسته و گفتهاند كه این هنر چون (ملی) یعنی از آن ملتی معین است، رسالت و دامنهای محدود دارد و تقویت آن از پیدایش هنر جهانی پهناور و ژرفی كه به كار همه اقوام و ملل بخورد مانع میشود. ولی این نظر به دلائل زیر صحیح نیست اولاً تا زمانی كه در جهان ملت و فرهنگ ملی باشد، هنرمند نمیتواند و نباید رنگ ملی خود را بزداید. ثانیاً هنر ملی مانع ظهور هنر جهانی نیست بلكه چون برای همه گروههای ملت به وجود میآید رسالت و دامنهای پهناور دارد و میتواند مفاهیم عمومی انسانی را كه برای قومها و ملتهای مختلف با معنی هستند، در قالبهائی ملی عرضه كند. ظاهراً مخالفان هنر ملی، این نوع هنر را با هنر ملی نمای تعصبآمیزی كه ناسیونالیستی خوانده شده اشتباه كردهاند و این اشتباه خطیری است ـ به همان اندازه كه هنر ملی (ناسیونال) اصالت دارد و گسترده و از آن همهٔ انسانهاست، هنر ناسیونالیستی ساختگی و كم دامنه است و تنها به دیدهٔ گروههای متعصب معدودی خوش مینماید. میتوان نمونه هنر زودگذر و پوك ناسیونالیستی را داستانهای نادلنشین و شعرهای مستانهای دانست كه در آلمان نازی و ایتالیای فاشیست، برای انگیختن تعصبات حزبهای نازی و فاشیست فراهم آمدند و فقط پس از یك دهه در زبالهدان تاریخ دفن شدند.
هنر ملی بنیاد هنر بینالمللی است. هنر هر چه ملیتر باشد، استیلای مكانی و زمانی پهناورتری خواهد داشت، كمی و كاستیهائی كه در برخی از آثار هنری ملی وجود دارد، زاده ملی بودن آنها نیست بلكه از ضعف جنبه ملی آنها میزاید. هنر ملی كه همراه با مفهوم ملیت در ایتالیای قرن چهاردهم به وجود آمد و بعداً پس از هجوم ناپلئون به اروپا، مطلوب ملتهای اروپائی گردید و در آغاز محدودیت بسیار داشت زیرا در آن زمان ملیت دارای معنایی محدود بود و مثلاً بخش بزرگی از ملت را كه مردم روستائی باشد دربرنمیگرفت از این جهت ملی اروپا به حد كفایت ملی نبود و نقصهای آن هم از اینجاست هنر ملی همیشه عمیق و رسااست. علت اینكه برخی از آثار ظاهراً ملی فاقد عمق و رسائی هستند این است كه آن آثار واقعاً ملی نیستند. خالقان این گونه آثار از آمیختن هنر و زبان و سنتهای دیگر مردم با تكنیكهای آكادمیك، آثاری به بار میآورند كه قالبهائی ملی دارند ولی با روح هنر ملی بیگانهاند. مثلاً واگنر قصههای اساطیری را از زمینه تاریخی آنها منتزع میكند و به صورت قالبهائی مرده درمیآورد و صریحاً عقاید پریشان خود و فلسفه تیره پهناور را در آنها میریزد. روی سخن او صرفاً با خواص است. از این رو آثار او با وجود عظمت صوری و شهرت خود در شمار هنر ملی درنیامدند بسیاری از مقلدان فردوسی از موضوعات و اصطلاحات و قالبها و سنن حماسی عوام سود جستهاند و مانند او در بحر متقارب حماسه سرودهاند با این همه آثار به ظاهر ملی آنان روح ملی ندارند و با شاهنامه فردوسی برابری نمیكند.
منابع:
جامع شناسی هنر نوشته آریانپور
تاریخ اجتماعی هنر( ۴ جلد) نوشتهی آرنولد هاوزر مترجم: امین موید
ضرورت هنر در روند تكامل اجتماعی نوشتهی ارنست فیشر مترجم : فیروز شیروانلو
گلایل پژند
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست