پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
رستگاری از تاریکی
آنتونی فلو، فیلسوفی ملحد است که پس از ۶۰ سال تلاش بیوقفه و سخت فلسفی، از سال ۲۰۰۴ تا پایان عمر را با باور به خدا سپری کرد. در این دوره کتاب «خداهست» را نوشت که توسط دکتر سیدحسن حسینی، استاد فلسفه دانشگاه شریف ترجمه شده و در دست چاپ است. درباره او با دکتر حسینی به گفتوگو نشستیم تا به راز ایمان آوردنش به خدا او پی ببریم.
● کودکی آنتونی فلو چگونه سپری شده است؟ آیا تأثیری در شکلگیری الحاد (و خداناباوری) در او داشته است؟ دوره الحاد او را در کدام زمره ازآتئیستها (= خداناباوران) میتوان قرار داد؟
آنتونی فلو در یک خانواده کاملا مذهبی و سنتی رشد کرده است و دوران طفولیت او را باید در چارچوب مذهب و سنت بررسی کرد. در مدرسه شبانهروزی مسیحی درس خوانده و در خاطراتش میگوید نسبت به بعضی از مناسک همان موقع نیز مساله داشته، اما چون از خواندن اشعار لذت میبرده همراهی میکرده است. اما در جنگ جهانی دوم که او همراه پدرش به مسافرت میرفته و بسیاری از ددمنشیها و اقدامات نژادپرستانه را ملاحظه میکرده، چهره شر کمکم برایش سوالی جدی در مقابل الهیات میشود که تا پایان عمر و حتی در دوره بازگشت او به خداباوری نیز پرسش از نسبت شر با الهیات همواره با او میماند. اینگونه است که او در دسته ملحدینی است که نسبت به شرور و تناقض آن با الهیات، اعتراض دارد. اما دسته دیگری از ملحدین نیز وجود دارند ـ همچون داوکینز ـ که معتقدند وقتی تبیین علمی و زیستشناسانه کامل برای آغاز عالم و تحولات طبیعی وجود دارد دیگر نیازی به آفرینندهای وجود ندارد. برخی ازآتئیستها هم بیشتر از ناحیه رد استدلالهای خداشناسی وارد میشوند و معتقدند این استدلالات باطلند که برخی نیز حتی بسیار مذهبی هستند. جالب است که فیلسوفی چون ویلیام رو ـ که فیلسوفی دقیق و حتی بهطور کامل به شریعت قائل است اما بشدت منتقد استدلالهای خداشناسانه و دارای قویترین نقدها در این باره است ـ در کتاب «استدلالهای کیهانشناختی» خود تقریری که از بازشناسی این استدلالات ارائه میکند بسیار تازه و مستحکم است. بنابراین باید دانست آتئیستها گونههای مختلفی دارند.
● نظام تفکر فلو چگونه نظامی است؟ او چه تفاوتی با سایر آتئیست ها داشته که او را از ایشان ممتاز کرده بود؟ استدلالهای او در دوره اول و دوم چه تفاوتهایی دارد؟
آنتونی فلو مدعی است راهش، راه دلیل و منطق و استدلال است هرجا که او را با خود ببرد. او خود را ملهم و متأثر از ارسطو و سقراط میداند. بنابراین خود را پیرو دلیل میداند هرجا که او را ببرد بدون هیچ قید و مرزی. پس از آنکه او از سال ۲۰۰۴ به بعد به خدا گرایش پیدا میکند باز بر آن است که از راه دلیل چنین اعتقادی پیدا کرده است. او تأکید میکند در این باره به او الهام و اشراقی نشده و دچار تجربه دینی نیز نشده است. تفاوت او در دوران آتئیستی با بقیه این است که به لحاظ فلسفی از بنیانها میآغازد. او پیش از اثبات یا انکار نخست به خود مفهوم خدا پرداخته و در پی فهم آن است. او در کتاب «خدا و فلسفه» استدلال مفصلی میآورد که میگوید وقتی این مفهوم آنالیز میشود پی میبریم ناسازگاری درونی در آن وجود دارد. او میگوید اگر خداوند دارای صفاتی چون قادر و عالم مطلق باشد و انسان نیز مختار و آزاد باشد، بنابراین قدرتی مطلق مقید به آزادی انسان است که آن را تناقض میداند. دیگر آنکه مساله شر در کنار صفات قدرت و علم مطلق خدا متناقض مینماید. اما او بعدها، پس از خدا باوری، بر آن است که این مفاهیم باید در خود مفاهیم دینی و زبان دین بررسی شوند نه خارج از آن و با منطق درون دینی بسادگی این سازگاری حاصل میشود. اما در منطق برون دینی است که این مسائل به وجود میآید. نقد دیگری که به استدلال ناسازگاری او وارد است آن که وقتی او درباره این ناسازگاری بحث میکند، مفهوم خدایی که او از آن حرف میزند، به خدای الهیات کلامی بسیار نزدیک میشود، در صورتی که وقتی قرار است در فلسفه راجع به اثبات خدا سخن گفته شود هنوز به مرحله صفات وارد نشدهایم. بنابراین در براهین فیلسوفان مسلمان یا آنسلم یا توماس آکوینی لازم نیست این خدای فلسفی قادر و عالم مطلق باشد و اثبات خدا، ذاتا منفک از صفات است، اما فلو از ابتدا آن را به مفهوم خدا متصل میسازد که خود نیز این نقد را میپذیرد. در کتاب «پیش فرض آتئیسم» بر آن است که چون مفهوم خدا ناسازگار است و حرفی راجع به آن نمیتوان زد پس از نظر فلسفی اصل بر عدم وجود خداست و اصل بر آتئیسم است همانگونه که اصل در حقوق بر برائت است. پس او لازم نمیداند ادلهای برای انکار ارائه شود، بلکه متالهین برای اثبات باید استدلال بیاورند. در دوره بازگشت معتقد است این استدلال، استدلالی مبنایی است که مقابل آن نیز میتواند وجود داشته باشد و میتوان گفت اصل بر وجود است.
این استدلال را نیز در دوره بازگشتش، استدلال صحیحی نمیداند. او در این دوره از بسیاری مواضع خود عقبنشینی کرده یا حرف خود را پس گرفته یا برخی جوابها را پسندیده است. به عنوان مثال «الهیات سوئین برن» را بسیار میپسندد. از آنرو که مبتنی بر استدلالات استقرایی است.
به این معنا که با فرض وجود آفریدگار، عالم تبیین بهتری پیدا میکند تا فرض عدم وجود او. اما این استدلال قیاسی نیست و مقدمه ضرورتا نتیجه را صادق نمینماید، اما احتمال وجود نتیجه را در مقابل عدم نتیجه بسیار افزایش میدهد. فلو این استدلالات را میپذیرد و آن را بسیار مناسب یافته است. اینکه فیلسوفی چون او از ۶۰ سال تلاش سخت فلسفی خود عقبنشینی میکند، هم نشانگر شجاعت علمی و هم نشانگر اهمیت مسأله در نظر اوست که وقتی به جوابهای جدیدی میرسد، دست از آن همه تلاش میشوید و آن را براحتی کنار میگذارد. این مشی قابل تحسین است که اگر با دلیل و استدلال به چیزی رسیدی قبول کن و اگر روزی به خلاف آن رسیدی نیز آن را پس بگیر. اما برخی آتئیست های بیانصاف چون داکنیز پس از بازگشت، سخنان او را اعتراف در بستر مرگ دانستند.
● فلو در دوران بازگشت صاحب چند اثر است؟ در آنها به چه پرداخته و چگونه استدلال کرده است؟
حسینی: آنتونی فلو در دوره خداباوری، علاوه بر اینکه به وجود هوشی برتر رسیده است که نظم طبیعت با وجود آن تبیین بهتری پیدا میکند، به استدلالهای فلسفی جدیدی دست مییابد که استدلالهای دوره اول خود را نفی مینماید
ترجمه فارسی کتاب «خدایی هست» (There is a god) با ترجمه من ، مقدمهای درباره دوره خداناباوری او دارد، سپس ترجمه کتاب آمده است. دلایلی را که او در این کتاب ارائه میکند، رد دلایل دوره قبل خود است. در مورد مساله شر درباره اینکه گفته بود مفهوم خدا قابل ابطال نیست، میگوید جواب میچل در مناظره آکسفورد قانعکننده است. گزارههای دینی به شکل بالقوه در معرض خطر قرار میگیرند و بالقوه ابطال پذیرند، همانگونه که مساله شر از زمان یونان مساله بوده و نسبت آن با الهیات نیز مشکل بوده و این نشان میدهد گزارهها در معرض ابطال قرار گرفتهاند. پس این گزارهها نیز میتوانند معنادار باشند، اما وقتی به منطق درون دینی وارد میشویم، در مقام فعلیت شرور نمیتواند اعتقاد به خداوند را در معرض ابطال قرار دهد. فلو در دوران بازگشت راجع به استدلال خود علیه برهان نظم ـ و اینکه برای نظم، لزوما ناظمی لازم نمیداند ـ میگوید اگر نظم وجود دارد پس نیازمند تبیین است که میتواند ناظم بوده و از هوشی برتر خبر دهد. او در دوره اول نیز هیچگاه منکر نظم در عالم نبود، اما در اینکه نظم حتما نیاز به ناظم داشته باشد، تردید میکرد.
● فلو چگونه به این نتیجه میرسد که ناظمی لازم است؟ آیا کشفیات جدید و روز در این نتیجهگیری تأثیرگذار بوده است؟ خدای او چگونه خدایی است؟
در کتاب خدایی هست با اشاره به کشفیات جدیدی که در علم زیستشناسی در بخش DNA صورت گرفته است، به کدگذاری و کد گشایی از آن میپردازد و راجع به انتقال ژنتیکی بحث میکند. او به کشفیات جدید فیزیکی و اینکه عالم هنوز در حال انبساط است نظر دارد که هنوز وارد دوره انقباض نشده است. او در واقع با پرداختن به کشفیات جدید زیستشناسانه و ژنتیک دقیقا به چیزی میپردازد که دستاویز آتئیست هایی چون داکنیز است که در آن به نظریه داروین استناد میکنند و بر آن است که از این کشفیات نه تنها نمیتوان به خداناباوری رسید، بلکه با دقت محاسباتی بسیار بالایی که در آن لحاظ شده و ذرهای قابل تغییر نیز نیست میتوان از هوش برتر سخن گفت. او میگوید من هرگونه که مینگرم چنین نظمی با چنین دقتی نمیتواند از هوشی برتر نشأت نگرفته باشد. در اینجا باز به سوئین برن اشاره دارد که میگوید وقتی این شواهد را ملاحظه میکنم احتمال وجود خدا بسیار بالاتر از عدم آن به نظر میرسد. در نتیجه از نظر فلو، نظم موجود در طبیعت با فرض وجود آفریننده تبیین بسیار بهتری نسبت به فرض عدم آن خواهد داشت. وجه مکمل آن نیز استدلالهای فلسفی جدید او در رد دوره اولش است که این دو را باهم باید در دوره خدا باوری این فیلسوف در نظر داشت. البته خدایی که او به آن معتقد شده خدای درون دینی نیست. هوشی بسیار برتر است که آفریننده قوانین طبیعی است و در آن عنصر خلاقیت وجود دارد. در نتیجه با اینکه خدای او، خدای درون دینی نیست، خدای بدون صفت نیز نیست. آفرینندهای نیست که در موجودات عالم فقط تسری داشته باشد. خدای او فاعلیت دارد و خالق است.
● او ارتباط انسان و خدا را چگونه ارتباطی میداند؟ آیا از دنیای انسانی به نظر او میتوان با دنیای نامتناهی ارتباطی برقرار کرد؟
تمثیلی که او در کتاب خدا هست از آن استفاده میکند مثال تلفن ماهوارهای در یک قبیله اولیه است. بزرگان قبیله تصور خواهند کرد صدایی که از این تلفن صادر میشود ناشی از مواد و وسایل خود این تلفن است. اما حکیمی که از آنجا میگذرد به این توجه میکند که وقتی از دکمههای مختلفی استفاده میشود، صداهای مختلفی به گوش میرسد؛ بنابراین مشخص میشود منشأ صدا تنها خود تلفن نیست. پس از آن کمکم به این نتیجه میرسد عالمی دیگر وجود دارد که میتوان با آن ارتباط برقرار کرد. او بر اساس این مثال آرزو میکند خداوند او را هم صدا بزند و به گوش دادن فرا بخواند. با این که خدای او، خدای درون دینی و الهام و اشراق نیست اما او با همین استدلالهای فلسفی و توجه به یافتههای علمی تا این حد توانسته به این مفاهیم نزدیک شود و امیدوار باشد ندایی الهی و درونی او را خطاب قرار دهد و این دیگر برای او چیزی بود که با عقل برهانی به آن رسیده بود نه معجزه و چیزی خارقالعاده.
● آیا میتوان گفت اگر کسی صادقانه به دنبال دلیل باشد، عقل و استدلال او را عاقبت به باور به خدا خواهد رساند؟ از سوی دیگر، آیا راهی درون دینی برای عدم تلف شدن عمر، راهی بهتر نخواهد بود؟
شما اگر دلیلگرا باشید و استدلال را ارج نهید، این خود ارزشمند است و اصالت دارد. یکی از خلأهای جوامعی چون جامعه ما این است که در برخی مواضع به دلیل جذابیتهای دینی، که در برخی موارد نیز ممکن است کاذب[و تحریفی ]باشد به طور کلی از مسیر عقل و استدلال خارج میشود. این انتقاد به فلو وارد است که به ندایی درونی و الهی دست نیافته است و ممکن بود با استفاده از تعالیم انبیاء و دقت و تفکر در چند آیه از قرآن کریم بیش از عمری استدلال فلسفی به نتیجه برسد. اما از آن سو، گاهی اوقات نیز اعتقادات دینی [در اثر تحریف] به سمت بدعت و خرافه میرود که از آن نیز میتوان با تأکید بر عقل و دلیل جلوگیری کرد. اما از سرگذشت این فیلسوف نیز میتوان نتیجه گرفت با استقامت و پیگیری درست عقلانی و استدلالی و صداقت در پیروی از دلیل با وجود شرایط نامساعد دوره کودکی میتوان به آغوش الهی بازگشت. همانگونه که خداباوری این فیلسوف باعث خوشحالی بسیاری از کسانی که عمری با او به مناظره فلسفی پرداخته بودند و به دنبال تغییر دید او با استفاده از دلایل عقلی بودند، شد. در سنت فلسفه اسلامی نیز در هیچ کجا قرار نیست عقل و استدلال و برهان با عنصری دیگر کنترل و راهبری شوند. غزالی هنگامی که در جهت فلسفی است کاملا فیلسوفانه «مقاصد الفلاسفه» را مینویسد و وقتی ضد فلسفه نیز بحث میکند کاملا فلسفی در «تهافه الفلاسفه» بحث فلسفی میکند. ملاصدرا نیز پیرو استدلال است و اگر چه هدف و مقصد جمع بین دین و فلسفه است، اما روش، استدلالی است. این نشان میدهد اگر عقلگرایی به شکل اصیل پیگیری شود، میتواند به نتایج درستی برسد که البته در تمام زندگی بویژه زندگی روزمره، نمیتوان همواره موارد عقلگرا بود.
مهدی امام بخش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست