پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

مشدی عباد با لبخند آمد


مشدی عباد با لبخند آمد

تحلیلی بر نمایش فلکلوریک آذربایجان

جنت سلیم آوا در حالی با دو اجرا به تالار وحدت تهران آمد که از همان ابتدا برآوردها مبنی بر استقبال تماشاگر از این کار بود؛ اما استقبال از کار او بیشتر از حد برآورد به نظر می‌رسید و این مهم به دلیل اجرای خوب کارگردان و تکنیک‌های اجرایی ساده و در عین حال حرفه‌ای بود. گروه نمایشی تئاتر کمدی موزیکال آذربایجان به سرپرستی سلیم آوا، نمایش «مشدی عباد» را اجرا کرد. خانم جنت سلیم آوا متولد ۱۹۴۰ باکو و تحصیلکرده رشته تئاتر در دانشگاه دولتی کشور آذربایجان و لنینگراد است. او هم‌اکنون استاد دانشگاه دولتی هنرهای زیبایی آذربایجان است و آثار زیادی در ژانرهای کمدی، اپرا، تئاتر آکادمیک و... به روی صحنه آورده است.

بررسی نمایش «مشدی عباد» غیر از متن با مهمترین مقوله تفسیر هنر تئاتر یعنی «اجرا» گره می‌خورد. این بررسی در اله‌مان‌هایی همچون طراحی و نورپردازی، دکور، کارگردانی، بازیگردانی و... ریشه دارد.

● بیان مشدی عباد

یکی از موارد قابل بحث در نمایش مشدی عباد بحث بیان دراماتیک به طور اعم و روایت به طور اخص است. مشدی عباد در ژانر طنز و کمدی و در زمره آثاری است که به گونه‌های نمایش محلی و فولکلوریک تنه می‌زند. کارگردان در اجرای این اثر از شیوه بیان روایی ساده و مستقیم سود می‌برد؛ این شیوه بیان تک‌لایه است. پیچیدگی خاصی ندارد، روایت به صورت خطی و مستقیم تعریف می‌شود و بیشتر عنصر سرگرمی مدنظر است؛ بنابراین نمی‌توان از لحاظ بیان دراماتیک این اثر را کاری ممتاز یا متمایز قلمداد کرد. کارگردان در بسیاری از موارد، شیوه شبیه استانیسلاوسکی را پیاده می‌کند، بازیگر را اسیر میزانسن‌های تحمیلی و از پیش طراحی شده، نمی‌کند، به او اجازه بازی خودش را می‌دهد و در کل نوعی بازیگرمحوری در کل کار حاکم است؛ به همین دلیل در این نمایش از شیوه‌های روایتی نو استفاده نمی‌شود. بیان کاملاً کلاسیک است؛ حتی گاهی بازیگر رودررو با تماشاگر می‌شود و با دیالوگ‌های مستقیم زاویه ذهن و زبان خود را نسبت به تماشاگر تنظیم می‌کند.

مشدی عباد قصه ساده‌ای دارد. به همین دلیل قصه ساده مذکور روایت پیچیده‌ای را نمی‌طلبد. شاید اگر کمی نقادانه به قضیه فکر کنیم، قصه متناسب با مدیوم تلویزیون است و نه تئاتر. چرا که ردپای نشانه‌شناسی تئاتر را در آن کمتر می‌توان دید. متن تک‌لایه است. درام آن از نوعی درام‌های حکایتی و روایتی است. گره‌افکنی‌های ممتد و پشت سر هم ندارد و همه عناصر در حرکتی تخت و تک‌بعدی در حرکتند و در مجاورت هم قصه را تکمیل می‌کنند؛ مشدی عباد کاسب صاحب پول و ثروتی که مقداری پول را به رستم خان قرض می‌دهد، پس از مدتی عاشق دختر رستم‌خان می‌شود و تصمیم می‌گیرد به شرط ازدواج با گلناز (دختر رستم خان) از بدهی خود چشم‌پوشی کند. اما درست در شب عروسی معادلات به هم می‌خورد و ازدواج او غیرممکن می‌شود. شاید چنین قصه‌ای که بیشتر به یک ملودرام ـ طنز شبیه است، مستلزم روایتی تخت و تک‌بعدی است.

● دکور

یکی از نقاط قوت این نمایش دکور است؛ از مهمترین مزایای این دکور، استفاده از متریال و دستمایه ارزان‌قیمت است؛ به سهولت می‌توان آن را جمع کرد، قابل حمل است. سبک، کم‌وزن و کم‌حجم است و به هیچ وجه دست و پاگیر نیست. جنس دکور صحنه اغلب از متریالی نزدیک به مقوا، نایلون و پارچه است. ضمن این‌که به لحاظ تکنیکی قابل‌تغییر است. فی‌المثل چرخش ۱۸۰ درجه دارد. از یک دکور و طراحی و گرافیک ساخته شده روی آن می‌توان برای چند مکان و زمان استفاده کرد؛ مثلاً دکور می‌چرخد و از فضای خانه مشدی عباد به بازار، یا کوی و برزن تبدیل می‌شود اما چشم‌انداز مکانی دیگر به خود می‌گیرد و همان آدم‌ها را بدون استفاده از عناصر دیگر و درگیر کردن اله‌مان‌های اضافی در جا و نقطه‌ای دیگر نشان می‌دهد. این دکور از یک‌سو خوب است و از سوی دیگر چشم مخاطب را خسته می‌کند؛ خوبی آن این است که فاصله‌گذاری بین مخاطب – تماشاگر کم و در نتیجه موقعیت صمیمی و انعطاف‌پذیر می‌شود. مخاطب خود را نزدیک به بازیگر حس می‌کند و همراه اوست؛ با او همذات‌پنداری می‌کند و در نتیجه او را در چرخش دکور و ترسیم فضای دیگر گم نمی‌کند، اما از سوی دیگر چشم را خسته می‌کند. به قول منتقدان بیان عمومی روایت تک‌صدایی می‌شود و مخاطب دوست دارد قهرمان قصه شناور باشد. یعنی فضا و مکان صحنه را درنوردد، برود، بیاید، و مستقیم در رأس هرم میزانسن اجرایی کارگردان قرار نگیرد.

اما نکته دیگری که در رابطه با دکور جنت سلیم‌آوا حائز اهمیت است هنرهای مرتبط با تئاتر بالاخص معماری و گرافیک است. ردپای هنر ملی در این نمایش دیده می‌شود، معماری ولو با ترکیبی گرافیکی حضور زمانمند و مکانمند خود را به رخ می‌کشد. در این دکور با یک بک‌گراند گرافیکی روبه‌روییم، آنچه که در عمق صحنه به چشم می‌آید، تصویر و تصور شهری با معماری خاص شرقی است؛ در به تصویر درآوردن فضای صحنه این شیوه در بخش جلویی هم خود را پیدا می‌کند.

متریال معماری انگار از همان جنس است. خانه مشدی عباد، چه به لحاظ مواد به‌کار رفته، چه به لحاظ الگویی‌ از طراحی صحنه و چه به لحاظ اله‌مان‌های رنگ و نور و تصویر متأثر از بخش اول است و به همین دلیل صمیمیت کامل بازیگران را به رخ می‌کشاند! کارگردان گاهی به جای دکور از یک پرده استفاده می‌کند که ردپای معماری خاص ایرانی از جمله استفاده از خطوط و نقوش، فرم‌های مدور و آرامبخش، معماری مساجد، پنجره‌های هلالی و در کل معماری عظیم و ستودنی عهد صفویه به صورت گرافیکی در فضاسازی تئاتر مورد توجه قرار گرفته است.

● ملودرام ملودیک

نمایش مشدی عباد با تمام این بحث‌هایی که گذشت، از ساخت موسیقایی تبعیت می‌کند. اجرای قطعه‌های آوازی، هم‌خوانی‌های متناسب با موقعیت قصه، تغییر لحن در آوازها و جنس موسیقی و ... از موارد قابل اشاره در این نمایش است. هم‌خوانی‌ها در بسیاری جاها زنده است. اجرای قطعه‌های آواز نیز در برخی موارد به صورت آواز و اجرای همزمان با زمان رئالیستی و دراماتیک کار است. جنس موسیقی آذری و آشنا به گوش است؛ بسیاری از این ملودی‌ها را بارها شنیده‌ایم و اگرچه شاید قطعه‌ها متغیر یا ترکیبی باشند، اما زبان موسیقی نیز قابل درک است. همچنین این قطعات آوازی دگرگونی خاص خودشان را دارند. به تناسب موقعیت‌ها به صورت شاد یا غمگین درمی‌آیند و بر ریتم نمایش نیز تأثیر می‌گذارند.

در همین باره ذکر دو نکته حائز اهمیت حیاتی است.اول این که اجرای قطعه آواز و اجرایی سخت است. کارگردان برای برطرف کردن این مشکل از صدای همزمان با اجرا استفاده کرده است. یعنی بسیاری از قطعه‌های سریع آرشیوی است و قبلاً ضبط شده و بازیگر تنها با حس خاص خود در آن موقعیت لبخوانی می‌کند! البته این لبخوانی چنان زیرکانه است که مخاطب را دچار شبهه می‌کند که آیا صدای واقعی بازیگر را در آن لحظه می‌شنود، یا این که این صدا ضبط صوتی و صدابرداری شده است. ما در تئاتر ایران نمونه اجرای همزمان با نمایش را در مواردی کاملاً تخصصی دیده‌ایم. مثلاً همان کاری که تاجبخش فنائیان با الهام از زندگی رودکی به صحنه برد. اجرای همزمان آواز بر عهده رضا رویگری بود و وی در میان قشر بازیگر، جزو نوادر کسانی است که می‌تواند همزمان هم بازی کند و هم قطعه آوازی را اجرا نماید. اما نکته دیگر بحث تلفیقی و ترکیبی موسیقی است؛ موسیقی‌ای که به تناسب موقعیت‌ها از حالت ملودی‌های سنتی به در می‌آید، با پاپ ترکیب می‌شود و در بسیاری از مواردی که موقعیت نمایش شاد نیست، با موفقیت کامل عمل می‌کند. یعنی جنس موسیقی ترکیبی سنگین و فاخر می‌شود و داستان را از حالت تک صدایی و روایت خطی در می‌آورد. به تعبیری اگرچه روایت خطی بر تمام طول داستان تسلط دارد، اما موسیقی متناسب با مکان از شکستن زمان خبر می‌دهد و نشانگر این است که زمان شادی غمگینی از گذر زمان حکایت دارد و به نوعی ساعات و اوقات دیگر مخاطب را نشان می‌دهد.

● رنگ

در نمایش طراحی صحنه، طراحی لباس و حتی رنگ وجودی آدم‌ها نیز تأثیر زیرساختی دارد. از سوی دیگر ساختار رنگ به تمام لایه‌های نمایش حلول کرده و این امر خود از تصاحب وقت حکایت دارد. طراحی لباس به کار رفته در نمایش قابل توجه است. این در حالی است که مسئله رنگ حتی در موسیقی نمایش هم نمود کامل دارد. یعنی ما یک موسیقی گرم داریم که همیشه قابل شنیدن است اما رنگ این موسیقی‌های مختلف با همدیگر تفاوت شدیدی دارند.