جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
لطفا وارد نشوید ظرفیت یک نفر
سایههای مبهمی در تاریکی-روشنی اتاق، روی سقف میرقصند. صدای خودش را میشنود که چیزهایی میگوید، اما سایهها جوابی برای گفتن ندارند. این درد دل شبانه با سایهها برایش یک عادت شده است، در این سالهای تنهایی، حرفها را ریخته بود درون خودش و تراوش این همه نگفته، شده بود درد دل با سایهها و سوزاندن چند نخ سیگار... این حجم تنهایی را خودش خواسته بود، آن روز که فکر کرده بود، پشت لبش آنقدر سبز شده که دیگر نه خانه پدر و نه حتی شهرش، برای او و آرزوهایش آنقدرها بزرگ نیستند و حالا که دیگران حرفش را نمیفهمند، وقت استقلال بیشتر است. «استقلال» را شبها که کلید میانداخت به در خانه ۴۰متریاش و کورمالکورمال دنبال چراغ برق میگشت؛ با گوشت و استخوان تجربه کرده بود. چون دیگر کسی به رها بودن یک جفت جوراب وسط هال کاری نداشت. حالا میتوانست برنامه ۹۰ را تا چهار صبح هم که شده تماشا کند. حالا میتوانست با دوستانش تا پاسی از صبح بگوید و بخندد و کسی نباشد که لباسهایش را پنهانی ببوید و بکاود که سیگاری شده یا نه! ... همه اینها را داشت جز یک چیز. این که سایهها کر و لال بودند و او تنها ...
● آیا برای نگرانی دیر نیست؟
اولین بار «مجید امیدی» مدیر کل فرهنگی سازمان ملی جوانان، آمار روی آوردن جوانان به زندگی مجردی در کلانشهرها را ۳۰ درصد اعلام کرد (آفتاب نیوز - ۲۵شهریور۸۹)، «مصطفی اقلیما» رئیس انجمن علمی مددکاران ایران نیز در یادداشت خود در خبرآنلاین (۳۱مرداد۹۰) مینویسد: «بر اساس گزارشها ۳۰ درصد از دختران در ۵ استان بزرگ در خانههای مجردی زندگی میکنند...» با این اوصاف آیا برای نگرانی کمی دیر نیست؟! در حالیکه کانون خانواده از این خبر نگران شد، کارشناسان و مسئولان هم شروع به چانهزنی کردند که این موج آیا از بلوغ فکری و استقلالطلبی جوانها نشات گرفته یا زیادهخواهی و مسئولیتگریزی آنها، در این بین شماری از جوانان بنگاههای معاملات املاک را به امید پیدا کردن خانههای مجردی زیر پا میگذاشتند! در این وانفسا در ظاهر کمتر فرصت آن شده است تا از زبان خود جوانان انگیزههای اختیار یک خانه مجردی، پرسیده شود. نکتهای که بهانه این گزارش ما است:
● مجردی و نگرانی از آمدن فرداها
برای آنها که مویی سپید کردهاند، زندگی مجردی نوعی آسیب است، حتی اگر جوان آفتاب مهتاب هم دیده باشد؛ باز در این کیفیت زندگی، خطرات زیادی به کمین او نشستهاند که حتما دیر یا زود او را شکار خودشان میکنند.
این جان کلام مرضیه ۲۷ ساله است که چون یکضرب کارشناسی و چهار سال بعدش کارشناسی ارشد را قبول شده، تجربه ۵سال زندگی دانشجویی در پایتخت را در چنته دارد اما حالا دوسالی هم هست که باوجود فارغالتحصیلیاش، همچنان به سکونت و کار در تهران ادامه داده است؛ «شهرمان اگرچه بزرگ بود اما فرصتهای کاری برای رشته من در آن اندک بودند. یعنی به طور رسمی باید به یک حقوق حداقلی و سالها درجا زدن در شرکتهای خصوصی دل خوش میکردم، برای همین ماندن در تهران را انتخاب کردم و حالا دوسال است که تلاش میکنم زندگیام را سر و سامان دهم و پولی هم برای آینده پسانداز کنم.»
او تفاوت زندگی دانشجویی با زندگی مجردی را اینطور توضیح میدهد: وقتی دانشجو هستی، فقط میخواهی درس را سریعتر تمام کنی، پس به همه مشکلات یک زندگی چهارنفره در یک اتاق ۱۶متری که هر کدام از آدمهایش از یک سمت کشور آمدهاند، رضایت میدهی اما در زندگی مجردی، مدام به فردا فکر میکنی. به جور کردن کرایهخانه، پول شارژ، هزینه خورد و خوراک، تاکسی و... و بعد برنامهریزی میکنی که مثلا پولهایت را بگذاری روی هم تا سال آینده خانه را تنها اجاره کنی و سال بعدش هم خودرو بگیری. خلاصه همیشه نگرانی فردا رهایت نمیکند!
● چشمم ترسید از همخانه شدن
مرضیه از مشکلات هم گفتنیهای زیادی دارد: «باور نمیکنید برای پیدا کردن همین خانه غربیلی به چند بنگاه مراجعه کردم. آخر کاری به یک زیرپله هم راضی شده بودم که خدا خواست و یکی از دوستان خانوادگیمان که ساکن تهران است، وساطت مرا نزد صاحبخانه اش کرد. اینجا اگرچه پایتخت است اما خانه برای مجردها بهویژه دختران به سختی پیدا میشود.»
این دختر ۲۷ ساله قبل از این هم یک خانه ۷۵ متری را با خانم سالخوردهای در مقام صاحبخانه و دختر جوان دیگری، شریک بوده است. شراکتی که به قول خودش برای او حسابی گران تمام شده بود؛ «دختری که هماتاق و همخانهام بود، در غیاب صاحبخانه که ماهی یکبار به خانه پسرش در شمال سفر میکرد، میهمانی مختلط برگزار میکرد. اوضاع طوری شده بود که مثلا من خسته و کوفته از سر کار برمیگشتم و با تعداد زیادی دختر و پسر در پذیرایی خانه مواجه میشدم. چون فضا مساعد نبود، مجبور میشدم چند ساعتی را در خیابان قدم بزنم تا میهمانی به پایان برسد. یکبار هم که گلایه او را پیش صاحبخانه بردم، روز بعد با کتابها و لباسهای پارهام مواجه شدم. خلاصه حسابی چشمم از همخانه شدن با آدمهایی که نمیشناسم ترسید.»
از مرضیه میپرسم که آیا این کیفیت زندگی انگیزه او را برای ازدواج کمتر نکرده است؟ جواب میشنوم که؛ «راستش را بخواهید اوایل چرا اما حالا شرایط برایم فرق کرده است، فکر میکنم زندگی اگر دو موتوره بچرخد، بار خیلی از مسائل بر دوش شما سبکتر خواهد بود. اگرچه زندگی متاهلی هم اگر ناآگاهانه صورت بگیرد دردسرهای خودش را دارد.»
● تصادف کردم، کسی نپرسید، حالت چطوره؟
آرش ۲۵ سال دارد. او از دو سال پیش با خانواده صحبت مهاجرت از نیشابور و ماندگار شدن در مشهد را پیش کشید و باوجود اما و اگرهای پدرش، توانست موافقت ضمنی آنها را کسب کند.
دلیل آرش یکچیز است: «مشهد شهر بزرگی است و زندگی در آن آسانتر است.» وقتی از جوابش قانع نمیشوم، با بیرغبتی میگوید: من یک برادر و سهخواهر کوچکتر از خودم دارم که سهتایشان مجرد و محصلاند. خانهمان ۱۰۰ متر است اما هیچکدام اتاق اختصاصی نداریم. نمیدانم میتوانید تصور کنید، در چنین شرایطی زندگی چقدر سخت میشود؟ خسته شدم از دعواهای بچگانه و سرزنشهای پدر و مادرم!
این جوان اگرچه نتوانسته است متناسب با رشتهای که در آن تحصیل کرده کار پیدا کند اما بهلطف یکی از دوستانش، شاگرد یک مغازه عکاسی شده که حقوقش تنها برای زنده ماندن یک نفر در طول ماه کفایت میکند، البته اجاره خانه را پدرش متقبل شده و گرنه...
آرش از اولین باری که از داشتن زندگی مجردی پشیمان شده است، تعریف میکند: «خب همه مسئولیتها با خودت است. پاییز پارسال، حوالی فلکه امامرضا(ع) تصادف کردم. از طرفی جرات نداشتم به خانوادهام در نیشابور زنگ بزنم. از طرف دیگر دوستانم هم یا گرفتار بودند یا کملطفی کردند. خلاصه ساعت یازده و نیم شب که از بیمارستان مرخص شدم، همه راه را تا خانه تنها آمدم. یادم هست آن شب حالم خیلی بد بود اما کسی را نداشتم که حتی یک لیوان آب به دستم بدهد.»
با این وجود آرش به جنبههای مثبت یک زندگی مجردی هم اشاره میکند و میگوید: من در مدت این دوسال چیزهایی آموختم که ۲۳ قبلتر از آن حتی دربارهشان فکر هم نمیکردم. از پخت و پز ساده بگیرید تا تعمیر لولهها و شارژ کولر.
کمی مکث میکند و ادامه میدهد: البته این تجربیات را میتوانستم در کنار خانواده هم بیاموزم اگر فقط کمی پدرم مرا باور داشت.
نویسنده: فاطمه آستانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست