دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چرا کسی از احمدی نژاد دفاع نکرد


چرا کسی از احمدی نژاد دفاع نکرد

پیشنهادی برای بازگشت آرامش به فضای کشور

با گذشت یک هفته از انتشار یادداشت تند قائم‌مقام حزب اعتماد ملی در روزنامه ارگان این حزب، هنوز شاهد واکنش قابل توجهی از چهره‌های سیاسی و مذهبی کشور در دفاع از دکتر احمدی‌نژاد نبوده‌ایم و واکنش‌ها منحصر به چند مقام دولتی یا چند رسانه وابسته به دولت نهم و حداکثر منتقدان فرمایشی و رسانه‌های نورچشمی دولت شده است.

مقایسه این سطح از واکنش‌ها با محکومیت گسترده هجمه چند ماه قبل به حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی که مورد اجماع جناح‌های سیاسی، روحانیت و مسئولین کشور قرار گرفت، نشان می‌دهد که اگرچه هجمه صورت‌گرفته به نوه امام به لحاظ محتوایی و لحن بسیار ملایمتر و محدودتر از توهین صورت‌گرفته به رئیس‌جمهور بود،اما جامعه سیاسی و مذهبی کشور به سادگی از کنار آن نگذشت.

قائم‌مقام حزب اعتماد ملی در نوشته خود با ردیف کردن شایعاتی که به صورت غیرمستقیم، چه‌بسا قرار بود به آنها رنگ واقعیت داده شود و برخی از آنها صراحتا توسط رئیس‌جمهور و سخنگوی دولت تکذیب شده و برخی دیگر همانند سخنان دکتر احمدی‌نژاد در دیدار با آیت‌الله جوادی آملی تحریف شده بود، عملا رئیس‌جمهور را مدعی ارتباط با امام زمان جلوه داده و وی را در ردیف کسانی برشمرد که به شدت در فقه شیعه نکوهش و طرد شده‌اند.

به ویژه به دلیل آن‌که در نوشته قائم مقام حزب اعتماد ملی، علما و مراجع مخاطب بودند و با توجه به خدشه‌ها و اشکالات متعددی که در این نوشته وجود داشت، دفاع حوزه از رئیس‌جمهور طبیعی و قابل انتظار بود، اما این اتفاق نیفتاد و به رغم تفاوت شدید جایگاه دومین مقام رسمی کشور با نوه امام خمینی و شدیدتر بودن لحن هجمه به رئیس‌جمهور، کسی در دفاع از احمدی‌نژاد برنخاست.

به نظر می‌رسد مختصر واکنشی هم که از هیأت نظارت بر مطبوعات، که نهادی دولتی است، و دادستانی تهران بروز یافت، صرفا شکلی و برای رفع و رجوع کردن موضوع بود.

اما علت اصلی این سکوت و بی تفاوتی چیست؟ آیا ریشه آن در فضای حاکم بر جامعه در یکی، دو سال اخیر نیست؟

باب شدن هتک حرمت، توهین و افترا نسبت به بزرگان دینی و سیاسی و مسئولان گذشته و حال کشور، آن هم در تریبون‌های رسمی و توسط چهره‌های مسئول و مورد حمایت مسئولان در سال‌های اخیر، فضایی است که دست کم طی ۲۷ سال اخیر بی‌سابقه بوده است.

این سیل تهمت‌ها و افتراها که نمونه آخر آن با نام جریان پالیزدار مشهور شده است و طی آن بیش از چهل نفر از چهره‌های مذهبی و سیاسی کشور- تنها در یک جلسه سخنرانی و توسط فردی که دفاع جانانه‌ای از دولت نهم و رئیس آن کرده- متهم به فساد شده‌اند، همان نوع عملکردیست که پیش از این توسط همسر سخنگوی دولت نیز ـ البته نه با ذکر اسم کارخانه و معدن ـ به کار می‌رفت و تا حدی مشمئزکننده و ناپسند جلوه کرده است که حتی آیت‌الله جنتی، که پیش از این عموما با جریانات حامی دولت نهم همراه و نسبت به انتقاد از سایر دولت‌ها سکوت می‌کرد، در خطبه‌های این هفته نماز جمعه تهران، با سکوت نسبت به هجمه به رئیس‌جمهور، با وجود گذشت دو ماه از جریان پالیزدار، به شدت علیه آن واکنش نشان داد.

گرچه ممکن است برخی گروه‌ها و افراد که طی سالیان اخیر از سوی مقامات دولتی یا رسانه های حامی آنان مورد تخریب وهتک حرمت قرارگرفته باشند، از این وضعیت خشنود باشند و هتک حرمت رئیس‌جمهور را به نوعی انتقام و اجرای عدالت بدانند، اما باید توجه کرد که هزینه‌های چنین رویه‌ای و ایجاد فضای حرمت‌شکنی و اتهام‌زنی در جامعه سیاسی و مذهبی کشور بسیار سنگین‌تر از آن است که برای دلشاد شدن گروهی و تسلای دل آنان بتوان از کنارش گذشت.

همانگونه که در دوران اقتدار اصلاح‌طلبان، برخی مقامات دولتی و چهره‌های برجسته این جناح و مطبوعات پرشمارشان علیه هر شخصیت و چهره غیرهمراه یکه‌تازی کردند، پیشکسوتان جهاد و شهادت را عنوان «چکمه‌پوش» دادند و شخصیت‌های برجسته انقلاب را به عالیجناب سرخپوش و سیاهپوش ملقب کردند و هر جریان مستقل سیاسی و غیرهمراه با خود را متحجر، فاشیست، مرتجع و طالبان خواندند، اما رهبران اصلاحات به ویژه سیدمحمد خاتمی و سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها که دارای محبوبیت گسترده‌ای حتی در میان نیروهای تندرو این جناح بودند، آنگونه که باید در مدیریت تندروی‌ها و مهار تخریب هتک حرمت اقدام نکردند و امروز شاهدیم گروه جدیدی پیدا می‌شوند که حتی روی افراطیون اصلاح‌طلب را در هتک حرمت و تخریب سفید کرده و علاوه بر حمله به اصلاح‌طلبان، دایره اهانت و هتک حرمت را به حیطه علما و شخصیت‌های مذهبی نیز کشیده‌اند و البته همانند افراطیون اصلاح‌طلب در حمله به پیشکسوتان جهاد و شهادت نیز انرژی فراوانی صرف می‌کنند.

القاب مورد استفاده گروه جدید برای رقبایشان به جای «چکمه‌پوش، فاشیست، مرتجع و طالبان»، «جاسوس، مزدور، مافیا و دزد» است و همانگونه که گروه قبل در استفاده از این القاب بی‌واهمه و سخاوتمندانه عمل می‌کرد، این گروه نیز بدون کمترین تحقیق و تأملی برای از میدان بیرون کردن رقبای سیاسی یا داغ کردن محافل سخنرانی و منحرف کردن افکار عمومی از مشکلات اقتصادی، به سادگی به ابزار اتهام‌سازی روی می‌آورند.

اما آیا این پایان کار است؟ مسلما پاسخ به این سؤال منفی است و همانگونه که سکوت و کم‌توجهی رهبران اصلاحات به تخریب دیگران شرایط دیروز را رقم زد که بیشتر علما شخصیت‌های سیاسی و روحانی کشور از جمله اصلاح‌طلبان آماج تیرهای زهرآگین افترا و تخریب شدند، سکوت امروز در برابر توهین به رئیس‌جمهور نیز آینده‌ای تاریکتر را رقم خواهد زد و چه بهتر که امروز بر دور باطل توهین و افترا نقطه پایان گذاشته شود و ایده آل آنکه این نقطه پایان دوجانبه باشد یعنی از یک‌سو رئیس‌جمهور به نمایندگی از دولت نهم، از تمامی چهره‌های سیاسی و مذهبی که طی سه سال گذشته توسط مسئولان دولتی یا رسانه‌های حامی دولت مورد تخریب، هتک حرمت، توهین و تهمت قرار گرفته‌اند، عذرخواهی و دلجویی کند و رسما اعلام کند که از این پس اگر از زاویه دولت و یا با موضع حمایت از دولت حرمت‌شکنی صورت گیرد، شخصا با فرد یا رسانه خاطی برخورد می‌کند و از سوی دیگر، رهبران و عناصر مسئول جریانات و رسانه‌های منتقد دولت، با مردود دانستن توهین به رئیس‌جمهور، نقد سازنده و ارزیابی عملکرد دولت نهم را از توهین و حرمت‌شکنی رئیس‌جمهور و دیگر مسئولان دولتی تفکیک کرده و از عناصر متخلف، تبری جویند.

همه ما باید بدانیم در صورت عدم توقف این جریان، قطعا در آینده جریان تخریب و توهین متقابل وارد حریم مرجعیت و ولایت نیز خواهد شد و در پس این فحاشی‌ها و تنها نتیجه این حرمت‌شکنی‌ها، قربانی شدن مقدسات و اعتقادات مردم است که کسی صدای آن را نمی‌شنود. بار روانی سنگینی که این اتهام‌سازی‌ها در نیروهای هوادار سطح پایین جریانات سیاسی تحمیل می‌کند، حتی ممکن است به اقدامات خودسرانه‌ای نظیر ترورهای سال ۱۳۷۸ منجر شود و یا آن‌که فاجعه‌ای مهیب‌تر نظیر ترورهای ابتدای انقلاب و از دست رفتن امثال مطهری‌ها و بهشتی‌ها و رجایی‌ها بر جای گذارد.

یکی از برکات حادثه هفتم تیر و شهادت شهید بهشتی، اثبات حقانیت وی و بی‌اساس بودن تخریب‌ها علیه ایشان بود اما آیا باید امروز هم بی تفاوت بمانیم و برای رسیدن به این نتیجه که به سادگی و با تدبیر عقلای قوم، تحقق آن ممکن است، چنان بهای سنگینی بپردازیم؟