شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

چرا مأمون , امام رضا ع را مسموم كرد


چرا مأمون , امام رضا ع را مسموم كرد

شیخ مفید در ارشاد می نویسد امام رضا ع مأمون را در خلوت بسیار مورد پند و اندرز قرار می داد و او را از خداوند می ترساند و آنچه بر خلاف دستور آن حضرت انجام می شد زشت می شمرد

شیخ‌ مفید در ارشاد می‌ نویسد : امام‌ رضا ( ع‌ ) مأمون‌ را در خلوت‌ بسیار مورد پند و اندرز قرار می‌ داد و او را از خداوند می‌ ترساند و آنچه‌ بر خلاف‌ دستور آن‌ حضرت‌ انجام‌ می‌ شد زشت‌ می‌ شمرد . مأمون‌ در ظ‌اهر سخنان‌ آن‌ حضرت‌ را قبول‌ می‌ كرد ولی‌ ناراحتی‌ و سرگردانی‌ خویش‌ را از نصایح‌ امام‌ پنهان‌ می‌ داشت‌ . روزی‌ حضرت‌ رضا ( ع‌ ) نزد مأمون‌ آمد و دید كه‌ او برای‌ نماز وضو می‌ سازد و غلامش‌ آب‌ بر دست‌ او می‌ ریزد . پس‌ امام‌ ( ع‌ ) به‌ وی‌ فرمود : ای‌ امیرمؤمنان‌ ! در پرستش‌ پروردگارت‌ كسی‌ را شریك‌ قرار مده‌ . مأمون‌ نیز آن‌ غلام‌ را رد كرد و خود به‌ تنهایی‌ كار وضویش‌ را به‌ انجام‌ رساند . ولی‌ این‌ فرمایش‌ امام‌ ( ع‌ ) كینه‌ و خشم‌ او را نسبت‌ به‌ آن‌ حضرت‌ افزون‌ كرد . همچنین‌ هرگاه‌ مأمون‌ در محضر آن‌ امام‌ ( ع‌ ) درباره‌ فضل‌ بن‌ سهل‌ و برادرش‌ سخن‌ می‌ گفت‌ : امام‌ ( ع‌ ) عیبب‌ كارهای‌ آن‌ دو را برای‌ مأمون‌ بازگو می‌ كرد و از شنیدن‌ سخنان‌ آنان‌ وی‌ را بر حذر می‌ داشت‌ . فضل‌ و حسن‌ نیز به‌ این‌ مطلب‌ پی‌ بردند و همواره‌ در نزد مأمون‌ از آن‌ حضرت‌ بدگویی‌ می‌ كردند و سخنانی‌ می‌ گفتند كه‌ امام‌ رضا ( ع‌ ) را از چشم‌ مأمون‌ بیندازند و او را از میل‌ و علاقه‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ آن‌ حضرت‌ می‌ ترسانیدند . آن‌ دو آنقدر به‌ این‌ كار خود ادامه‌دادند تا نظر مأمون‌ رانسبت‌ به‌ امام‌ ( ع‌ ) برگرداندند به‌ طوری‌ كه‌ مأمون‌ كمر به‌ قتل‌ وی‌ بست‌ . ابو الفرج‌ اصفهانی‌ گوید : امام‌ رضا( ع‌ ) بیمار شد و در همان‌ بیماری‌ بدرود حیات‌ گفت‌ . پیش‌ ازاین‌ ، امام‌ نزد مأمون‌ از فرزندان‌ سهل‌ یاد می‌ كرد و عیب‌ كارهای‌ آنان‌ را به‌ وی‌ گوشزد می‌ كرد و مأمون‌ را از توجه‌ به‌ آن‌ دو باز می‌ داشت‌ و بدیهایشان‌ را به‌ وی‌ تذكر می‌ داد .

اما كلینی‌ در كافی‌ روایتی‌ مبنی‌ بر مسمویت‌ آن‌ حضرت‌ نقل‌ نكرده‌ است‌ چنان‌ كه‌ درباره‌ پدر امام‌ هشتم‌ ، حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) ، نیز روایتی‌ دال‌ بر مسمومیت‌ وی‌ نیاورده‌ است‌ هر چند كه‌ مرگ‌ امام‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) در اثر مسمومیت‌ بسیار مشهور و معروف‌ بوده‌ است‌ .

بلكه‌ وی‌ تنها به‌ ذكر این‌ نكته‌ بسنده‌ كرده‌ است‌ كه‌ امام‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) در زندان‌ " سندی‌ بن‌ شاهك‌ " چشم‌ از جهان‌ فرو بست‌ . اربلی‌ در كشف‌ الغمهٔ‌ می‌ نویسد : از برخی‌ از موثقان‌ شنیده‌ ام‌ كه‌ سید رضی‌ الدین‌ علی‌ بن‌ طاووس‌ موافق‌ با این‌ نظریه‌ نبود كه‌ مأمون‌ امام‌ رضا را مسموم‌ ساخته‌ بود . حال‌ آنكه‌ سید در این‌ گونه‌ امور اهل‌ مطالعه‌ و پژوهش‌ بود و آنچه‌ از رفتار مأمون‌ ظ‌اهر است‌ دلالت‌ بر مهربانی‌ وی‌ بر امام‌ و میل‌ او به‌ آن‌ حضرت‌ و ترجیح‌ وی‌ بر خاندان‌ و فرزندانش‌ می‌ باشد و اینها قراینی‌ است‌ كه‌ این‌ نظر را تأیید و اثبات‌ می‌ كنند .

سبط بن‌ جوزی‌ در تذكرهٔ‌ الخواص‌ سخنی‌ دارد كه‌ گویا آن‌ را از ابو بكر صولی‌ در كتاب‌ الاوراق‌ نقل‌ كرده‌ است‌ . وی‌ گوید : گروهی‌ خیال‌ كرده‌ اند كه‌ مأمون‌ ، امام‌ رضا را مسموم‌ ساخته‌ است‌ امااین‌ سخن‌ صحیح‌ نیست‌ . بلكه‌ وقتی‌ علی‌ بن‌ موسی‌ ( ع‌ ) در گذشت‌ ، مأمون‌ گریه‌ و زاری‌ سر داد و اندوهگین‌ شد و چند روزی‌ چیزی‌ نخورد و نیاشامید و از لذت‌ خود را بر كنار داشت‌ .

بعدا در این‌ باره‌ مفصل‌ سخن‌ خواهیم‌ گفت‌ . شیخ‌ مفید گوید : روزی‌ حضرت‌ با مأمون‌ غذایی‌خوردند و حضرت‌ از آن‌ خوراك‌ بیمار شد و مأمون‌ نیز خود را به‌ بیماری‌ زد . ابو الفرج‌ اصفهانی‌ هم‌ گوید : امام‌ رضا ( ع‌ ) بیمار شد پس‌ مأمون‌ به‌ عیادت‌ آن‌ حضرت‌ می‌ آمد همین‌ كه‌ بیماری‌ امام‌ ( ع‌ ) سنگین‌ شد ، مأمون‌ نیز تظاهر به‌ بیماری‌ كرد و چنین‌ وانمود ساخت‌ كه‌ آن‌ دو خوراك‌ زیان‌ آوری‌ خورده‌ اند و هر دو دچار بیماری‌ گشته‌ اند .

نگارنده‌ : سخن‌ شیخ‌ مفید حاكی‌ از آن‌ است‌ كه‌ مأمون‌ در این‌ غذای‌ امام‌ رضا ( ع‌ ) سم‌ ریخت‌ و خود نیز به‌ بیماری‌ تظاهر كرد تا به‌ مردم‌ وانمود كند كه‌ امام‌ رضا ( ع‌ ) در اثر خوردن‌ آن‌ غذای‌ زیان‌ آور بیمار شده‌ نه‌ در اثر سم‌ . لكن‌ عبارت‌ ابو الفرج‌ نمایانگر آن‌ است‌ كه‌ غذا مسموم‌ نبود بلكه‌ سم‌ در چیزی‌ غیر از غذا بوده‌ است‌ ، چنان‌ كه‌ خواهد آمد ، لكن‌ مأمون‌ چنین‌ وانمود كرده‌ است‌ كه‌ بیماری‌ در اثر خوردن‌ غذای‌ زیان‌ آور بوده‌ و این‌ به‌ صواب‌ نزدیك‌ تر است‌ . ابو الفرج‌ اصفهانی‌ گوید : رضا ( ع‌ ) همچنان‌ بیمار بود تا آن‌ كه‌ مرد . و درباره‌ وفات‌ وی‌ اختلاف‌ شده‌ است‌ و به‌ هر حال‌ سبب‌ وفات‌ او سمی‌ بود كه‌ آن‌ را نوشید . شیخ‌ مفید و ابو الفرج‌ نیز با عباراتی‌ نزدیك‌ به‌ عبارت‌ شیخ‌ ، گویند : محمد بن‌ علی‌ حمزه‌ از منصور بن‌ بشیر از برادرش‌ عبد الله‌ بن‌ بشیر روایت‌ كرده‌ كه‌ گفت‌ : مأمون‌ به‌ من‌ دستور داد كه‌ ناخنهایم‌ را عادهٔ‌ بلند كنم‌ و آنها را به‌ كسی‌ نشان‌ ندهم‌ من‌ نیز دستورش‌ را اجراكردم‌ سپس‌ خواست‌ و چیزی‌ شبیه‌ تمبر هندی‌ به‌ من‌ داد و گفت‌ : این‌ را به‌ دستان‌ خود بمال‌ . من‌ نیز چنین‌ كردم‌ سپس‌ برخاست‌ و از پیش‌ من‌ رفت‌ و بر امام‌ رضا ( ع‌ ) داخل‌ شد و از آن‌ حضرت‌ پرسید : چگونه‌ای‌ ؟ امام‌ ( ع‌ ) فرمود : امید بهبود دارم‌ گفت‌: من‌ نیز بحمد الله‌ بهترم‌ . و به‌ امام‌ رضا ( ع‌ ) گفت‌ : آیا امروز كسی‌ از پرستاران‌ و غلامان‌ به‌ نزد شما آمده‌ است‌ ؟ حضرت‌ فرمود : خیر . مأمون‌ خشمناك‌ شد و بر غلامانش‌ فریاد زد . و به‌ امام‌ رضا( ع‌ ) فرمود : هم‌ اكنون‌ آب‌ انار را بگیر و بخور كه‌ برای‌ رفع‌ این‌ بیماری‌ چاره‌ ای‌ جز خوردن‌ آب‌ انار نیست‌ . سپس‌ مرا طلبید و گفت‌ : برای‌ ما انار بیاور چون‌ انار آوردم‌ گفت‌ : برایم‌ آب‌ آنها را به‌ دستت‌ بگیر . من‌ نیز چنان‌ كردم‌ و مأمون‌ به‌ دست‌ خود آن‌ را به‌ رضا ( ع‌ ) نوشانید و همین‌ موجب‌ مرگ‌ آن‌ حضرت‌ بود . زیرا امام‌ ، بعد از نوشیدن‌ این‌ آب‌ انار ، بیش‌ از دو روز زنده‌ نبود . محمد بن‌ علی‌ بن‌ حمزه‌ از ابو صلب‌ هروی‌ روایت‌ می‌ كند كه‌ گفت‌ : پس‌ از آن‌ كه‌ مأمون‌ از نزد امام‌ رضا ( ع‌ ) بیرون‌ آمد ، پیش‌ آن‌ حضرت‌ رفتم‌ .

ایشان‌ به‌ من‌ فرمود : ای‌ ابوصلب‌ ! اینان‌ كار خود را كردند و شروع‌ به‌ ذكر توحید و تمجید خداوند كرد . محمد بن‌ علی‌ گوید و از محمد بن‌ جهم‌ شنیدم‌ كه‌ می‌ گفت‌ : حضرت‌ رضا ( ع‌ ) شیفته‌ انگور بود پس‌ قدری‌ انگور برای‌ آن‌ حضرت‌ تهیه‌ كردند و در جای‌ حبه‌ های‌ آن‌ چندروز سوزنهای‌ زهرآلود زدند سپس‌ آن‌ سوزنها را كشیدند و آن‌ انگور زهر آلود را برای‌ آن‌ حضرت‌ آوردند . امام‌ رضا ( ع‌ ) كه‌ به‌ همان‌ بیماری‌ كه‌ پیش‌ از این‌ گفته‌ شد ، مبتلا بود از آن‌ انگور زهر آلود بخورد و همین‌ امرموجب‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ گردید . گویند : این‌ نوع‌ زهر ، از زهرهای‌ بسیار كاری‌ است‌ .

علی‌ بن‌ عیسی‌ اربلی‌ در كشف‌ الغمهٔ‌ گوید : شیخ‌ مفید درباره‌ علت‌ شهادت‌ امام‌ رضا ( ع‌ )چیزی‌ راعنوان‌ كرده‌ كه‌ عقل‌ من‌ آن‌ را نمی‌ پذیرد و شاید من‌ خطا كار باشم‌ .

مفید گوید : امام‌ ( ع‌ ) در پیشگاه‌ مأمون‌ عیب‌ پسران‌ سهل‌ را باز می‌ گفت‌ و از آنان‌ به‌ بدی‌ یاد می‌ كرد و مواردی‌ از این‌ قبیل‌ . حال‌ آن‌ كه‌ اشتغال‌ امام‌ به‌ امور دنیوی‌ و اخروی‌ و نیز اشتغالش‌ به‌ خداوند به‌ او امكان‌ چنین‌ كارهایی‌ را نمی‌ داده‌ است‌ . همچنین‌ بنابر نظر مفید ( ره‌ ) دولت‌ مذكور از اساس‌ فاسد بوده‌ و بر پایه‌ ای‌ ناپسند بنیاد شده‌ است‌ . و امام‌ ( ع‌ ) همه‌ تلاشش‌ را در جهت‌ غیبت‌ از فرزندان‌ سهل‌ به‌ كار گرفته‌ بود تا آن‌ كه‌ موجب‌ گردید آن‌ دو نیز پیش‌ خلیفه‌ آیند و نظر او را نسبت‌ به‌ امام‌ تیره‌ كنند . از طرفی‌ نصیحت‌ امام‌ به‌ مأمون‌ و فرمایش‌ آن‌ حضرت‌ به‌ وی‌ ،در چیزی‌ كه‌ به‌ حال‌ دینش‌ سودمند بود ، نمی‌ تواند موجب‌ قتل‌ آن‌ حضرت‌ و ارتكاب‌ چنان‌ جنایت‌ بزرگی‌ شود . بلكه‌ در این‌ باره‌ كافی‌ بود كه‌ مأمون‌ آن‌ حضرت‌ را به‌ نزد خود راه‌ نمی‌ داد و یا از ایراد نصایحش‌ جلوگیری‌ می‌ كرد .از طرفی‌ ما تا كنون‌ نشنیده‌ ایم‌ كه‌ اگر سوزن‌ را در دانه‌ های‌ انگور جای‌ دهند انگور نیز مسموم‌ می‌ شود و قیاس‌ طبی‌ نیز بر صحت‌ چنین‌ كاری‌ شهادت‌ نمی‌ دهد و خداوند تبارك‌ و تعالی‌ به‌ حال‌ همگان‌ آگاه‌ است‌ و بازگشت‌ همه‌ به‌ سوی‌ اوست‌ و در پیشگاه‌ او دشمنان‌ و مخالفان‌ جمع‌ خواهند شد .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.