جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دلواپسی هایی برای زبان فارسی


دلواپسی هایی برای زبان فارسی

به دور و برت که نگاه می کنی, توی خیابان, تابلوهای تبلیغاتی, در رسانه, حتی در دانشگاه, به کلمه ها و جمله هایی برمی خوری که تردید می کنی که این همان فارسی شیرین سعدی است یا شاخه ای نو از زبان فارسی

به دور و برت که نگاه می کنی، توی خیابان، تابلوهای تبلیغاتی، در رسانه، حتی در دانشگاه، به کلمه ها و جمله هایی برمی خوری که تردید می کنی که این همان فارسی شیرین سعدی است یا شاخه ای نو از زبان فارسی!

تازگی ها که کتاب ارزشمند «تاریخ نخستین فرهنگستان ایران» تألیف و تصحیح آقای «محسن روستایی» را می خواندم، بیشتر دلم سوخت برای زبان مادری... اینکه ما ۷۴ سال باشد که فرهنگستان زبان داشته باشیم (با اغماض از وقفه هایی در بین این سال ها) و هنوز اسم فیلم کارگردان خوش ناممان باشد:«post+چی» سه بار درنمی زند!

اینکه بعد از یک دهه که برای «ایمیل» برابر فارسی(!) ساخته بودیم «پست الکترونیکی» یکهو ناغافل در رسانه می بینیم:«رایانامه». کلمه ای چهارهجایی که هیچ امیدی برای جایگزینی نخواهد داشت.

اینکه از میدان آزادی تا نمی دانم کجا، خط ویژه می زنیم و اتوبوس هایی که معادلش را قرار داده بودیم «خودرو بزرگ جمعی» می اندازیم توی این خط و اسمش را می گذاریم: BRT و حتما هفت- هشت سال بعد عده ای خواهیم نشست و برای BRT امروز که در ذهن و دایره واژگانی مردم مان ته نشین شده، معادل خواهیم ساخت. آن هم برابری فارسی مثل «پست الکترونیکی»! یا وقتی خودروساز ما که تجربه Mini Bus و Auto bus را پشت سر گذاشته، یک چیزی وسط این دو می سازد و اسمش را می گذارد:Midi Bus و این میدی باس می شود نام تجاری یک خودرو که البته حتما بعدها فرهنگستان، برایش جلسه خواهد گذاشت. یا از آن جالب تر خودرویی به اصطلاح ایرانی تولید می کنیم و نامش را می گذاریم: miniaTure!!!

یا مثلا در رسانه ما، برنامه سازان رادیو، اسم برنامه های شان را می گذارند: کلاکت، پارازیت، کافی شاپ، کافه کتاب و مهر می خورد و تأیید می شود و همه حقوق شان را می گیرند و می روند سراغ زندگی شان و کسی به کسی نیست و این زبان فارسی بیچاره است که مثل طفلی بی سرپرست که راه نواخانه اش را گم کرده، کنار گذر روزگار، دست زیر چانه اش گذاشته و منتظر کسی است تا او را از این بی سروسامانی دربیاورد.

یکی از کارکردهای زبان «مفاهمه» است. اینکه آن چه من می گویم، مخاطبم درک کند و آنچه مخاطبم می گوید، من بفهمم. اینکه هنوز وقتی حکایتی از گلستان یا غزلی از سعدی می خوانی، کام روحت تازه می شود. اما با این «بی سروسامانی» که زبان مادری با آن دست به گریبان است، بعید به نظر می رسد یکی- دو سده آینده بین ما و آیندگان مان مفاهمه ای باشد.

دنیای امروز، دنیای تغییر است، هر روز و هر ساعت. با ورود پدیده های نو به دنیای فناوری، گروه گروه واژه های بیگانه چون مهمان ناخوانده به زبان فارسی تحمیل می شود. تطهیر هر زبانی از واژه های بیگانه شبیه محال است، اما با «تدبیر» می شود، سیل بندی پیش روی این موج های ناگزیر وضع کرد و سرو سامانی داد. قطعا با ورود پدیده ای مثل تلفن همراه گروهی از واژگان به سوی زبان فارسی سرازیر می شد و این قابل پیش بینی بود.

اینکه موبایل را بگوییم «همراه» و SMS را بگوییم «پیام کوتاه» و بعد از چند سال «پیامک» را جایگزین کنیم؛ این «اندک» نمی شود تکلیف فرهنگستان در قبال فناوری تلفن همراه. قطعا بعد از SMS، MMS هم به زبان ما وارد خواهد شد. ورود ترکیباتی مثل missed call، send کردن، add کردن، bluetooth کردن و چند مگاپیسکل بودن و از این دست ترکیبات هم بدیهی و قابل پیش بینی بود و می شد در بدو توسعه تلفن همراه، یک نفر فقط نفر در فرهنگستان با شرکت مخابرات تعامل کند و فرهنگستان برای این ترکیبات معادل های مناسب و خوش آهنگ بسازد. درباره رایانه، فضای مجازی و بسیاری از شعبه های فناوری این مطلب صدق می کند.

آنچه مهم است نخست واژه گزینی مناسب در بدو ورود و شیوع یک واژه یا ترکیب در جامعه است که اگر بزنگاه بود، راهگشاست. مثل واژه «جشنواره» که همان ابتدای آغاز به کار جشنواره فجر به جای لغت Festival وضع شد و جای خود را به خوبی باز کرد و بعد هم به سیاق جشنواره، «سوگواره» به کار برده شد که زیبا و به جا بود. دوم ضمانت اجراست. بعد از تصویب خوش تراش ترین ترکیبات وقتی ضمانتی برای به کار بردنش نباشد، واژه گزینی راه به جایی نمی برد.

وقتی حتی رسانه ها که مهم ترین و تأثیرگذارترین نهاد در بین توده های مرد است، تمهیدی برای فراگیر شدن اجرای این مصوبات نیندیشیده، پاسبانی از زبان مادری در همان ابتدای راه می ماند.

با نگاهی به گذشته فرهنگستان و با وجود کارنامه موفق بزرگان زبان و ادبیات فارسی در نخستین فرهنگستان، راه پیش رو چندان مبهم به نظر نمی رسد.

نخستین فرهنگستان ایران در سال ۱۳۱۴ شمسی توسط ذکاءالملک فروغی- نخست وزیر وقت- تأسیس شد و تا زمان افولش یعنی ۱۳۲۲ شمسی که با فوت آخرین رئیس آن- حسین سمیعی- به تعطیلی کشیده شد؛ به نتایج خوبی در زمینه واژه گزینی رسید و بسیاری از واژه های پرکاربرد امروز که خوش نشسته، از کارگاه لغت پردازی دوره اول فرهنگستان بیرون آمده. مثلا خود همین لغت «واژه» بر ساخته فرهنگستان اول است.

در دوره اول فرهنگستان، واژه گزینی به صورت تفکیکی و موضوعی انجام می شد. در امور اداری، دانشگاهی، پزشکی، امور قضا و دیگر حوزه ها جداگانه واژه های جایگزین، پیشنهاد و به صورت بخشنامه ای و با ضمانت اجرا کاربردی می شد.

برای مثل در حوزه قضا، دادگستری، دادرسی، دادستان، دادسرا، بازپرس و بسیاری لغات خوش ساخت دیگر معادل سازی شد. در حوزه آموزش عالی، واژگان دانشگاه، دانشکده، دانش سرا، دانشجو، دانش یار، دانش نامه و از این دست واژه های موفق ساخته شد. در حوزه امور نظامی، شهربانی، شهرداری، بانکی و بسیاری حوزه ها واژه های نسبتا خوبی جایگزین شد که به سبب مطالعات و کارشناسی های استادان بزرگ ادبیات بر مذاق فارسی زبان خوش نشست. مثلا لغت «هواپیما» کاملا جا افتاد، اما «چرخ بال» و «بالگرد» امروز ما راه به جایی نبرد. از این دست نمونه ها فراوان است که برای جلوگیری از درازای سخن، صرف نظر می کنم.

کوتاه سخن اینکه: با این حجم دانش آموختگان زبان فارسی و با وجود ظرفیت های فعلی انتظار می رود، بحث صیانت از زبان فارسی جدی تر پی گیری شود که صیانت از هویت زبان، پاسبانی از ذخایر غنی و کم نظیر فرهنگی ماست.

قطعا با تعامل نهادها، تولیدکنندگان کلان، وزارتخانه ها و از همه مهم تر رسانه های ما با بزرگان و استادان زبان فارسی و با پیگیری دلسوزانه و مسئولانه همه اهالی فرهنگ شاهد بازرویش زبان زخم خورده سعدی و حافظ و مولانا می شویم.

فریبا طیبی



همچنین مشاهده کنید