دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
در ضیافت نورانی صدرالمتالهین
صدرا در بحث درباره نفس انسانی به این نکته اشاره میکند که نفوس انسانی در آغاز فطرت خود از یک نوع است ولی در فطرت ثانوی به انواع و اجناس گوناگون تبدیل میشود. وی اضافه میکند که تاکنون هیچیک از حکما به این نکته اشاره نکرده اند، لکنّه ما ألهمنا الله تعالی و ساق الیه البرهان و یصدقه القرآن. ولی این چیزی است که خداوند متعال آن را به ما الهام کرده است
اگر بخواهیم در میان آنچه فلسفه اسلامی نامیده شده است قضاوت کنیم، باید بیتردید اذعان کنیم که تنها حکمت متعالیه صدرایی است که ویژگی «اسلامی» را دارد و دیگر حکمتها، نظیر مشا و اشراق، فاقد این ویژگی است. اما حکمت صدرایی، بیشترین ابتنا را بر منابع وحیانی و تفاسیر وارد شده از معصومان(ع) دارد و در بسیاری موارد، با نقل ونقد آرای متکلمان میکوشد چهره تحریف شده دین را از پیرایههای کلامی رایج پاک کند. اگر مهمترین کتاب صدرالمتالهین در حکمت متعالیه را کتاب شریف اسفار بدانیم و آن را محور بررسیهای خود قرار دهیم، با نگاهی گذرا درمی یابیم که قرآن کریم تا چه حد در شکلگیری حکمت متعالیه اثر داشته است.
مروری اجمالی نشان میدهد که بیش از ۹۸۰ بار در اسفار به آیات قرآن کریم اشاره شده است. از این حیث میتوانیم ادعا کنیم هیچ کتاب فلسفی دیگری در میان کتابهایی که در طول تاریخ فلسفه اسلامی نگاشته شده، تا این حد به قرآن کریم رجوع و ارجاع نداشته است.
همین امر بهتنهایی نشاندهنده مدعای ماست، اما برای تکمیل بحث باید به مواردی دیگر نیز اشاره کرد. بهطور کلی، حضور قرآن کریم در اسفار چند گونه است: استشهاد، اقتباس، تفسیر و تاویل. در اینجا برای نمونه به پارهای از این موارد اشاره میکنیم.
۱) ملاصدرا وقتی نظریهای را از افلاطون در باب تجرد نفس نقل میکند، اشاره میکند که این نظریه با قرآن کریم، برای مثال «و طُبِعَ علی قلوبِهِم»، «کلاّ بَل رانَ علی قُلوبهم» موافق است.
۲) در پارهای موارد وی به آرای مفسران اشاره دارد مثلا در توضیح «روح» میگوید برخی از مفسران «قل الروح من أمر ربی» را چنین تفسیر کردهاند که امر خداوند کلام اوست وهر موجودزندهای بااین کلام الهی که «کن حیاً» زنده خواهد شد. آنگاه وی میافزاید براساس این نظریه، روح در جسد نخواهد بود چرا که روح کلام الهی است و کلام الهی قائم بهذات خداوند متعال است، نه قائم به جسد.
۳) در بحث اشکال بقای نفس پس از بدن، میگوید نفس انسانی دارای مقامات و نشئتهای ذاتی است که پارهای از آن مقامات ونشات از عالم امر و تدبیر و برخی از عالم خلق و تصویر است. آنگاه در باره شق اول به آیه «قل الروح من امر ربی» استشهاد و در مورد شق دوم به آیه «منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم» استشهاد میکند.
۴) در همین باره، ضمن توضیح ترقیات و تحولات نفس انسانی از یک نشئه به نشئه دیگر به این آیه اشاره میکند:
«و لقد خلقناکم ثمّ صوّرناکم ثمّ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم»
۵) در بحث تناسخ با اشاره به استحاله عقلی آن در صورتی که بهمعنی انتقال نفس از بدن عنصری یا طبیعی به بدن دیگری منفصل از بدن نخست باشد و در پی اشاره به انواع آن از نَسخ و مَسخ و رَسخ و فَسخ، به این نکته پرداخته است که انتقال و تحول نفس از نشئه طبیعی دنیوی به نشئه اخروی و تبدیل آن بر حسب ملکات و احوال گوناگون که حاصل اعمال و افعال دنیوی است نه فقط محال نیست، بلکه هم از سوی ارباب کشف مورد تایید قرارگرفته است و هم ظواهر نصوص قرآنی و احادیث نبوی «ص» بدان دلالت دارد. آنگاه به چندین آیه از آیات کریم قرآنی در این باره اشاره میکند؛ از جمله «و ما من دابه فی الارض و لاطائر یطیر بجناحیه الا امم أمثالکم ما فرطنا فی الکتاب من شیء» و نیز آیه «و جعل منهم القرده و الخنازیر و عبد الطاغوت» و آیه «فقلنا لهم کونوا قرده خاسئین» و نیز «شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون» و آیه «یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون» و آیه «و نحشر هم یوم القیامة علی وجوههم.»
۶) صدرا در بحث درباره نفس انسانی به این نکته اشاره میکند که نفوس انسانی در آغاز فطرت خود از یک نوع است ولی در فطرت ثانوی به انواع و اجناس گوناگون تبدیل میشود. وی اضافه میکند که تاکنون هیچیک از حکما به این نکته اشاره نکردهاند، لکنّه ما ألهمنا الله تعالی و ساق الیه البرهان و یصدقه القرآن. ولی این چیزی است که خداوند متعال آن را به ما الهام کرده و برهان را بهطرف آن سوق داده و قرآن هم آن را تصدیق کرده است. آنگاه در اثبات این نظریه خود به این آیات قرآنی اشاره میکند: «کان الناس امّه واحده» و نیز آیه «تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتّی» و نیز آیه «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات.» سپس به این نکته میپردازد که یکی از دلایل بینونت میان نوع علمای از بشر با دیگران این آیه است: «ومن الناس و الدواب و الانعام مختلف الوانه کذلک انما یخشی الله من عباده العلما.»
۷) در بحث درباره اختلاف حالات موجودات مختلف در موضوع ترقی و تکامل نفسانی، با اشاره به اینکه طرق الی الله و الی ملکوت الله منحصر به یک باب نیست، به این آیات اشاره میکند: «و لکل وجهه هو مولّیها»، «مامن دابه الا هو آخذ بناصیتها انّ ربی علی صراط مستقیم.» و سپس صراط مستقیم را صراط انسانی معرفی میکند که سالک خود را به رب ّ محمّد(ص) و همه پیامبران و آل ایشان رهنمون میشود.
۸) در بحث پاسخ به قائلان به تناسخ، با اشاره به آیه «کلما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غیرها لیذوقوا العذاب» یادآور میشود که این آیه اشاره به تبدیل بدنهای مثالی است، نه تناسخ به معنی انتقال نفوس در عالم استعدادات از ماده بدنی به ماده بدنی دیگر.
۹) در پاسخ به اشکالی درباره اینکه نصوص قرآنی بر اتحاد بدنهای اخروی و دنیوی دلالت دارد، میگوید: آری چنین است اما این اتحاد از حیث صورت است نه از حیث ماده. سپس به این قاعده فلسفی اشاره میکند که شیئیت شی بهصورت آن است نه به ماده آن.
۱۰) صدرا در بحث درباره اصناف اشقیا در آخرت، بهتفصیل به مباحث قرآنی پرداخته است و بر آن است که در آخرت دو گروه از اشقیا به شمار میروند: گروهی که «حقٌّ علیهم الظلاله»، کسانی که اهل ظلمتند و دنیا و حجاب کلی فطرت آنها را پوشانده است: «لأملأنّ جهنّم من الجنّه والناس أجمعین» و «و لقد ذرأنا لجهنّم کثیراً من الجنّ و الانس لهم قلوب لایفقهون بها.» گروه دوم منافقانند که در اصل، استعداد قبول نور معرفت را دارند، اما گمراه شدهاند و قلبهایشان بر اثر اکتساب رذایل و ارتکاب معاصی و مباشرت اعمال بهیمی و سبعی و رسوخ هیئات غاسقه و ملکات مُظلَمه و صُوَر جهلیه و خیالات باطله و اوهام کاذبه در حجاب است. این گروه همانهایند که قرآن کریم درباره ایشان میفرماید: «ومن أعرض عن ذکری فانّ له معیشه ضنکاً و نحشره یوم القیامة أعمی. قال ربّ لم حشرتنی أعمی و قد کنت بصیراً. قال کذلک أتتک آیاتنا فنسیتها وکذلک الیوم تنسی.» سپس مروری بر آیات مختلف قرآنی دارد و آیات مربوط به هریک از دو گروه فوق را برمیشمرد.
۱۱) در بحث درباره نقش اعمال صالح و عبادات در ترقی نفس انسانی میفرماید این اعمال برای تصفیه قلب و تطهیر نفس است: «قد افلح من زکاها. و قد خاب من دساها.» اما باید توجه داشت خود طهارت و صفا کمال حقیقی نیست؛ چرا که این امور عدمی است و اعدام در شمار کمالات قرار ندارد، بلکه مراد از آنها دستیابی به انوار ایمان، یعنی اشراق نور معرفت بالله و افعال الهی و کتب و رسل الهی و نیز درک موضوع معاد است. همین نکته در این آیات کریمه مورد اشاره قرار دارد: «فمن یرد الله أن یهدیه یشرح صدره للاسلام»؛ «و فهو علی نور من ربه.» بنابراین، غایت حکمت عملی شرح صدر و غایت حکمت نظری نور است. و حکیم الهی جامع این دو حکمت است.
۱۲) در بحث معاد بهشدت به نقد آرای فخر رازی در تفسیر کبیر پرداخته و معتقد است تفسیر وی در این بحث علاوه براینکه نشاندهنده میزان فهم و درک او و متکلمانی نظیر اوست، در پارهای موارد منجر به تحریف آیات قرآنی شده و اغراض و اهداف این آیات نیز تحریف شده است. سپس حدود سه صفحه به نقد خود ادامه میدهد و اشاره میکند که این عالمان متکلم نمیدانند که مقصود از تکلیف و وضع شرایع و ارسال رسل و انزال کتب جز تکمیل نفوس انسانی و تجرید آنها از این عالم و رها ساختن انسانها از اسارت شهوات و امکنه و جهات نیست و این تکمیل و تجرید تنها در صورتی حاصل خواهد شد که این نشئه دنیوی تبدیل به نشئه باقی و ثابت شود. این تبدیل اولا موقوف بر شناخت آن و ایمان بدان است و ثانیا موقوف است بر این نکته که غایت اصلی از وجود انسان درک و سپس براساس آن عمل شود و آنچه وصول به این غایت را آسان میکند و آنچه در این راه قاطع و مانع است، شناخته شود. هدف آیات الهی معاد توجه به این نحوه از وجود است و هدایت بهسوی عالم غیب، عالم ارواح و عالم آخرت است.
آنچه در بندهای فوق بدان اشاره شد، تنها نمونهای از صدها مورد استناد و استشهاد یا حضور قرآن کریم در متن مباحث فلسفی بود. آری بهقول استاد بزرگ عصر ما، صدراشناس و حکمت متعالیه پژوه ارجمند، سید جلال الدین آشتیانی: «ملاصدرا بواسطه تسلط کامل به فلسفه اشراق و مشا و بررسی در کلمات عرفا و تفکر در کلمات و آیات و روایات رسیده از طریق وحی و تنزیل، با حسن ابتکاری که مخصوص او است فلسفه اسلامی را بهصورت تازهای درآورده و مسائل مهم و غامض فلسفه الهی را تحقیق کرده است.» همین استاد ارجمند در جایی دیگر اشاره میکند که ملاصدرا در تطبیق مبانی و قوانین شرع با براهین عقلی کار قابل توجه و شایانی انجام داده است و در شرح اصول کافی و تفسیر قرآن و اسرارالآیات، آیات و اخبار مربوط به مبدا و معاد و معارف حق را بهنحو اعلا و اتم با براهین و مبانی عقلی وفق داده و مضامین حقایق نازل از طریق وحی را بهصورت برهان در آورده، بلکه مطالب زیادی از تدبر و مراجعه به آیات و اخبار وارده از طریق ائمه(ع) استفاده کرده است.
در خاتمه این مقاله به نقل ونقد نظر دو نویسنده محترم از معاصران اشارت میرود.
یکی از معاصرانی که در معرفی فلسفه صدرا به جهان غرب تلاش زیادی کرده است و سهم بسزایی دارد، در مقالهای درباره او چنین مینگارد:
یکی از دستاوردهای مهم ملاصدرا، در واقع، اتحاد و هماهنگی بین علوم عقلی و نقلی بوده است. تمام نوشتههای او، حتی نوشتههای فلسفیاش مشحون از آیات قرآنی است که در تایید نتیجه گیریهای خود آورده است.
بهنظر میرسد این سخن ارزشمند را باید اینگونه اصلاح کرد که صدرا آیات قرآن کریم را نه برای تایید نتیجه گیریهای خود، بلکه بهعنوان زیر بنای پژوهش فلسفی و حکمی خویش قرار میدهد. بهتعبیر دیگر، وی قرآن را با معیار دستاوردهای فلسفی خویش نمیسنجد، بلکه بالعکس، دستاوردهای فلسفی خویش را با محک قرآنی مورد سنجش قرار میدهد.
یکی دیگر از نویسندگان معاصر که نه فقط با صدرا، بلکه اصولا با فلسفه و عرفان توافق چندانی ندارد، در کتابی که به معرفی «دانش مسلمین» اختصاص دارد، با اعتراف به انسجام فلسفی حکمت متعالیه و اذعان به اینکه این حکمت «نظام کامل شناختی» است، مینویسد:
در مکتب صدرایی کوشش فراوانی شده است برای تطبیق دین و فلسفه و ثابت کردن این همانی و عینیت معارف قرآن و سنت با دادههای این مکتب. این کوشش بهصورتی پیگیر عمل شده است تا جایی که صدرالمتالهین خود چندین کتاب در شرح مبانی دینی نوشته است (تفسیر قرآن کریم، شرح اصول کافی و اسرار الآیات) و در تطبیق مبانی قرآنی با فلسفه خویش سعی فراوان کرده است. لیکن این کوشش ممتد نیز مانند کوشش فلاسفه اسلامی پیشین موفقیت آمیز نیست.
وی سپس در پاسخ به این سوال مقدر که اگر صدرا توفیقی نداشته است، پس شما چرا از او یاد میکنید؟ مینویسد:
یاد کرد از مکتب فلسفی او بهعنوان نشان دادن یک نمونه از نظام فکری بسیار قوی است در داخل فرهنگ اسلامی، بهویژه برای روشنفکران و جوانان تحصیلکردهای که مرعوب جریانهای فکری غرباند و از نظامهای فکری اسلامی بیخبر و به مکاتبی دل میبندند که یک هزارم مکاتب اسلامی عمق و نضج و شمول و رسایی ندارد.
در نقد این سخن باید گفت: اولا تطبیق دین و فلسفه، بهمعنی این همانی قرآن و سنت با مکتب حکمت متعالیه نیست، بلکه بهمعنی استوار سازی پایههای فلسفی براساس معارف و معلومات وحیانی است. مجموعه معارف قرآن و سنت بسیار فراتر و گستردهتر از هر مکتب فلسفی است اما مکتب فلسفی میتواند از قرآن و سنت بهعنوان بخشی از منابع خود استفاده کند. قرآن و سنت علاوه بر معارف اعتقادی شامل فقه، تاریخ و اخلاق است، در حالی که مکتب فلسفی بهسان حکمت متعالیه تنها به بخش نخست میپردازد. بنابراین، این همانی مطرح نیست، بلکه این از آنی مطرح است. در ثانی، نویسنده محترم معلوم نکرده است ملاصدرا در کدام مسئله ناموفق بوده است. همانگونه که در آغاز بحث گفته شد، تنها در اسفار در حدود ۱۰۰۰ مورد استشهاد و استناد به قرآن کریم بهچشم میخورد. بهطور موجبه جزئیه میتوان گفت احتمال عدم توانایی در انطباق قرآن کریم با معارف فلسفی وجود دارد اما آیا سلب کلی رابطه فلسفه صدرایی با معارف قرآنی، آنهم بدون اشاره به حتی یک مورد، سخنی حکیمانه است؟!
این در حالی است که بسیاری از حکمتمتعالی شناسان برآنند که توفیقات ملاصدرا در استخراج معارف فلسفی از قرآن کریم، شگفت انگیز و خارق العاده است و بر این سخن خود، مستندات بیشماری دارند و سرانجام، اگر صدرا در بهره گیری یا بهقول شما تطبیق دین و فلسفه، ناموفق است، چگونه به نسل جوان و روشنفکر بهعنوان «نمونهای از نظام فکری بسیار قوی در داخل فرهنگ اسلامی» معرفی میشود؟! آیا اگر قرآن و سنت را از مجموعه معارف حکمت صدرایی کنار بگذارید، بازهم وجهی برای قوت آن میتوانید یافت؟! و آیا این مهمترین ویژگی و موفقیت صدرا را بهعنوان کوشش ناموفق قلمداد کردن، آنهم بدون اشاره به یک مورد، جز سخن از سر لجاج، معنی دیگری خواهد داشت؟!
مصطفی بروجردی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست