سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
روشنایی های خاموش

فرهنگ و ادبیات کهنسال ایران سرشار از مفاهیمی مانند؛ مدارا، بردباری، عشق، مروت، نوعدوستی و... میباشد و البته اگر نیک بنگریم، این مفاهیم ارزشمند در ادبیات عرفانی ایران بیشتر دیده میشود. چنانچه مولوی، سخت گیری و تعصب را خامی میپندارد و دیگر شاعران و سخنگویان ادب فارسی نیز غیر از این نمیاندیشند.
سعدی:
عدو را به الطاف گردن ببند
که نتوان بریدن به تیغ این کمند
فردوسی:
مــدارا خرد را برابر بــود
خرد بر سر دانش افسر بود
حافظ:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در این نوشتار کوشش خواهم کرد با پرداختن به نمونههایی از ادب فارسی به این موضوع مهم بپردازم. زیرا باور دارم، جامعه ایران میتواند برای ورود به دنیای نو از آموزههای عرفانی و میراث ادبی و معنوی گذشتگان خویش، بهره ببرد و از این راه، بستر و زمینه مناسبی برای تقویت و گسترش مفاهیم ارزشمندی مانند؛ مدارا، گفتگو و... پدید آورد. زیرا باورهای عرفانی بر اندیشه عدمخشونت استوار هستند و این نکتهای است که جای اندیشیدن فراوان دارد. ادبیات عرفانی، مجموعهای از انسانیترین و زیباترین اندیشههای ایرانیان را دربر گرفته که در روزگار نو، هم به کار میآید، هم جای خالی آن در جامعهای که نیاز به اخلاقی زیستن و سالم زیستن در آن گاهی به آرمانشهر میماند، به شدت احساس میشود. بی تردید بازیابی و بازشناسی میراث عرفانی سرزمینمان و توجه به روشناییهای خاموش فرهنگ و ادبیات فارسی، سودمند و پرفایده است...
میدانیم که بر اساس اندیشهها و باورهای عرفانی (و ادبیات عرفانی) نمیتوان برنامه و الگویی برای سامان اجتماعی و سیاسی در دنیای کنونی پیریزی کرد، زیرا تجربههای عرفانی تجربههایی فردی به شمار میآیند ولی اگر اصلاح فردی را یک راهکار و راه حل برای ایجاد دگرگونی در افراد در نظر بگیریم، میتوان آن را راهی برای اصلاح اجتماعی برشمرد، زیرا دگرگونیهای درونی در افراد میتواند به دگرگونی پایدار در جامعه نیز بینجامد.
چنان که بارها شنیدهایم بر سردر خانه شیخ ابوالحسن خرقانی این عبارت کمنظیر نوشته شده بود: «هر که بدین خانقاه درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید که آنکه بر درگاه حق به جان ارزد، در سرای ابوالحسن نان از او دریغ نیست» ادبیات عرفانی ایران، حکایتها و داستانهای شگفتانگیزی را به یادگار گذاشته که اندیشیدن پیرامون آن همواره خواندنی و لذتبخش است، برای نمونه میتوان به دیدار سلطان محمود و شیخ ابوالحسن خرقانی در تذکره الاولیاء اشاره داشت.۱ چنان که آمده است، فرستاده سلطان محمود نزد شیخ ابوالحسن آمد و از آنجا که شیخ به خیمه سلطان محمود رهسپار نگردید، پیام سلطان محمود که آیهای از قرآن (اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم) بود را برای شیخ خواند. شیخ در پاسخ گفت: محمود را بگویید که چنان در اطیعواالله مستغرقم که در اطیعوا الرسول خجالتها دارم، تا به اولی الامر چه رسد،... پس از آن سلطان محمود خود به سرای شیخ وارد شد و سلام داد، شیخ پاسخ داد اما بر پای نخاست... پس از گفتگوی خواندنی که با هم داشتند، آن هنگام که سلطان محمود برپای خاست تا برود، شیخ نیز برپای خاست. محمود گفت: اول که درآمدم التفات نکردی. اکنون بر پای میخیزی؟ این همه کرامت چیست و آن چه بود؟ شیخ گفت: اول در رعونت (خود آرایی و یاوه گویی) پادشاهی درآمدی و به آخر در انکسار (شکستگی و فروتنی) و درویشی میروی، که آفتاب دولت درویشی بر تو تافته است. اول برای پادشاهی تو برنخاستم اکنون برای درویشی برمیخیزم.
پس این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که به عبارتی شعر و ادبیات عرفانی را میتوان شعر و ادب اعتراض نام نهاد، زیرا عمق شعر عرفانی ایران نشاندهنده اعتراض به وضع موجود بوده است و وضعیت موجود را وضعیت قابل قبولی نمیدانسته است. از این رو در اینگونه از شعر، چندان خبری از مدیحهسرایی نیست و به گونهای ظریف، نگاهی منتقدانه و معترضانه به وضعیت اجتماعی و اخلاقی جامعه قدیم ایران در آن دیده میشود و در دورانهایی رشد یافته که جامعه در شرایط دشوار و شکنندهای قرار داشته است. این موضوع را میتوان با نگرشی تاریخی بیشتر مورد بررسی قرار داد، برای نمونه مولوی و شعر مولوی، محصول زمانهای است که مغولان به ایران حملهور شده و صدای چکاچاک شمشیرهای تیز، کشتار وحشیانه مردم و شعله آتشافروزیهایشان، نفسها را در سینه حبس کرده است. مولوی هرچند در چنین زمانهای بسر میبرده است، اما در اصلاح فردی کوشش فراوانی انجام داده و این اصلاح را از خود آغاز کرده و به تعبیری خودخواهی و خواستن خود را کنار گذاشته و سرشار از عشق معنوی شده و راهی نو برمیگزیند. و در مداراجویی فصل تازهای میآفریند. تا آنجا که وقتی از دنیا میرود، صاحبان سلایق گوناگون و پیروان ادیان مختلف در غم مرگ او سوگوار میشوند که به این موضوع در مناقبالعارفین هم اشاره شده است... البته در اینباره میتوان در مجالی دیگر سخن گفت، بگذریم...
محمدرضا شفیعی کدکنی، نیز، در جایی با اشاره به دو اندیشه، اندیشهای از دنیای قدیم و اندیشهای از دنیای جدید، به موضوعی جالب میپردازد: «ژان پل سارتر، در جایی آورده است: (دیگری، دوزخ همین است) حق نیز همین است که این فیلسوف بزرگ روزگار ما گفته است. در راستای چشمانداز سارتر و دیگر فیلسوفان اگزیستانسیالیست به سخنی از ابوسعید ابوالخیر برخوردم که هزار سال پیش از سارتر بر زبان آورده است: آنجا که تویی توست، دوزخ آنــجــا است و آنجا که تو نیستی، بهشت همان جا خواهد بود.»۲
هر چند نگرش ژان پل سارتر و ابوسعید ابوالخیر تفاوت فراوانی با هم دارد ولی هر دو نگاه جای اندیشیدن دارد. پرسشی مهم در بررسی نگاه سارتر به ذهن متبادر میشود که اگر دوزخ، دیگری است، بنابراین بهشت باید در تو تحقق پیدا کند و آیا این شدنی است و چگونه ممکن است؟ فارغ از تفاسیر و دریافتهای ارجمند فلسفی از نگرش سارتر، میتوان در نتایج حاصل از رأی و اندیشه وی در عرصههای فردی و جمعی در این باب تردید کرد.
از سوی دیگر به نظر میرسد ابوسعید نگاهی متمایز از سارتر دارد. ابوسعید میگوید بهشت آنجاست که تو نباشی، به عبارتی میگوید آنجاست که از خواهشهای نفس، خودخواهیها و خودبینیها و... خبری نباشد؛ چون دوزخ آنجاست که خواهشهای نفس میدان و مجال یابد و در نتیجه کاستن از خواهشهای نفس ما را به بهشت نزدیکتر کرده و آرامش و آسایش را برای ما به ارمغان میآورد.... این دو نگاه قرنها با هم فاصله دارند و با توجه به اندیشههای جدید و انسان محور کنونی، این تردید جدی میشود که نکند اندیشههای انسان مدار دنیای نو اندک اندک خودمداری را در شکل تازهای بازتولید کند. اندیشه ابوسعید با وجودی که متعلق به دنیای قدیم است ولی میوه و برگ و باری دلانگیزتر و پرسودتر از آنچه سارتر مطرح میکند، در بردارد. همچنین در میان سخنان ابوسعید عبارت مشهور «حکایتنویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند» از درخشش خاصی برخوردار است و جالبتر آنکه به گونهای دیگر و در دوران معاصر از زبان سیاستمدار و ادیب برجسته انگلیسی، چرچیل، نیز بیان شده که: «بهتر است خبرساز باشی تا اینکه کسی باشی که درباره بازیگران (و خبرسازان) انتقاد میکند.»۳ البته مقصود نگارنده از این نوشتار غرق شدن در توهم افتخارات گذشته نیست، که نیک میداند اندیشه جدید و دنیای نو با وجود کاستیهایش راه ناگزیری است که پیش روی انسان معاصر قرار دارد، اما به هر ترتیب نادیده انگاشتن تمام آنچه از گذشته به جا مانده هم چندان خردمندانه به نظر نمیآید.
همچنین ادبیات عرفانی میتواند پیونددهنده فرهنگهای گوناگون باشد چون بر مفاهیمی انسانی و جهانی بنا شده است و به این ترتیب مرزهای جغرافیایی را درمینوردد و همگان را مخاطب قرار میدهد، عبدالحسین زرینکوب، در یکی از سخنرانیهای خود در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در این باره چنین میگوید: «از تمام آنچه فرهنگ گذشته ایران به دنیا هدیه کرده است، هیچ چیز از ادبیات عرفانی آن انسانیتر نیست. این ادبیات عرفانی محکمترین حلقه پیوندی است که فرهنگ ایران را با تمام آنچه در ادبیات دنیا، انسانی و جهانی است ارتباط میدهد. درست است که حماسه ملی، شعر غنایی، قصه و داستان، حکمت، و اخلاق هم حلقههای دیگری از این پیوند روحانی است اما آن پیوندها بیشتر تابع علاقههای تاریخی یا قراردادهای انسانی است و ناچار ارزش آن در معرض تبدل و تغیر است اما ادبیات عرفانی مولود تجارب عمیق روحانی انسان است و تغییر و تبدل کمتر در آن راه دارد.»۴
اکنون میتوان به موضوع دیگری نیز اندیشید، اینــکه در روزگار نو، و با وجود دگرگونیهای شگفت انگیز مادی - که نتیجه اندیشههای جدید است - موضوعهایی مانند، معنویت و اخلاق چه میشود؟ قصد ندارم بگویم که دنیای قدیم بهشتی بود که با پیدایش اندیشههای جدید ما از آن رانده شدیم و اینک راه درست، بازگشت به دنیای قدیم است زیرا چنین پنداری درست به نظر نمیآید و نه ممکن و نه مطلوب است، اما برای برون رفت از مشکلهای گوناگونی که انسان در جهان امروز با آن روبروست، جمع عقلانیت و معنویت میتواند راهگشا باشد.
محمد علی اسلامی ندوشن در پایان کتاب (چهار سخنگوی وجدان ایران) میگوید: «ورود به مرحله جدیدی از زندگی -که تحمیل زمان است - هر قوم را وادار میکند که ببیند چه دارد و چه ندارد. گاهی لازم میآید که داشتههای خود را سبک سنگین کند، بعضی را رها کند که دستوپاگیر نباشند، و بقیه را طوری بهکار گیرد که جوابگوی آینده بتوانند بود.»۵
ادبیات عرفانی و آموزههای عرفانی با توجه به اینکه انسانها را به اخلاقی زیستن و نیک زیستن سفارش میکند، نیکی کردن و پرهیز از کارهای نادرست را یادآور میشود، خشونت را بر نمیتابد، بر ملایمت، میانهروی و مداراورزی تکیه دارد و... یکی از گنجینههای کارآمد دوران قدیم است که انسانها میتوانند با بهره مندی از آن و مطالعه و پژوهش درباره متون عرفانی، از رنج خویش و سپس از رنج دیگران بکاهند و جامعه سالمتری را بوجود آورند. و در پایان این پرسش باقی میماند که با توجه به اهمیت این موضوع کاربردی، آیا اندیشمندان ما به طور جدی در این مسیر گام نهاده اند؟
محمد صادقی
پینوشتها:
۱. فــریدالــدین نیشابوری، عــطار، تــذکرةالاولیاء (بر اساس نسخه نیکلسون)، تهران، انتشارات بهزاد، ۱۳۷۳، صص ۷۵۹-۷۵۷
۲. برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به:
شفیعی کدکنی، محمدرضا، چشیدن طعم وقت (مقامات کهن و نویافته بوسعید) از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، تهران، سخن، ۱۳۸۵، ص ۵۲
۳. پیشین، ص ۸۹
۴. زرین کوب، عبدالحسین، نه شرقی نه غربی انسانی: مجموعه مقالات، تحقیقات، نقدها و نمایش وارهها، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۳، ص۲۳۲
۵. اسلامیندوشن، محمدعلی، چهار سخنگوی وجدان ایران، تهران، نشر قطره، ۱۳۸۰، ص ۲۴۷
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست