پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

چالش سنت قدمایی با نظریه تجدد از منظر سید جواد طباطبایی


چالش سنت قدمایی با نظریه تجدد از منظر سید جواد طباطبایی

در ایران جریان روشنفکری از دل سنت و میراث معرفتی آن برنیامده است و برخلاف تجربه غرب که مناقشه فکری و چالش متاخرین بر قدما آغاز شد, تجددخواهی در ایران ما حصل بی اعتنایی متاخرین به سنت است

در ایران جریان روشنفکری از دل سنت و میراث معرفتی آن برنیامده است و برخلاف تجربه غرب که مناقشه فکری و چالش متاخرین بر قدما آغاز شد، تجددخواهی در ایران ما حصل بی اعتنایی متاخرین به سنت است. در اینجا مراد از سنت امری متشابه با میراث کلامی مسیحیت نیست - که امورداخل در فرهنگ و تمدن مسیحی را عطف به سنت و عصمت گیری کلیسا و سلسله جنبان آن یعنی پاپ می کند - بلکه سنت اسلامی ما حصل عقل و نقل علمای اسلامی در سیره فکری و عملی رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار است که این سیره را در طول نص مقدس یعنی قرآن کریم قرار می دهد و مبین احکام قرآنی از حیث "ناسخ و منسوخ" و "متشابهات" است. البته آنچه نباید از نظر دور داشت این است که وجه ممیز در پدیدار شناسی "سنت اسلامی" وجود حیطه ای از معرفت که در نص مقدس - قرآن مجید - و سیره معصوم مصادیق و امور متداخل در آن مورد اشاره قرار نگرفته است با عنوان "منطقه فراق شرع" می باشد; این حیطه و امور مطرح در آن نظیر تاریخ نگاری، ادب و هنر و به ویژه فلسفه به سبک ایران پیش از اسلام و یونان باستان "سنت در دوره اسلامی ایران"را به شکلی متفاوت از سایر جوامع مسلمان بسط داد، و به آن ابعاد متکثر بخشیده است. این امر به ویژه با پایان سیطره سیاسی و فرهنگی خلافت موجب شد تا پدیده های فرهنگی و تمدنی موجود نزد مسلمانان ایرانی تحول وسیع تری را تجربه کند و حد اقل سده های سوم تا ششم هجری قمری در فرهنگ ایران تعادلی نسبی میان شرع و عرف برقرار شد. که تاریخ نویسان مسلمان از آن با عنوا

عصر احیای فرهنگی یاد می کنند. بنا به اعتقاد جواد طباطبایی در تحلیل تاریخ ایران بایستی (به استثنای عصر زرین، شمال قرون چهار و پنج) فاصله هزاره آغاز دوره اسلامی تا قاجاریه دو دوره عصر احیای فرهنگی و "قرون وسطی" را از هم تمیز داد.در دوره نو زایش زرین، خردگرایی متاثر از آرای ابن سینا و تدوین فهم عقلی از دین، جوهره بسط سنت اسلامی و باز تولید معرفت بود و در دوره ای که با یورش مغول آغاز گشته و با بی ثباتی سیاسی طی دوران پس از آن تداوم یافت، دو گانه سلطنت مطلقه - عرفان زاهدانه بر نظام فکری و فرهنگی ایرانیان غالب گشت که بارزترین متفکر و مبلغ آن را می توان امام محمد غزالی شناخت. ناگفته پیداست که هژمونی "سلطنت مطلقه-عرفان زاهدانه" بر نظام فرهنگی ایرانی نوعی تخالف در سنت با "حیات اجتماعی" پیوسته ایجاد می کرد که البته تامل در باب این تخالف به شکل جدی برای اندیشمندان ممکن نگشت.

بدین سان تا پایان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نیز سنت متکی به دو گانه مورد اشاره با تصلب همراه شد. چیرگی و سیطره دریافت شرعی بر همه وجوه خرد ورزی در نتیجه غلبه پیروان غزالی بر رهروان حکمت اشراق را به اعتقاد طباطبایی می توان عامل و مبنای اساسی در بروز این تصلب به شمار آورد بنابراین شکست ایران مقابل روسیه علی رغم شکل دادن نوعی بحران سیاسی-اجتماعی نتوانست اصلاحات را در اقلیم معرفتی سنت پیوند دهد و مغایرت سنت قدمایی با الزامات نهادهای جدید که برآیند احساس نیاز نخبگان در نتیجه شکست از روسیه بود در محدوده رجال دار السلطنه تبریز ماند. از منظر اندیشگی، دلیل بروز این مغایرت "ابهامات فکری" بود که در آرای واظعان سنت گرا از صفویه تا قاجاریه پدید آمده بود و تناقضات نوشتاری ملا احمد نراقی را می توان نمونه روشن آن دانست.

گرایش وی به زهد عارفانه متاسی از اخلاق مسیحی در عین اعتقادش به التزامی بودن پایبندی و تبعیت محض از سلطان و افزون بر این تعبیر مبهم وی از نسبت پیامبر و پادشاه مصادیق مهم ابهام در اندیشه سیاسی است. حد فاصل دور نخست و دور دوم جنگ های ایران و روسیه احساس خلا مشروعیت حکومت، رجال قاجاریه را واداشت تا از علمای شیعه طلب فتوا کنند و ابهامات فکری و فلسفی ملا احمد نراقی و علمای هم رای وی در مواجهه با مسائل جدید نظامی موجب شد تا نخبگان سیاسی و نظامی در مواردی در دوره دوم جنگ های ایران و روسیه از فتاوای جهادیه و سیاسی عدول کنند اجبارا و عدم تناسب میان الزامات سیاست جدید و جنگ مدرن با احکام جهادی سبب شد تا کوشش فکری نراقی و فقهایی چون او در "تدوین ترکیبی از عناصر ناهمگون" بی نتیجه ماند. پدیدار شدن عناصر جدید چون مناسبات سیاسی مدرن و جنگ در مقابل نظام معرفتی سنت به طور تدریجی امکان فهم "تصلب سنت" را برای نخبگان و بخش هایی از جامعه فراهم آورد.

در مواجهه با این فهم، رجوع به احکام احتیاطی از جانب فقها و مدافعان و مروجین سنت قدمایی تنها مدت زمان کوتاه سرعت نمایش گسست واقعیات حیات اجتماعی ایرانیان از گزاره های فکری نظام سنت قدمایی را کاهش داد. تمایل عباس میرزا به "نوسازی دستگاه فکری" در کنار تکنولوژی و آموزشی به سبک جدید که در قالب دستور به ترجمه آثار تاریخی و فلسفی چون: "انحطاط و سقوط امپراطوری روم" متجلی گشت. به دلیل بیم ترویج فلسفه جدید و احیانا مشرکانه مورد مخالفت جدی علما واقع گشت. بی تفاوتی بیش از سه سده متفکران سنت گرا نسبت به الزامات و تحولات دنیای جدید سرآغاز و سرمنشا بر آمدن نخبگانی گشت که چون میرزا ملکم خان "فرنگی مآبی" و گرایش به "علم تنظیم" شامل فیزیک و ریاضیات دکارتی را راه خروج از بحران می پنداشتند و چون این نظام فکری نسبت و میانه ای با سنت نداشت، ملکم خان اصلاح جز» به جز» دستگاه اداری را خواستار بود. و این از جانب روشنفکران نوعی اعراض از پذیرش میراث فکری سنت بود.

نویسنده : دکتر علی رضا راد