دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

امروز با سعدی ـ یکشنبه ۲۵ دی


امروز با سعدی ـ یکشنبه ۲۵ دی

خفتن عاشق یکی است بر سر دیبا و خار
چون نتواند کشید دست در آغوش یار
گر دگری را شکیب هست ز دیدار دوست
من نتوانم گرفت بر سر آتش قرار
آتش آه است و دود می‌رودش تا به سقف
چشمهٔ چشم است …

خفتن عاشق یکی است بر سر دیبا و خار

چون نتواند کشید دست در آغوش یار

گر دگری را شکیب هست ز دیدار دوست

من نتوانم گرفت بر سر آتش قرار

آتش آه است و دود می‌رودش تا به سقف

چشمهٔ چشم است و موج می‌زندش برکنار

گر تو زما فارغی، ما به تو مستظهریم

ور تو ز ما بی نیاز، ما به تو امّیدوار

ای که به یاران غار، مشتغلی دوستکام

غمزده‌ای بر در است چون سگ اصحاب غار

این همه بار احتمال می‌کنم و می‌روم

اشتر مست از نشاط گرم رود زیر بار

ما سپر انداختیم گردن تسلیم پیش

گر بکشی، حاکمی ور بدهی زینهار

تیغ جفا گر زنی، ضرب تو آسایش است

روی ترش گرکنی، تلخ تو شیرین گوار

سعدی، اگر داغ عشق در تو مؤثّر شود

فخر بود بنده را داغ خداوندگار