سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

دین شاخص ها و آموزه های آن


دین شاخص ها و آموزه های آن

در این مجال اندک , تاریخچه و انواع دین – حقانیت آنها – قلمرو تعالیم دین و مسئول فهم آن هدف از احکام و حدود – ارتداد – حجاب – کرامت ذاتی انسان ها حقوق بشر و دخالت دولت در اجرا و اقامه آنها و جایگاه پیامبران در اقامه عدالت , در ۱۹بند , به اختصار بیان می شود

در این مجال اندک ، تاریخچه و انواع دین – حقانیت آنها – قلمرو تعالیم دین و مسئول فهم آن- هدف از احکام و حدود – ارتداد – حجاب – کرامت ذاتی انسان ها - حقوق بشر و دخالت دولت در اجرا و اقامه آنها و جایگاه پیامبران در اقامه عدالت ، در ۱۹بند ، به اختصار بیان می شود .

۱) سابقه تاریخی دین تا کجاست ؟ ۱

تاریخ انسانها نشان می‎دهد که رفتار آنان آکنده از تمایل به دین است . به تعبیری تاریخ انسان با تاریخ دین یکی است . این واقعیت در منابع اسلامی هم منعکس شده است . اولین انسان - طبق آنچه در قرآن کریم آمده - آدم (ع) بوده که سخن از امر و نهی خدا به او و نبوت اوست .(۱) انسانها بنا به خواسته درونی شان ، یا خود دین هایی ساخته اند و یا انبیای الهی از جانب خداوند برای آنان دین حقی را آورده اند ، مانند دین های ابلاغ شده توسط حضرت موسی (ع) و عیسی (ع) و پیامبراسلام (ص).

۲) انواع دین کدامست ؟ ۲

ادیان را می‎توان به دو دسته تقسیم کرد :

ادیانی که بدون بعثت پیامبری از جانب خداوند به وجود آورده شده اند ،

و ادیانی که پیامبران از جانب خداوند آورده و به مردم ابلاغ کرده اند .

ادیان غیر آسمانی به دلیل این که خدا و پیامبران منشاء آن نبوده اند ، مثل همه ساخته های بشری ارزش دینی ندارند ; هر چند نام دین بر آنها اطلاق شود .

آنچه را که اکنون به عنوان ادیان الهی مطرح است ، سه دین یهودیت ، مسیحیت و اسلام است .

بنابر نظری - همان گونه که در قرآن کریم آمده است - مجوسیت (دین زرتشتیان) و دین صابئان نیز از ادیان آسمانی اند :)(۲)

ولی از این آیه ها آسمانی بودن دین آنان استفاده نمی شود ، هرچند از اخبار وارده به دست می‎آید که " مجوس" اهل کتاب آسمانی می‎باشند .

مجوسیان معتقد به کتاب آسمانی و پیامبری زرتشت هستند ، و صابئان مدعی اند که کتابی آسمانی دارند و معتقد به خدا ، ملائکه ، بهشت ، جهنم و برخی از انبیایند .

۳) دین یا شریعت ، تفاوت در چیست ؟ ۳

دین در اصطلاح ، به برخی امور مقدس گفته می‎شود که ارتباط تنگاتنگی با ذات انسان دارد ، و خواست معنوی انسان را پاسخ می‎دهد و او را سیراب می‎کند . به نظر ما ، چنین چیزی در صورتی حق است که از جانب خداوند نازل شده باشد ؛ تنها در این صورت است که حقیقتا می‎توان نام دین بر آن گذاشت . در قرآن کریم به صراحت آمده است :

" و من یبتغ غیر الاسلا م دینا فلن یقبل منه . " (۳)

" و هر کس غیر از اسلام دینی جوید از او پذیرفته نشود ." (۴)

کلمه دین گاهی در برابر شریعت استعمال می‎شود و مراد اصول دین است ؛

و شریعت بخش های اخلاقی و فقهی را در بر می‎گیرد .

۴) پذیرش ادیان مختلف چگونه است ؟ ۴

نفس قبول یک دین ، پاسخ به خواست فطری و احساس انجام تکلیف است . در صورتی که شخصی به دینی ایمان آورده و به آن قانع و راضی شود ، دل در گرو آن دارد و خود را به آن قانع می‎داند و برای او پذیرفتن دین دیگر مشکل است . این شخص را نمی توان مصداق دین گریز دانست ، اگر چه ممکن است دین حق را نپذیرفته باشد .

در واقع با پذیرفتن دینی ، او خواست قلبی و تکلیف خود را انجام یافته تلقی می‎کند و ندای فطرتش را پاسخ داده است .

بسیار کسان در دنیای دینداری و عقیده از این قبیل اند . اکثریت جمعیت دنیا نوعی دین را برای خود انتخاب کرده اند و دل به آن بسته اند و با همان زندگی می‎کنند .

۵) حقانیت ادیان به چیست ؟ ۵

آنچه در اینجا درصدد بیان آن هستیم توجه به جنبه های تاریخی دین نیست ، بلکه پرداختن به این نکته است که آیا هر یک از ادیان سهمی از حقانیت دارند یا خیر ؛ و کسانی که دینی را طبق مقتضای محیطی و تربیتی می‎پذیرند آیا همان دین از ایشان پذیرفته است و یا خیر .

در صورتی که پیروان ادیان سابق به رغم آمدن دین جدید همچنان بر عقیده خود اصرار بورزند و پایبندی خود را بر آن اعلام کنند ، دو صورت برای آن قابل تصور است :

یکی این که واقعا به آن اعتقاد دارند و آن را از جانب خداوند می‎دانند و حقانیت دین جدید برای آنان ثابت نشده است ؛

و دیگر این که از سر لجاجت و عناد و با علم به حقانیت دین جدید آن را نمی پذیرند .

در صورت اول ایمان آنان پذیرفته است و اسلام هم آنان را به رسمیت می‎شناسد . (۵)

گروه دوم که در برابر دین حق سرسختی نشان می‎دهند و آن را نمی پذیرند و حاضر نیستند تعصب و سرسختی بی دلیل خود را کنار گذاشته و دین حق را بپذیرند ، همانند کافرانی اند که حاضر نمی شدند در برابر پیامبران الهی تسلیم شوند (۶)

۶) دین چه می آموزد ؟ ۶

▪ دین به انسانها می‎آموزد تا خود را با عالمی که در آن زندگی می‎کنند هماهنگ سازند . چرا که بدون چنین هماهنگی میان انسان و جهان پیرامونش ، تداوم زندگی برایش دشوار می‎شود و احساس پوچی و بیگانگی به او دست می‎دهد .

▪ آنچه دین به انسانها می‎آموزد ، چه در بخش اعتقادات و چه در بخش احکام ، به منظور رساندن آنان به کمال و سعادت است . دو چیزی که جزء خواسته های ذاتی انسانها است و چنین سعادت و کمالی منحصر در رشد مادی و دستاوردهای رفاهی نیست .

▪ دین حرفه ای نیست که با آموختن آن بتوان رنج ها را کاهش داد و نابسامانی ها را از بین برد . دین احساسی قلبی است که وجودش آثار و ثمرات پیش گفته را دارد .

۷) جامعیت دین به چه معناست ؟ ۷

جامعیت و کمال دین ، به داشتن رهنمودهایی در راستای راهنمایی انسان به مقصد تعیین شده است ، که از آنها به هدایت تعبیر می‎شود.

راز و رمز اصلی این رهنمودها ، ایجاد رابطه زیستی متناسب میان انسان و عالم هستی است .....

همین است که دین در راستای دعوت مردم به خداوند و تبیین ارزشهای معنوی ، آنچه را که انسانها بدون دین نمی توانستند به دست آورند ، در بر دارد و از این جهت هیچ کاستی ندارد .

بر این اساس توقع از دین برای برآوردن نیازهایی که با عقل و خرد جمعی قابل تحصیل می‎باشد ، توقعی بی جا است .

۸) قلمرو تعالیم دین کجاست ؟ ۸

جهت گیری اصلی دین ، دعوت مشفقانه مردم به خدا و اصلاح امور آنان به دست خودشان است ....

دین هیچ گاه در صدد ارائه شکل خاصی برای زندگی نیست . زندگی شهری یا روستایی ، صحرانشینی و امثال اینها ، توصیه دین نیستند .

دین به انسانها ، در هر کجا که هستند ، سفارش می‎کند تا اموری را رعایت کنند....

چه این که دخالت در چنین اموری دین را با مشکلات عدیده ای مواجه خواهد ساخت و پیشرفت ها و تحولات ، دین را به تدریج از زندگی مردم خارج می‎کند .

۹) فهم دین در اختیار کیست ؟ ۹

منابع دینی - کتاب و سنت - بنا بر آنچه در خود آنها آمده ، برای همگان قابل فهم است و در انحصار طبقه و قشر خاصی نیست ؛ هر کسی می‎تواند از این منابع استفاده کند .....

اما فهم دین به رغم همگانی بودن و منحصر در گروه خاصی نبودن ، بی قاعده و بی ضابطه هم نیست ...

طول زمان برای نسل های بعدی و آمیختگی ذهن های مردم هر منطقه ای با آداب و فرهنگ خود ، چه بسا تأثیر خود را در فهم متفاوت از دین بر جا بگذارد .

در طی زمان ممکن است تحریف ها و جعلیاتی نیز رخ داده باشد ....

از این رو لازم است کسانی که در زمینه دین به تحقیق می‎پردازند ، شرایط لازم را به دست آورند و آنگاه در دین اجتهاد کنند و نظر بدهند ؛ همان گونه که در سایر علوم نیز چنین است .

۱۰) دستورات دین آسان یا سخت ؟ ۱۰

دین را خداوند حکیم تشریع کرده است . نوع مردم مخاطب آن هستند و مردم دارای استعدادهای متفاوتی اند. برخی ضعیف و برخی دیگر استعدادی قوی دارند.

دین با رعایت حال نوع مردم تشریع شده است . دین با فطرت انسانها هماهنگ است و بنابراین نمی تواند سخت و پیچیده و فرسوده کننده و رنج آور باشد.

اگر دین تکالیف سختی را برای مکلفان تحمیل کند ، موجب فرار مردم از معنویت و در نتیجه نقض غرض می‎شود و نمی تواند به اهداف خود برسد .

فلسفه هماهنگی دین با طبیعت و فطرت انسانها، تربیت آنهاست . سختی و فشار و جبر و اکراه ، به دلیل ناسازگار بودن با طبع اولی انسان نتیجه مطلوبی ندارد . خداوند فرموده است :

" ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم ..." (۷)

" خداوند نخواسته است که بر شما دشواری قرار دهد ، بلکه خواسته است تا شما را پاک و طاهر بدارد... ."

۱۱) تکالبف دینی ، اجبار یا اختیار ؟ ۱۱

تکالیف دینی مانند اعتقادات اجبارناپذیر است . یعنی همان طور که اجبار در عقیده و استفاده از زور برای پذیرش عقیده ممکن و جایز نیست ، اگر کسی بخواهد جامعه ای را متدین و مقید به تکالیف دینی کند نمی تواند مردم را به زور و اجبار متدین کند و ارزشی ندارد.

حکومت دینی می‎تواند برنامه ریزی کند تا مردم با اشتیاق به عبادت و دعا بپردازند ، نماز بخوانند و روزه بگیرند ، اما حق اجبار و اکراه آنان را ندارد .

البته اگر کسی بخواهد حرمت شریعت را بشکند مثل اینکه بدون عذر و از روی علم و عمد در اماکن عمومی در ماه رمضان روزه خواری کند حاکم شرع می‎تواند وی را به خاطر آن تعزیر کند ولی همان طور که قبلا اشاره شد این به معنای اجبار بر انجام تکالیف شرعی نیست .

خلاصه فرق است میان اجرای شریعت از طریق اجبار ، و تشویق حکومت به رغبت به شریعت . تصدی گری حکومت در امر اجرای شریعت نه تنها مشکل پایبندی مردم را به این دستورات حل نمی کند، که چه بسا موجب گریز و ستیز با دین هم می‎گردد .

۱۲) حجاب ، تکلیف فردی یا الزام ؟ ۱۲

اگر حجاب در حد کیفیت لباس و پوشش مو و امثال آنها باشد که هر چند از نظر شرعی ، هر زن مسلمان لازم است رعایت کند و مؤمنین در خانواده ها باید فرزندان خود را به گونه ای تربیت کنند که این مسأله را از تکالیف شرعی بشمارند و به آن پایبند باشند ، اما جواز الزام و اجبار مردم بر آن - در صورتی که رعایت نکردن حجاب تضییع حقوق اکثریت و یا زمینه ساز فساد و اشاعه فحشا نباشد - دلیل شرعی ندارد و در این زمینه بهترین راه کار فرهنگی و آموزشی و استفاده از روش های غیر مستقیم برای تشویق و ترغیب است .

۱۳) اقامه عدالت ، وظیفه پیامبران یا مردم ۱۳

خداوند در رابطه با هدف از ارسال رسل و انزال کتب می‎فرماید :

" لیقوم الناس بالقسط " (۸)

" تا خود مردم در اثر هدایت انبیا و کار فرهنگی و فکری آنان ، عدالت را به پا دارند .

قرآن نفرموده است : تا پیامبران عدالت را به پا دارند ، تا شائبه اجرای شریعت و عدالت با اجبار و زور در بین نباشد .

۱۴) هدف مجازات های اسلامی چیست ؟ ۱۴

اصولا هدف از مجازات های اسلامی و حدود الهی ، اصلاح جامعه و بازداشتن مجرمین از تکرار جرم و تنبیه آنان می‎باشد .

در آیه شریفه :

" و لکم فی القصاص حیاة یا أولی الالباب لعلکم تتقون (۹)

اشاره به این جهت شده و قصاص را موجب حیات افراد دانسته است .

۱۵) تاثیر تحولات اجتماعی در تغییر مجازات ها چگونه است ؟ ۱۵

تعزیرات و حدود ، دارای مصالح غیبی و غیرقابل فهم برای بشر نمی باشد . و این معنا از قرائن و تعبیرات زیادی که در روایات مربوط به حدود و تعزیرات وارد شده است استفاده می‎شود .

از این رو قبلا یادآوری شد که هدف اصلی از آنها همان تنبه مجرمین و اصلاح آنها می‎باشد و بعید است که مصالح غیبی غیرقابل فهم دیگری در آنها باشد .

و از طرفی تحولات اجتماعی در علوم مربوط به جرم شناسی و نحوه پیش گیری از آنها و روان شناسی مجرمین و نحوه اصلاح و تربیت آنان پدید آمده است ، به نحوی که دیگر شیوه های گذشته در جوامع کنونی آثار مورد نظر شارع را نخواهد داشت و چه بسا ممکن است گفته شود :

با شیوه های جدید زودتر و بهتر هدف اصلی شارع از تشریع بعضی مجازات های رایج ، محقق می‎شود .

با توجه به جهات مذکور اگر فقیه توانست از ادله مربوطه چنین استنباطی بنماید ، یعنی از آن جهت که مصالح و مفاسد بعضی احکام مذکور ، که به منزله موضوع آنها می‎باشند ، تغییر یافته و درحقیقت موضوع حکم تغییر یافته است ، می‎تواند طبق تغییر مصالح و مفاسد و موضوع بعضی احکام ذکر شده به تغییر حکم نظر دهد .

ولی باید کاملا مستند به آیات و روایات و ضوابط اجتهاد باشد ، نه براساس تأثیر از جو و شرایط موجود .

۱۶) ارتداد یا تغییر عقیده ، معنا چیست ؟ ۱۶

در حقیقت تعبیر به آزادی اندیشه یا تغییر آن نوعی مسامحه در تعبیر است ؛ زیرا پیدایش هر عقیده و استمرار آن معلول شرایط خاص ذهنی است که از اختیار انسان خارج می‎باشد . آنچه اختیاری انسان است - و انسان نسبت به آن آزاد است - مقدمات آن می‎باشد ؛ نظیر تحقیق ، مطالعه و تلاش فکری در راه رسیدن به آنچه حق است .

از این رو تحمیل هر عقیده ای به دیگری ، نه امکان دارد و نه صحیح خواهد بود ؛ و هر انسانی بالفطرة در پیدانمودن هر اندیشه و استمرار آن قابل تحمیل و اکراه نخواهد بود .

آیه شریفه :

" لا اکراه فی الدین ..." - (۱۰)

چه در مقام خبر از واقع خارجی باشد ، یا انشاء نهی از اکراه - با توجه به شأن نزول آن - قطعا شامل امور اعتقادی دین نیز می‎باشد .

بنابراین مجرد اندیشه و اعتقاد ، یا تغییر آن ، و یا ابراز آن ، و یا اطلاع از اندیشه و تفکری دیگر ، حق هر انسانی است ؛ و با هیچ یک از عناوین کیفری نظیر : ارتداد ، افساد ، توهین ، افترا و مانند آن مربوط نیست .

۱۷) کرامت انسانها به چیست ؟ ۱۷

باید دانست انسان که یک موجود متعلق به ناسوت است و در قوس نزول در عالم ناسوت که نازلترین عوالم هستی است قرار گرفته است ، خداوند چنان لیاقت و استعدادی به او عطا نموده که در اثر حرکت جوهری پس از طی مراحل نباتی و حیوانی و نیل به مرحله انسانیت می‎تواند با قدرت علم و عمل در قوس صعود به مرحله کون جامع و بالاترین و شریف ترین عوالم هستی یعنی عالم عقول مجرده برسد ؛ که نمونه بارز آن انسانهای کامل همچون : پیامبراکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) می‎باشند . جایی که - بنا بر آموزه های دینی - هیچ فرشته و ملک مقربی به آن نمی رسد . و چنین موجودی با چنین لیاقت و استعدادی قهرا دارای کرامت ذاتی و شرافت خواهد بود .

بنابراین همه انسانها صرف نظر از دین و مذهب و اعتقادات و اعمال و رفتار، دارای کرامت ذاتی هستند ؛

هرچند انسان باتقوا در نزد خداوند دارای فضیلت و کرامتی بیشتر است . و در حقیقت هرانسانی دارای کرامت ذاتی است ؛ اما انسان باتقوا علاوه بر کرامت ذاتی دارای کرامت ارزشی که با اکتساب به دست می‎آید نیز می‎باشد :

" ان اکرمکم عندالله اتقیکم " (۱۱)

" باارزشترین شما نزد خداوند باتقواترین شما هستند."

ولی این کرامت ارزشی هیچ تأثیری در حقوق اجتماعی ندارد ، و در حقوق اجتماعی ، همه انسانها - صرف نظر از درجه ایمان و تقوای آنها - از این گونه حقوق بهره مند هستند .

۱۸) حقوق بشر کدام است ؟ ۱۸

کرامت ذاتی انسان که از قرآن و روایات استفاده می‎شود ، نمی تواند بدون حقوق ذاتی برای حقیقت انسان - بدون ملاحظه عقیده او - تصور شود .

زیرا کرامت نوعی ارزش دادن و ترجیح انسان از جهت انسانیت است و این معنا مستلزم آن است که انسان دارای حقوق فطری ، طبیعی و اجتماعی از قبیل : حق حیات ، حق آزادی اندیشه و بیان و نظایر آن باشد .

بر همین اساس نمی توان صرف داشتن عقیده خاص را - گرچه حق باشد - دلیل بر امتیازدهی در اعطای حقوق اجتماعی و شهروندی دانست .

همچنین در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (ع) می‎خوانیم که آن حضرت به خدای متعال عرض کرد :

" رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم الاخر) (۱۲)

" پروردگار من ! این سرزمین (مکه) را سرزمین امنی قرار ده ، و مردم آن را - آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده اند - از ثمرات آن بهره مند فرما ."

اما خدای متعال در پاسخ تقاضای ابراهیم (ع) فرمود:

(و من کفر فامتعه قلیلا ثم اضطره الی عذاب النار و بئس المصیر) (۱۳)

" هر آن کس را که کافر شود (در این دنیای فانی و زودگذر از نعمت های خود) در زمان کوتاهی بهره مند سازم و سپس ( در روز جزا ) به عذاب آتش می‎کشانم ، و چه بد سرانجامی است ."

قید (قلیلا) در آیه شریفه یا به معنای زمان کوتاه است یعنی دنیا در برابر آخرت ، و یا به معنای نعمت های کم می‎باشد یعنی نعمت های دنیوی در برابر نعمت های اخروی ؛ و در هر دو حالت اشاره به دنیای فانی و زودگذر است .

در حقیقت ابراهیم (ع) از خدای متعال خواسته بود که فقط مؤمنان را از حقوق طبیعی بهره مند سازد ، اما خداوند بهره مندی از مواهب طبیعی در این دنیا را بر همه انسانها - صرف نظر از ایمان و اعتقاد آنان - مقرر می‎فرماید و اندیشه برتری مؤمنان در بهره گیری از حقوق طبیعی در این جهان را مردود می‎شمارد .

از طرفی اگر عقیده منشاء حقوق برای انسانها باشد ، باید برحسب شدت و ضعف عقاید حقه افراد ، حقوق آنان نیز کم و زیاد و ضعیف و قوی گردد ؛ در صورتی که به یقین چنین نیست و شدت و ضعف عقاید حقه انسانها تنها منشاء کرامت معنوی و ارزشمند بودن آنان نزد خداوند خواهد بود .

از طرف دیگر باید گفت : همین کرامت ذاتی انسان است که بنابر مکتب های مختلف حقوقی - اعم از مکتب های الهی و غیرالهی - زمینه پیدایش حقوق گوناگون برای افراد انسانها می‎شود . منتهی الامر هر مکتبی مطابق جهان بینی خاص خود به انسان می‎نگرد و او را مورد تجزیه و تحلیل کامل یا ناقص قرار می‎دهد .

۱۹) آزادی اندیشه و بیان ، حق کیست ؟ ۱۹

از آنجا که عقل و تفکر جوهر اصلی انسان می‎باشد ، آزادی اندیشه و بیان از حقوق مسلم همه انسانهاست و همه حق دارند که در مسائل مختلف اعتقادی ، سیاسی و اجتماعی آزادانه بیندیشند و حاصل تفکر و اندیشه خود را بیان نمایند ؛

و می‎توان گفت آزادی اندیشه و بیان از مهمترین حقوقی است که هر انسانی دارد ، و تجاوز به این حق و سلب آن ستمی بزرگ بر انسانها می‎باشد ; آیه شریفه :

" خلق الانسان _ علمه البیان " - (۱۴)

" خداوند انسان را آفرید و بیان را به او آموخت ."

محمد صالحی

زیرنویسها :

۱- سوره بقره (۲)، آیه ۳۰ ; سوره آل عمران (۳)، آیه ۳۳

۲- آیه : ان الذین آمنوا والذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله والیوم الاخر و عمل صالحا فلهم أجرهم عند ربهم . - مؤمنان و یهود و مسیحیان و صابئان ، کسانی که به خدا و آخرت ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، پس پاداششان در پیشگاه پروردگارشان است . - سوره بقره (۲)، آیه ۶۲ و آیه : ان الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین أشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامة - کسانی که مؤمن اند و یهود و صابئان و نصارا و مجوس و کسانی که مشرک هستند، همانا خداوند میان آنها در روز قیامت قضاوت خواهد نمود . - سوره حج (۲۲)، آیه ۱۷

۳- سوره آل عمران (۳)، آیه ۸۵

۴- یادآوری می‎شود این که چه دینی نزد خداوند پذیرفته است مقوله ای متفاوت از پاداش دادن به عمل صالح است . همان گونه که در آیات دیگر قرآن ملاحظه می‎شود پیروان سایر ادیان نیز اگر ایمان به خدا داشته و عمل صالح انجام دهند مأجور خواهند بود .

۵- لیسوا سواء من أهل الکتاب أمة قائمة یتلون آیات الله آناء اللیل و هم یسجدون .- همه اهل کتاب مساوی نیستند ؛ گروهی از آنان در دل شب ایستاده آیات خدا را تلاوت می‎کنند و سجده می‎نمایند . سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۱۳.

۶- یا أهل الکتاب لم تکفرون بآیات الله و أنتم تشهدون .- ای اهل کتاب ! چرا به آیات خدا کافر می‎شوید ، در حالی که خود شاهد آن هستید . سوره آل عمران (۳)، آیه ۷۰ .

۷- سوره مائده (۵ )، آیه ۶

۸- سوره حدید ، آیه ۲۵

۹- سوره بقره (۲)، آیه ۱۷۹

۱۰- سوره بقره ، آیه ۲۵۶

۱۱- سوره حجرات (۴۹)، آیه ۱۳.

۱۲- سوره بقره (۲) ، آیه ۱۲۶.

۱۳- همان

۱۴- سوره الرحمن (۵۵) ، آیه ۳ و ۴

منابع :

۱- کتاب اسلام دین فطرت – ص۶۴

۲- کتاب اسلام دین فطرت – ص۶۴ تا ۶۵

۳- کتاب اسلام دین فطرت – ص ۳۳

۴- کتاب اسلام دین فطرت – ص ۴۴

۵- کتاب اسلام دین فطرت – ص ۶۴ تا ۶۷

۶- کتاب اسلام دین فطرت – ص ۳۹ تا ۴۳

۷- کتاب اسلام دین فطرت – ص ۴۷ تا ۴۹

۸- کتاب اسلام دین فطرت – ص ۴۹ تا ۵۱

۹- کتاب اسلام دین فطرت – ص ۵۴ تا ۵۵

۱۰- کتاب اسلام دین فطرت – ص ۶۰ تا ۶۲

۱۱- کتاب حکومت دینی و حقوق انسان - ص ۱۴۲ تا ۱۴۳

۱۲- کتاب حکومت دینی و حقوق انسان - ص ۱۴۴

۱۳- کتاب حکومت دینی و حقوق انسان - ص ۱۴۴

۱۴- پاسخ به پرسش هایی پیرامون مجازات های اسلامی و حقوق بشر - ص ۸۶ و ۸۷

۱۵- پاسخ به پرسش هایی پیرامون مجازات های اسلامی و حقوق بشر - ص ۸۶ و ۸۷

۱۶- کتاب رساله حقوق – ص ۵۱

۱۷- کتاب رساله حقوق – ص ۳۲

۱۸- کتاب رساله حقوق – ص ۳۲ تا ۴۱

۱۹- کتاب رساله حقوق – ص ۵۰

محمد صالحی – ۳۱ / ۶ / ۸۹ http://mahsan.parsiblog.com/