چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

نقش کلمات تامّات وجودی در نظام هستی


نقش کلمات تامّات وجودی در نظام هستی

از واژگان و اصطلاحات کلیدی قرآن می توان به «کلمه» اشاره کرد کلمه به لفظ دارای معنا گفته می شود براساس تبیین آموزه های قرآنی, همه موجودات هستی همچون کلمه الهی هستند

از واژگان و اصطلاحات کلیدی قرآن می توان به «کلمه» اشاره کرد. کلمه به لفظ دارای معنا گفته می شود. براساس تبیین آموزه های قرآنی، همه موجودات هستی همچون کلمه الهی هستند. دراین میان کلماتی وجود دارند که از آن ها به کلمات تامات تعبیر می شود. در روایات تفسیری، کلمات تامات همان چهارده معصوم (ع) دانسته شده اند.

نویسنده دراین مطلب برآن است تا تفسیر و تحلیل قرآن را از اصطلاح «کلمه» در فرهنگ قرآنی بیان کند و سپس به نقش کلمات تامات در نظام هستی بپردازد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● حقیقت ولایت کلیه

یکی از کلیدی ترین آموزه های قرآنی، ولایت است که اصل توحید است. کسی که حقیقت ولایت الهی را درک کرده باشد، حقیقت توحید را درک کرده است. در عالم هستی، حقیقت ولایت کلیه الهی در ولایت محمدی و علوی تجلی و ظهور یافته است که نفس یکتا و یگانه اند. هر آن چه برای یکی ثابت است برای دیگری نیز ثابت است، هر چند که در ظاهر دو جلوه زمینی دارند ولی حقیقت آن دو، یکی است. از این خداوند در آیه ۶۱ سوره آل عمران یعنی آیه مباهله، علی را نفس پیامبر (ص) و حقیقت او برمی شمارد و در روایات تفسیری، نور علی (ع) و محمد (ص) یک اصل دانسته شده که از دیگر انوار وجودات و موجودات جداست.

از نظر آموزه های قرآنی، حقیقت وجود و هستی یکی است و هر آن چه از مظاهر به چشم می آید، تصریف یک کلمه است. در اصطلاحات قرآنی این معنا بارها به عنوان تصریف الآیات تکرار شده است. به این معنا که حقیقت، همان یک آیه وجودی است که به اشکال گوناگون همچون صیغه های فعل تصریف می شود.

البته هر کسی با آیه یا آیاتی به دلیل مناسب ارتباط برقرار می کند، از این رو تصریف الآیات شد تا هرکسی بتواند با توجه به شرایط، ارتباط مناسب برقرار کند و حقیقت را از دریچه آن دریابد. همچنین با توجه به مظهریت هر آیه کتبی یا وجودی، می توان از درجه و رتبه قربی و بعدی آیات سخن گفت. برخی از آیات و کلمات در مظهریت، قوی تر و روشن تر هستند و برخی در این معنا به کمال رسیده اند، اما تنها شماری از کلمات را می توان یافت که در کمال خود به تمامیت رسیده باشند.

از آن جایی که براساس آموزه های وحیانی، صادر نخست از هرکلمه دیگر، در مظهریت، کامل تر و تمام تر است، در ولایت نیز به تمام وکمال است؛زیرا ولایت الهی در مظهر تام و کمالش بیشتر و بهتر بروز و ظهور می کند. از این رو ولایت محمدی و علوی را ولایت کامل و تمام دانسته اند؛ زیرا کلمه وجودی ایشان کلمه تام و تمام و کمال است و در مقام نخستین، مظهر و تجلی الهی قرار گرفته اند.

● اسمای الهی و کلمات وجودی

کلمه به لفظی که معنایی را بفهماند گفته می شود. کلمات لفظی به دلیل آن که ما فی الضمیر و باطن و نهان آدمی را برای مخاطب آشکار می کند کلمه گفته اند.(التحقیق، حسن مصطفوی، ج ۱۰، ص ۱۰۷ ذیل واژه کلمه)

در کاربردهای قرآنی، کلمه تنها بر الفاظ دارای معانی اطلاق نمی شود، بلکه به اعیان خارجی نیز کلمه اطلاق می شود؛ البته این اطلاق همواره با عنایت به لفظ است. خداوند بارها درآیاتی چند حضرت عیسی بن مریم (ع) را به عنوان کلمه خدا یاد کرده است؛چرا که قول خداوند همان فعل اوست. (المیزان، ج۱، ص ۲۶۸)

عده ای کلمات الله را آن چیزی می دانند که بر مراد خداوند و برکلام نفسی او دلالت کند.(تفسیر التحریر و التنویر، ج۵،جزء ۹، ص ۲۷۱)

ناگفته نماند که درکاربردهای قرآنی از واژه کلمه، مصادیق و موارد بسیاری وجود دارد که می تواند همه این معانی و تعریف های پیش گفته را پوشش دهد؛ چرا که این واژه در قرآن درباره مواردی چون احکام الهی، امامت، توحید، قضای حتمی، دین، موجودات، معجزات، وحی، وعده های خدا و مانند آن به کار گرفته است.

ازبرای خداوند اسمای بسیاری است. خداوند در آیه ۱۷۹ سوره اعراف و آیه ۸ سوره طه همه اسمای حسنی را از آن خود دانسته است. رسول خدا(ص) می فرمایند:لله تبارک و تعالی تسعه و تسعین اسما من دعا الله بها استجاب له و من أحصاها دخل الجنه؛ برای خداوند -که نامش مبارک و بلند مرتبه باد- نود و نه اسم است که هرکس خدا را بدانها بخواند دعایش مستجاب می شود و هر کس آنها را یاد کند به بهشت خواهد رفت. (بحارالانوار، ج ۴، ص ۱۸۷، روایت۲، باب ۳)

شیخ صدوق می فرمایند: معنی «احصاها» احاطه است به همه اسماء و به همه معانی، یعنی اگر کسی این اسماء را بشناسد و بفهمد و درک کند و به آنها معتقد باشد و ایمان به معانی آنها داشته باشد داخل بهشت می شود ،(همان)

امام رضا (ع) نیز می فرماید: خدای را نود و نه اسم است که هرکس به آن دعا کند اجابت شود و هر که آنها را احصاء کند به بهشت خواهد رفت (همان).

باید درنظر داشت که این ۹۹ اسم تمامی اسمای خداوند نیست، بلکه اسمای کلی و جامع هستند که اسمای بسیاری در زیر مجموعه آن قرارمی گیرند. احصای این اسمای الهی به معنای مظهریت آن است. به این معنا که اگر کسی همه اسمای الهی را مظهریت نماید، به حقیقت قرب و لقای الهی رسیده است که بهشت، نمادی از آن است.

براساس روایات تفسیری، کلمات تامات وجودی الهی، کسانی هستند که مظهریت تمام و کمال از اسمای الهی دارند. از این رو بارها در روایات این معنا تکرار می شود که «نحن الاسماء الحسنی» چنان که امیرمومنان علی (ع) به صراحت می فرماید:«و أنا اسماء الله الحسنی؛ ما نامهای نکوی الهی هستیم».(بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۴۷، روایت ۲۰، باب ۲۹)

و نیز امام صادق (ع) می فرمایند:«فی قول الله عزوجل: ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها، قال: نحن و الله الاسماء الحسنی التی لایقبل الله من العباد عملا الا بمعرفتنا؛ در تشریح معنی این گفته خدا در قرآن که فرموده است:برای خدا نامهایی نیکو است پس خدای را بدانها بخوانید؛ امام صادق (ع) فرموده اند: بخدا ما هستیم نامهای نیک او که از بندگان هیچ عملی پذیرفته نمی شود جز به شناخت ما (اصول کافی، ج ۱، ص ۱۴۳، باب ۴)»

در روایت دیگری از صادقین (ع) نقل شده که فرمودند: مظهر نود و نه اسم خدا، ما هستیم.

بارها در روایات و ادعیه ماثور این معنا تکرار می شود که «نحن کلمه الله (بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۲، روایت ۳۸، باب ۱) یا این که :نحن ذکر الله (بحارالانوار، ج ۷، ص ۳۲۱، روایت ۱۶، باب ۱۶)»

این بدان معناست که حقیقت اسم وکلمه و ذکر را باید درانوار چهارده معصوم (ع) جست که مظاهر تمام و کمال الهی هستند.

● مصادیقی از کلمات الله

برای این که شناخت بهتری نسبت به معنا و مفهوم «کلمه» و سپس کلمه تامه پیدا کنیم، در این جا نگاهی گذرا به مصادیق کلمات الله در آیات قرآنی می شود.

خداوند در آیه ۱۱۵ سوره انعام می فرماید که هیچ گونه تبدیلی در کلمات الهی راه نمی یابد. ابن عاشور بر این باورست که مقصود از کلمات الله در این آیه همان احکام، اوامر و نواهی الهی است. (تفسیر التحریر و التنویر، ج ۵، جز۸، ص ۱۹) البته این معنا می تواند درست باشد ولی تمام حقیقت آیه نیست.

از دیگر مصادیقی که در قرآن برای کلمات الله بیان شده مسئله امامت است. خداوند در آیات ۲۶ و ۲۸ سوره زخرف از کلمه باقیه در عقب حضرت ابراهیم(ع) سخن به میان می آورد. در روایات منقول از رسول خدا(ص) و برخی از امامان معصوم(ع) در پاسخ به این پرسش که کلمه باقیه در آیه کیست یا چیست؟ فرمودند که مقصود امامت است که خداوند آن را از طریق نسل امام حسین(ع) تا قیامت قرار داده است. (تفسیر نورالثقلین، ج ۴، ص ۵۹۶، احادیث ۲۱ تا ۲۷)

پنج تن آل عبا از دیگر مصادیق بیان شده در آیات قرآنی برای کلمات الهی است.خداوند در آیه ۳۷ سوره بقره از پذیرش توبه آدم به سبب کلمات القا شده به وی سخن به میان آورده است. پیامبر(ص) درباره کلماتی که آدم(ع) دریافت نمود، فرمود: محمد(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) هستند. (تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۷، احادیث ۱۴۵ و ۱۴۷ و ۱۴۸؛ و نیز الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۴۷)

پیروزی پیامبران و پیروانشان از دیگر مصادیق کلمه الله است که درآیاتی چون ۳۴ سوره انعام و ۱۷۱ و ۱۷۲ سوره صافات بیان شده است. این امر سنت قطعی و کلمه حتمی الهی است به گونه ای که تغییر و تبدلی در آن راه نمی یابد. از جمله این پیروزی ها می توان به پیروزی بنی اسرائیل بر فرعون (اعراف، آیه ۱۳۷) و پیروزی پیامبر(ص) بر کافران(توبه، آیه ۴۰) اشاره کرد.

کلمه توحید یعنی لااله الا الله از دیگر مصادیق کلمات الله است. (انعام، آیه ۱۱۵ ونیز الدرالمنثور، ج ۳، ص ۳۴۵؛ توبه، آیه ۴۰ و نیز جامع البیان، ج ۶، جزء ۱۰، ص ۱۷۷ و زخرف، آیه ۲۸ و مجمع البیان، ج ۹ و ۱۰، ص ۶۹)

حکم و قضاوت حتمی الهی از مصادیق کلمات الله در آیاتی از جمله ۳۳ و ۹۶ سوره یونس و آیه ۷۱ سوره زمر (جامع البیان، ج ۷، جزء ۱۱، ص ۱۵۰ و روح المعانی، ج ۷، جزء ۱۱، ص ۲۷۹) دانسته شده است.

اذکار مخصوص تسبیح، توحید و حمد (بقره، آیه ۳۷ و الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۴۵)، دین الهی، (انعام، آیه ۱۱۵ و المیزان، ج ۷، ص ۳۳۰)، سنت های الهی (انعام، آیات ۳۴ و ۱۱۵)، عیسی بن مریم (آل عمران، آیات ۳۹و ۴۵ و نساء، ایه ۱۷۱)، قرآن (انعام، آیه ۱۱۵ و المیزان، ج ۷، ص ۳۳۰) و کتاب های آسمانی (آل عمران، ۳۹ و و اعراف، آیه ۱۵۸) معجزات الهی (انعام آیه ۱۱۵) مناسک حج (بقره، آیه ۳۷ و تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۹ حدیث ۱۵۲)، موجودات بی نهایت هستی (کهف، آیه ۱۰۹ و لقمان، آیه ۲۷)، وحی الهی (اعراف، آیه ۱۵۸ کشاف، ج ۲، ص ۱۶۷) و وعده های خداوندی (یونس، آیه ۳۳ و مجمع البیان، ج ۵ و ۶، ص ۱۶) از دیگر مصادیق کلمات الله است که مفسران براساس تحلیل یا روایات تفسیری، به آن اشاره کرده اند.

● نقش کلمات تامات الهی

چنان که بیان شد کلمات الهی دارای مصادیقی چند هستند، اعیان خارجی و موجودات هستی، مهم ترین کلمات الهی می باشند. اما باید توجه داشت که همه کلمات الهی در یک مرتبه و درجه نیستند؛ چرا که مظهریت کلمات کتبی از لفظی و شفاهی بیش تر است، چنان که مظهریت کلمات وجودی از کتبی بیش تر می باشد. همچنین در کلمات وجودی، برخی در مظهریت به تمام و کمال هستند و برخی چنین مظهریتی ندارند.

کلمات تامات الهی، کلماتی هستند که در کمال به تمامیت رسیده اند و می توان اوج کمال بی پایان در مظهریت را در ایشان به نظاره نشست.

هر چند که کلمات الهی غیرقابل شمارش هستند و خود این، از نشانه های عزت و حکمت الهی است (کهف، آیه ۱۰۹ و لقمان، آیه ۲۷) ولی کلمات تامات الهی بسیار محدود می باشند.

بر همگان است که به کلمات تامات الهی ایمان داشته (اعراف، آیه ۱۵۸) و آن را تصدیق نموده (تحریم، آیه ۱۲ و آل عمران، آیه ۳۹) و بدان توسل جوییم تا به مقام قرب الهی بازگردیم. (بقره، آیه ۳۷)

کلمات تامات الهی به سبب آن که مظهر تمام و کمال الهی هستند، نقش تمامی در اثبات حق و حقانیت داشته و هر کسی اگر بخواهد خدا را بشناسد می بایست این مظاهر تمام و کامل الهی را بشناسد. (انفال، آیه ۷ و یونس، آیه ۸۲) این کلمات تامات وجودی مسیر رسیدن به حق و بازگشت به اوست و هر سالک حقی باید به ایشان توسل جسته و بدامن ایشان چنگ زند.( بقره، آیه ۳۷ و آیات دیگر)

این کلمات تامات وجودی، به سبب جایگاه بلند مظهریت تمام و کمال از خداوند، در همه هستی حضور و بروز دارند. بنابراین، این که در برخی از روایات آمده است که امیرمؤمنان علی(ع) خود را عیسی بن مریم(ع)، حضرت نوح(ع) و مانند آن می داند و حمل کشتی نوح و بیرون آوردن حضرت یونس(ع) از دل نهنگ را کار خویش می شمارد تنها گزارشی از بخشی از حقیقت ولایت کلیه و حقه ایشان و تصرفات وجودی آن حضرت(ع) می باشد. در روایتی آن حضرت فرمود:

«ای سلمان و یا اباذر! من آن کسم که نوح را در کشتی به دستور خدا بردم؛ من یونس را به اذن الله از شکم نهنگ خارج کردم، من به اذن الله موسی را از دریا گذراندم، من ابراهیم را از آتش نجات دادم به اذن الله. من نهرها و چشمه هایش را جاری و درخت هایش را کاشتم به اذن الله... من آن خضرم که دانشمند همراه موسی بود، منم معلم سلیمان بن داود و منم ذوالقرنین و منم قدرت خدا. ای سلمان و یا اباذر! من محمدم و محمد من است! من از محمدم و محمد از من است...»(بحارالانوار، ج ۲۶، ص۵)

براساس آموزه های وحیانی که از قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داریم، همه هستی، وجه الله است و این وجه الله جز انوار چهارده معصوم(ع) نمی باشند. از این رو در روایات تفسیری آمده است: امام(ع) همه جا حضور دارند و در همه چیز وجه او دیده می شود. خداوند در قرآن می فرماید: «فأینما تولوا فثم وجه الله» به هر طرف رو کنید به وجه الله رو کرده اید؛ (بقره، آیه۱۱۵) امام صادق(ع) در بیان تفسیر این آیه می فرمایند: منظور از این وجه اللهی که در آیه آمده است ما اهل بیت(ع) هستیم: «نحن وجه الله قال الله تعالی فأینما تولوا فثم وجه الله». (بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۰۳)

بنابراین، همه هستی، جلوه ای از حقیقت آن انوار الهی و مظاهر و کلمات تامات الهی هستند. از این رو هرکسی هر چیزی را بخواهد می بایست از ایشان بخواهد. در احادیث داریم که حتی نمک غذایتان را هم از ما بخواهید. وقتی می فرمایند نمک غذا، یعنی همه چیزتان را از ما بخواهید. چرا که ایشان اول و آخر همه چیز هستند. اگر چشم ملکوتی آدمی باز شود خواهد دید که قبل دیدن هر چیزی و بعد و همراه آن، جز کلمات تامات الهی دیده نمی شود.

باباطاهر همدانی در این باره خوش سروده است:

به صحرا بنگرم صحرا ته بینم

به دریا بنگرم دریا ته بینم

به هرجا بنگرم کوه و در و دشت

نشان روی زیبای ته بینم.

چراکه هرجا که از هستی است و نشان از وجود دارد و قابلیت رویت در آن هست، همان وجه الله است.

اما پرسش این است که چه کسی و چه چیزی وجه الله کامل و تمام است و نگاه به آن کس یا چیز، بیانگر آینه تمام نمای وجه الهی می باشد. امام جعفر صادق(ع) در این باره پاسخ می دهد: «نحن والله وجه الله نتقلب فی الأرض بین أظهرکم و نحن عین الله فی خلقه ویده المبسوطه بالرحمه علی عباده؛ به خدا سوگند ما همان وجه الله هستیم که در زمین میان شما هستیم و ما همان چشم خدا در میان آفریده ها و دست گشاده به رحمت بر سر بندگان اوییم.» (الکافی، ج۱، ص۱۱۱ کتاب التوحید: باب جوامع التوحید).

این کلمات تامات همان گونه که ظاهر و باطن هر چیزی هستند، همچنین در هستی همان اول و آخر می باشند یعنی مظاهر اوّلیت و آخریت خداوندی می باشند.

در نقش کلمات تامات وجودی چهارده معصوم(ع) همین بس که آنان در همه چیز حضور دارند و همه هستی با آنان مظهریت خلقی یافته است. سخن گفتن در این کلمات تامات همانند حقیقت مظهریت و وجودشان بی پایان است، از این رو به همین تصریف الآیات و ضرب الامثال بسنده می شود؛ چراکه حق شناس به همین مقدار حق را بشناسد و بدان سو بشتابد.

محمد کبیری



همچنین مشاهده کنید