سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

پشت دیوار حلبی آبادها


پشت دیوار حلبی آبادها

پیراهن سفید با گل های آبی بزرگ تا زیر زانویش رسیده, روی دم پایی اش هم گل آبی بزرگی قرار گرفته است لباس های او با گل های سرخ پلاسیده ای که در دست دارد, تضاد چشم گیری ساخته است موهای بلندش با کلیپس نیم شکسته ای پشت سرش جمع شده و پیداست برای مدت زیادی شسته و حتی شانه نشده است

پیراهن سفید با گل های آبی بزرگ تا زیر زانویش رسیده، روی دم پایی اش هم گل آبی بزرگی قرار گرفته است. لباس های او با گل های سرخ پلاسیده ای که در دست دارد، تضاد چشم گیری ساخته است. موهای بلندش با کلیپس نیم شکسته ای پشت سرش جمع شده و پیداست برای مدت زیادی شسته و حتی شانه نشده است.

پوست های هندوانه، پلاستیک ها و باقی مانده های غذایی را که نزدیک منزل شان جمع شده کنار می زند تا گل های پلاسیده بیشتری را از میان زباله ها پیدا کند. بقیه بچه ها کمی آن طرف تر با دانشجویانی که پیش آن ها آمده اند مشغول بازی هستند، اما ساره ۴ ساله از دیدن غریبه ها می ترسد و نمی خواهد به بازی با آنها بپیوندد. می گوید آخر من که بازی بلد نیستم.» و گریه اش می گیرد و به سمت خانه شان می دود؛ خانه ای که با کنار هم قرار گرفتن ضایعات ساختمانی، درهای شکسته، پیت های روغن و حصیر بنا شده است.

او در نوروزآباد، روستایی در کنار بزرگراه تهران- کرج و به فاصله ۲۰ دقیقه ای از میدان آزادی زندگی می کند. یکی از حلبی آبادهای اطراف تهران که اهالی اش به جمع آوری ضایعات مشغولند و دل خوشی دختربچه هایشان پیداکردن گل از میان انبوه زباله ها و حشرات است.

غریبه ها تاب تحمل بوی تعفن این حل را ندارند، اما ۳۶ خانوار با جمعیتی بیش زا ۲۰۰ نفر به داشتن سرپناهی در نوروزآباد راضی شده اند. آن هایی که اوضاع خوبی دارند، متراژ خانه هایشان به ۲۰ متر می رسد اما اغلب در خانه های حلبی کم تر از ۱۵ متر روزگار می گذرانند. در بالای بعضی از همین پیت های حلبی، دیش ماهواره نیز وجود دارد. اهالی منطقه می گویند همین سرپناه ها هم اجاره ای هستند. به گفته خودشان به طور میانگین ماهی ۱۵۰ هزار تومان کرایه می دهند با ۳ میلیون پول پیش، برای چهاردیواری هایی که حمام هم ندارد.

درست معلوم نیست این کته زمین برای چه کسی است، اما شایعه هایی بین اهالی مطرح است و آن را متعلق به یکی از مقامات سیاسی می دانند. طاهره، زن ۲۴ ساله ای است که با ۵ بچه ی زیر ۱۰ سال در یکی از همین خانه ها زندگی می کند. در ۱۳ سالگی ازدواج کرده و در ۱۴سالگی هم اولین بچه اش را به دنیا آورده است. شبیه تمام زن های این منطقه، شبیه بقیه عروس های ۱۳،۱۴ ساله این محل که اگرچه آن ها را به عقد داماد نادیده ای درآورده اند، اما هنوز از حرف ازدواج سرخ می شوند و شرم دارند کلمه شوهر را به زبان آوردند.

در گوشه ای خانه طاهره، پسر یک ساله اش بین کوه پارچه های متعفن نشسته و مشغول بازی ردن است. غریبه ها سرگیجه می گیرند و نمی توانند هوای آن فضا را استشمام کنند، اما طاهره برای کسب ماهانه ۲۰۰ هزار تومان از تکه بری شلوارهای کار کثیف و کهنه، به این محیط زندگی عادت کرده است. او می گوید: «شوهرم هم در شهرداری زباله جمع می کند. افغانی چه کند؟ باید ضایعات جمع کند دیگر.»

غالب جمعیت نوروزآباد را افغانی ها تشکیل می دهند که با جمع آوری ضایعات، روزانه ۵ تا ۱۰ هزار تومان به دست می آورند. بعضی از آن ها که خانه هایشان به جای پیت های حلبی با کاه گل بنا شده است، ماهانه حدود یک میلیون تومان با خانوراهای بالای ۵ نفر درآمد دارند.

حدود ۱۰ خانواده ایرانی نیز در این حاشیه پایتخت زندگی می کنند؛ مهاجرانی از شیراز و کرمانشاه که به اندازه افغان ها فقیر نیستند. براساس گزارش میدانی، قسمت خلوتی از این منطقه در تصرف موادفروشان است؛ گاهی اتومبیل هایی در آن رفت و آمد می کنند و بیشتر خانواده های ایرانی در این بخش فعالیت دارند.

روی فرش کهنه و قدیمی خانه نورآقای سوراخ های متعددی دیده می شود، سفید چشم هایش زرد شده و لاغر و ضعیف است. او می گوید: «از ۱۵ سالگی به ایران آمدم. ۳۰ سالی است که اعتیاد دارم. شیشه، کراک، هرچه گیرم آید می کشم. می گویند در افغانستان کشت و کار مواد زیاد است، ولی واقعا این جا خیلی راحت تر گیر می آید.»

۲.۵ میلیون نفر مهاجر افغان در ایران زندگی می کنند. از این بین، بیشتر افغان های این منطقه کارت اقامت قانونی در ایران دارند. اما بعضی هایشان می گویند یکی دو سالی است که مهلت اقامتشان تمام شده و مسئولان دولتی حاضر به تمدیدش نیستند. خیلی ها نیز هزینه ۷۰۰ هزار تومانی تمدید کارت را ندارند. بیشتر کودکان افغان این منطقه نیز مدرسه نمی روند؛ یا مدارس دولتی از آن ها بالای ۲۰۰ هزار تومان شهریه خواسته اند و یا از ثبت نام افغان ها امتناع کرده اند. آسیب این اقدامات تا جایی بود که مقام معظم رهبری دستور دادند حتی آن هایی که کارت اقامت ندارند هم باید در مدارس ثبت نام شوند و هیچ کودک افغانی نباید از تحصیل محروم بماند.

حسین راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه درخصوص وضعیت حاشیه نشین ها می گوید: «در رابطه با حاشیه نشینی، دولت و شهرداری ها مسوول هستند. در این آشفته بازاری که شکل گرفته، خیلی ها از جمله شهرداری ها منتفع هستند. این طور نیست که شکل گیری این فضاها به صورت خود به خودی بوده باشد.» ترسیم گر نقشه فقر ایران ادامه می دهد: «این ها تعرض آشکار به زمین های شخصی و عمومی است که متاسفانه به سهولت چشم پوشی می شود. فقط هم حاشیه نیست در داخل هم هست.

زیر پل مدیریت تهران یکی از این فضاهاست. این فضاها به صورت روزمره زیر چشم شهرداری تهران گسترش می یابد. به نظرم این مسائل بیش از هرچیز ناتوانی شهرداری ها و قوه قضاییه را در سامان دهی فضاهای این چنینی نشان می دهد.»

در نوروزآباد هیچ ردپایی از نهادهای حمایتی دیده نمی شود. هیچ نهاد دولتی نیز برای سامان دهی وضعیت این منطقه در کنار بزرگراه اقدامی نکرده است. نخاله های ساختمانی زیادی نیز در گوشه و کنار روی هم تل انبار شده اند که اهالی می گویند گاهی ماشین های شهرداری به این جا می آیند و آن ها را خالی می کنند. جمعیت دانشجویی امام علی (ع)، یک نهاد مردمی است که این منطقه را شناسایی کرده و برای کارآفرینی زنان و حمایت پزشکی و غذایی از اهالی آن اقداماتی انجام داده است.

یکی از اعضای اصلی این جمعیت می گوید: «ما روستاهای زیادی را در حاشیه های تهران شناسایی رده ایم. تنها در چند مورد آن ها کمیته امداد و بهزیستی برای خانوارهای ایرانی کارهایی کرده اند. البته اقدامات شان در کوره پزخانه های جنوب تهران نهایتا به گداپروری انجامیده است.

در بعضی مکان های دورافتاده و صعب العبور هم که هیچ نهادی حضور نداشته است.» اگرچه بیشتر آدم هایی که در نوروزآباد جمع شده اند برای فرار از شهر و کشور خود به بیخ گوش پایتخت پناه آورده اند و نهادهای حمایتی ایرانی در قبال شان مسوول نیستند، اما کودکان شان سهمی در تصمیم آدم بزرگ ها برای جنگ و فرار نداشته اند. آن ها با ناآگاهی خانواده ها از مسائل بهداشتی، در خانواده های پرجمعیت میان فقر متولد می شوند و تفریح شان، پیدا کردن گل سرخ از میان تعفن زباله هاست.

هفته نامه صدا - ریحانه یاسینی