یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
ز حزن تو شب آدینه را ساخت
● یک: به دنبال «شعر زمزمهای»
با آغاز انقلاب اسلامی ۵۷، جزو شاعرانی بود که شالوده حوزه هنری را شکل دادند. او را در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت، بیشتر به عنوان مدرس «عروض» میشناختند تا ترانهسرا [به هر حال، موسیقی پاپ از سوی عموم مردم با تحریم فرهنگی روبهرو شده بود و موسیقی سنتی هم بیشتر در وجه آوازیاش مطرح بود نه حتی در هیئت تصنیف] و سالها گذشت تا موسیقی پاپ جدید توانست دوباره از طریق صدا و سیما و بعد از آن، «کاست»های متعدد جان تازهای بگیرد. در این جان بخشی تازه، به یقین رضا عبداللهی نقش قابل توجهی داشت. طی دوران بیرونقی ترانهسرایی، آنچه که از عبداللهی خواندیم بیشتر غزل بود با حال و هوای تازه و برخوردار از نوگراییهای به ارث رسیده از ترانه؛ همچنین او از اواخر دهه شصت، اندک اندک پایهگذار جلسات متعدد ادبی در فرهنگسراها شد تا رسید به جلسات فرهنگسرای اندیشه که محتملاً پرمخاطبترین جلسه ادبی پایتخت در ۱۸ سال اخیر است و بسیاری از نامداران جوان حوزه شعر و ترانه، از این نشست به جامعه ادبی ایران معرفی شدند. با چنین پیشزمینهای حالا که با مجموعه دوبیتی «اگر بار گران بودیم و رفتیم» روبهرو میشویم، هم با نوگرایی روبهروییم هم با ترانه هم با جوانگرایی؛ که این همه گره خوردهاند به ایده اصلی که شعر کردن ضربالمثلها با حال و هوای امروزیست. عبداللهی در این مجموعه بیشترین سعی را به خرج داده تا به حوزه «شعر زمزمهای» نزدیک شود. آیا شده؟
بهاران را به تو ابلاغ کردم
قفس را پیش تو یک باغ کردم
ببین حق ناشناسیات سبب شد
که پشت دست خود را داغ کردم
یا:
دلم با هر غریبه آشنا هست
بیا در خانهام مشتی هوا هست
صدایی از لبانت برنخیزد
بگو با من حواس تو کجا هست
یا:
نگاه سبز تو همرنگ شالیست
و چشمان تو دریای خیالیست
تو رفتی و نشستم زیر باران
عزیزم جای تو بسیار خالیست
یا:
تو گل بودی دل من شاپرک بود
تو میخواندی لب من نیلبک بود
دو دستی دادمت دل را شکستی
ندانستم که دستم بینمک بود
البته این دوبیتیها فقط براساس ضربالمثلها شکل نگرفتهاند گاهی اوقات تکیه کلامی که در زبان جوانها معمول شده، اساس شکلگیری آنهاست با این حال نباید از این مسئله به سادگی گذشت که اغلب و اکثر این آثار، واجد استحکام زبانی بالایی نیستند و کلمات، در بیشتر مواقع، با حداقل ارتباط معنایی، در «محور همنشینی» جاگیر شدهاند. مطمئناً پاسخ شاعر در این زمینه این خواهد بود که قالب «دوبیتی» از دیرباز، «قالب» مردم کوچه و بازار بوده و از آن استحکام زبان شعر نخبگان در آن خبری نبوده؛ بله، پاسخ درستی است اما نه برای عبداللهی که لااقل چهل سال در این حوزه، سابقه ادبی دارد و نه لااقل بعد از دوران درخشان دوبیتیهای اوایل دهه شصت که بهترینشان را در آثار قیصر امینپور دیدهایم. در این که بخش قابل توجهی از این دوبیتیها دارای «ضربه پایانی» هستند شکی نیست اما مشکل بخشی از آنها هم به دلیل حداقل اتصال معنایی میان مصراع اول با مصراع دوم است مثل این موارد:
خزان آمد که یاسم را بگیرد
پریشانی حواسم را بگیرد
دلم را بیبهانه سر بریدی
خدا از تو تقاصم را بگیرد [یاس با حواس چه نسبتی دارد در بیت نخست؟]
یا:
ز بام تو پریدم فکر خود باش
دگر پایان رسیدم فکر خود باش
فراموشم بکن تا میتوانی
که از تو دل بریدم فکر خود باش [معمولاً «ز بام پریدن» مختص کبوتر است اما «به پایان رسیدن» یا چنان که شاعر با ضعف تألیف میگوید «پایان رسیدن»، چه نسبتی دارد با این مضمونسازی؟ اصلاً مضمونی در بیت اول ساخته شده؟]
یا:
صدا زد سایهام در نیل افتاد
به دست و پای من منجیل افتاد
خودش را با ابهت جلوه میداد
که انگار از دماغ فیل افتاد [واقعاً میان «نیل» مصر و «منجیل» گیلان ـ که تازه حداقل نسبت معناییاش با «نیل»، با «سد منجیل» حاصل میشود نه با «منجیل» ـ در چیست؟ به گمانم اینگونه تسامح از شاعری چون عبداللهی بعید است]
یا:
دگر ساز تو آهنگی ندارد
و با شیشه هماهنگی ندارد
دل از تو کندم و رفتم زپیشت
حنایت پیش من رنگی ندارد [غیر از این که «هماهنگی» و «آهنگی» دارای کمترین میزان نسبت «قافیه»اند چرا که در واقع ما با «همآهنگی» روبهرو هستیم و عبداللهی بیش از من وقوف دارد به این مسئله که این نوع قافیه آوردن در غزلهای بلند یا قصاید یا... میتواند تا حدودی موجه باشد نه در دوبیتی، با نسبت «ساز» با «شیشه» چه کنیم که اصلاً قیاس معالفارق است؟]
● دو: جوانگرایی ابدی!
مشکل دیگری که در «اگر بار گران بودیم و رفتیم» دیده میشود حضور نوعی ذهنیت سفر کرده از ترانه به این دوبیتیهاست: «جوانگرایی ابدی!»؛ اگر در ترانه، «بیسنی» ترانهسرا، او را در بیشتر مواقع از حذف شدن در اثر کهولت یا گذشت زمان حفظ میکند در شعر، حال و هوای واقعی شاعر است که اثر را «موجه» و «واقعی» جلوه میدهد. فضای حاکم بر این کتاب، نه تنها فضایی جوانپسندانه است که گویی شاعر هم در سنین بین بیست تا بیست و پنج سالگی آنها را سروده! مطمئنم که عبداللهی، خود با من در این نکته موافقت دارد که ترانه و شعر، دو حوزه کاملاً متفاوت و مجزا از هماند که ورود برخی از عناصر یکی به دیگری، مشکلات قابل توجهی را در «متن مقصد» ایجاد میکند.
اما از همه اینها که بگذریم [و با توجه به این که کلیت این کتاب چندان هماهنگ به نظر نمیرسد] با نگاهی دقیقتر میتوان به منتخبی حدود یک چهارم حجم فعلی رسید که هم در یاد ماندنی است و هم قابل توجه برای مخاطبان جوان و هم زمزمهای. چند تایی از آنها را منباب یادآوری به خودم و شاعر، میآورم و ختم مقال میکنم.
دلش وابسته بود و گریه میکرد
ز دنیا خسته بود و گریه میکرد
دری که سمت فردا باز میشد
به رویش بسته بود و گریه میکرد
یا:
ز گیسوی تو شب میل عدم کرد
قدمهای سیاهی را قلم کرد
سپید و کوته و آشفته گردید
هر آن مویی که پیشات قد علم کرد
یا:
مکن گریه که بارانی نگردم
اسیر دست ویرانی نگردم
مکن گریه که از سیلاب اشکات
درون آب زندانی نگردم
یا:
خدا از عطر تو، سبزینه را ساخت
و از زیباییت، آیینه را ساخت
تمام هفتهها را گریه کردی
ز حزن تو شب آدینه را ساخت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست