سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

شهرنشینی بی قواره


شهرنشینی بی قواره

نگاهی به سعادت آباد ساخته مازیار میری

سعادت آباد حکایت بی سعادتی شهرنشینی بی قواره امروزی ماست."سعادت آباد" نماینده رویکرد تازه ای است نسبت به فیلم سازی در حوزه مسایل اجتماعی، که به نظر می رسد جان تازه ای در سینمای ایران گرفته است. مازیار میری در "سعادت آباد" بازگشتی داشته به دنیایی که در "به آهستگی" جستجویش می کرد. دنیای انسان های اطراف ما، خواسته ها و دلمشغولی هایشان، ترس و اضطراب هایشان. او در "سعادت آباد" روایت گر زندگی سه زوج جوان از طبقه متوسط ایرانی است و با نمایش قطعه ای از زندگی آنها در یک مهمانی شبانه و رفتار پیدا و پنهانی که از هریک از آنها سر می زند، شمایلی از حال و روز روابط فردی در جامعه به اصطلاح مدرن ایرانی را تصویر می کند. اثر تازه میری تکیه ای اساسی بر مگوهایی دارد که در زندگی های امروزی از حد گذشته اند.

سعادت آباد در مورد خودخواهی ها و تمایلات سرکوب شده و انسانیت با تعریف امروزی است. شکست در ارتباطات و گسست میان زوج های جوان فیلم از همان سکانس های ابتدایی به وضوح قابل ردیابی است. برای نمونه باید به پلانی که یاسی در مقابل آیینه ای شکسته در اتاق خوابش سر و شکلی به صورتش می دهد و در ادامه مقدمات سور و سات مهمانی تولد محسن را فراهم می آورد تا شاید مرهمی باشد بر رابطه از هم گسسته میان آنها و شاید، اندک امیدی در او ایجاد شود برای اینکه جنینی را که در رحم دارد حفظ کند. شاید شاهد این مدعا را می توان در دیالوگی که میان پرستار بچه (معشوقه محسن) و یاسی شکل می گیرد که "فکر می کنی خوشحال شه اگه بشنوه باردار شدی" و جواب یاسی که "آره، تو مردارو نمی شناسی" جستجو کرد. این دیالوگ شاید یکی از کلیدی ترین دیالوگهای کار است.

اول اینکه نحوه بازی لیلا حاتمی در این سکانس (و البته کل کار) حکایت از آگاهی اش نسبت به خوش دل بودن نابخردانه ای دارد و تلاشی برای فرار از چیزی که می داند و شاید، آخرین تلاش برای حفظ بچه اش. پارادوکس های جالبی هم در فیلمنامه ای که امیر عربی نوشته می توان ردیابی کرد که کارکردی اساسی در شخصیت پردازی و برون ریزی منویات فکری شخصیت ها دارد. یکی از کلیدی ترین تضادها، نحوه رویارویی علی و ارتباطش با لاله است و توجه بیش از حد او نسبت به لاله و تلاشش برای رسیدن به یک زندگی آرام با نگاهی به شدت سنتی در کنار فرزند و همسرش و وسواس او در نگرانی نسبت به شرایط لاله، که شاید خود دلیلی بوده بر مخفی کاری لاله نسبت به او.این رویکرد تضاد اساسی دارد وقتی در کنار بی توجهی بی رحمانه محسن نسبت به یاسی که به شدت تمنای آن را دارد قرار می گیرد در عین اینکه یاسی تمام تلاشش را کرده، تا مهمانی تولدی برای او بگیرد و غذایی پر زحمت را پس از سالها دوباره برای او تهیه کند. یا از دیگر سو پارادوکس توجه ویژه بهرام به یاسی و بی توجهی تهمینه به بهرام و... یا پارادوکس تلاش لاله برای خلاص شدن از دست بچه ای که مزاحم پیشرفتش بوده و تلاش همه جانبه یاسی برای رسیدن به کور سوی امیدی برای حفظ بچه ای که در راه دارد. یا پارادوکس علاقه زاید علی به بچه و بی توجهی محسن نسبت به این موضوع و...

در "سعادت آباد" به طرز واضحی هیچ چیز سر جای خودش نیست و شخصیت های ترسیم شده در قصه همگی به دنبال چیزی هستند که حالا ندارند و از داشته های فعلی شان تنفر دارند. بهرام با تهمینه مشکل دارد و بناست همدیگر را ترک کنند، در حالی که به وضوح به یاسی علاقه مند است. تهمینه به بهرام حسی ندارد و می خواهد او را ترک کند و کنار بچه هایش زندگی کند. لاله اصولا به خودش و پیشرفتش فکر می کند و برای رسیدن به هدفش تمایلات علی را زیر پا می گذارد. علی لاله را همان طور که خودش می خواهد دوست دارد و نه لاله ای که حالا هست. محسن اصولا یاسی را نمی بیند و با پرستار بچه اش ارتباط گرفته است.

اما تم اصلی کار تم مخفی کاری و مگوهایی است که در دراز مدت خانمان برانداز می شوند. همه چیز از صحبت در مورد مخفی کاری ها شروع می شود. اینکه مهمانی مربوط به تولد محسن است، بهانه ای برای گفتن چیزی که تا به حال نمی دانسته و اینکه سیمین نامی هست که نباید در آن شرایط تماس بگیرد و مشخص نیست چرا، ولی لاله و یاسی هر دو به صورتی هماهنگ مخفی کاری از سیمین را پیشه کرده اند، شرایطی را تداعی می کند که به مرور بر تمام روابط سایه می اندازد و کار را به سرک کشیدن علی در گوشی تهمینه می کشاندو.... اساس پیشبرد داستان در "سعادت آباد" بر همین مخفی کاری هاست. مخفی کاری یاسی از محسن که باردار بودنش را مخفی کرده بوده، پنهان کاری بهرام از تهمینه که پول دادن به محسن را مخفی کرده بوده، مخفی کاری لاله که باردار شدن و البته سقط کردن بچه شان را به علی ناگفته نگاه داشته و البته پیگیری برای پاسپورت و رفتن به خارج از کشور که به دور از نگاه علی توسط بهرام انجام شده، یا مخفی کاری تهمینه در مقابل علی که دکتر سقط کننده را به لاله معرفی کرده و به علی هم چیزی نگفته و پنهان کاری محسن از بهرام که مشخص می شود داستان غرق شدن اجناس و آقای صابری از ابتدا زیر سر خودش بوده تا پولی را از بهرام بگیرد، یا مخفی کاری محسن از یاسی چه در مورد پولی که از بهرام گرفته و البته در مورد ارتباطش با پرستار بچه، یا مخفی کاری بهرام از محسن و ارتباطی که میان او و یاسی وجود دارد، و مخفی کاری بهرام و محسن و لاله و تهمینه و یاسی از علی در مورد کاری که لاله کرده ولی به علی نگفته است.

عنوان کنایی "سعادتآباد" که میری و عربی برای فیلمشان برگزیده اند معرف فضایی است که این روزها بر زندگی بسیاری از شهرنشینان طبقه متوسط حاکم شده، فضایی سرشار از مصلحت اندیشی های توجیه گرایانه، یا تلاش های نابخردانه برای رسیدن به منویات روحی و ذهنی و یا دست و پا زدن برای رسیدن به چیزی ورای آنچه هست، تا شاید به خیال خودمان برسیم به سعادتآباد. غافل از اینکه نه سعادتی به کار است و نه آبادانی ای. هرچه هست سیر نزولی با سرعت نور به سمت زوال است و دور شدن بیش از پیش از سعادت. ولی اصولا سعادت چیست؟ چرا همه ما با چنگ و دندان به دنبال آنیم و نمی یابیم؟ شرایطی که در آن حاضریم چه نسبتی با سعادت دارد؟ آنچه داریم موجبات سعادت ما را فراهم می آورد و یا آنچه نداریم و تلاش می کنیم به دستش بیاوریم، حتی به قیمت از دست دادن داشته های فعلی؟ "سعادت آباد" هیچ ربطی به سعادت ندارد و نمایشگر بی سعادتی ما است.

نویسنده : محمدرضا مقدسیان