پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

عوامل قدرتمندی دولت و ملت


عوامل قدرتمندی دولت و ملت

قدرت به معنای توانایی انجام کار و یا ترک آن به اختیار و اراده است بی آن که در انجام و یا ترک آن مجبور باشد و از روی اکراه و اجبار به آن اقدام کند

قدرت به معنای توانایی انجام کار و یا ترک آن به اختیار و اراده است بی آن که در انجام و یا ترک آن مجبور باشد و از روی اکراه و اجبار به آن اقدام کند. بی گمان از قدرت به این معنا نوعی استقلال به دست می آید که شاید با تفکر فقر ذاتی انسان در برابر خداوند معنا و مفهوم خود را از دست بدهد ولی از آن جایی که انسان، مظهر اسمای الهی است، هر چند که در برابر خداوند از چنین حالت کمالی و اطلاقی از معنا و مفهوم قدرت برخوردار نیست، اما در برابر غیر او می تواند چنین باشد. این جاست که مفهوم قدرت در برابر غیر خدا معنا می یابد.

نویسنده در مطلب حاضر با استفاده از آموزه های قرآنی، تحلیل قرآن از عوامل قدرتمندی ملت و دولت در برابر دیگران را ارائه داده و تفاوت قدرت و قوت و عزت را تبیین کرده است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

● انسان، مظهر کل اسمای الهی

انسان موجودی بس شگفت است و این شگفتی را از دو امر الهی دارد. نخست آن که خداوند وی را به گونه ای آفریده که به طورمستقیم از امر الهی بهره گرفته است، از همین رو خداوند با عبارت: «نفخت من روحی» درباره انسان سخن به میان آورده است. (ص آیه ۷۲ و حجر آیه ۲۹) از آن جایی که روح الهی، همان امر الهی است (اسراء، آیه ۸۵) بنابر این مراد از روحی (روح من) امر خاص الهی است که در برابر امر عام قرار می گیرد. بر این اساس انسان از روح و امر خاص الهی آفریده شده در حالی که دیگر موجودات هستی، از روح و امر عام الهی آفریده شده اند.

دومین عامل تکریم انسان از سوی خداوند آن است (اسراء آیه ۶۲) که به وی همه اسمای الهی را تعلیم داده (بقره، آیه ۳۱) و همین مساله موجب شده تا بتواند در مقام متاله شدن قرار گیرد و خلافت الهی را به عهده گرفته و ربوبیت خداوندی را در همه آفریده های الهی، مظهریت نماید و همه آفریده ها، نیازمند انسان باشند تا به کمال مطلق خود برسند، چنان که بر همه آنهاست تا سجده اطاعت در برابر انسان، این مظهر کامل اسمای الهی و امر خاص خداوندی به جای آورند. از این رو ابلیس به هنگام اعتراض و تعلیل نافرمانی خود، از تکریم الهی نسبت به انسان سخن می گوید و در مقام تشریع، اطاعت آدمی را نمی پذیرد، هر چند که درمقام تکوین مطلق نمی تواند از دایره اطاعت آدمی بیرون باشد، همان گونه که خداوند بیان کرده و ابلیس اعتراف می کند وی را هیچ تسلطی بر انسان های برگزیده و خالص شده الهی (مخلصین به فتح لام) نیست. (حجر آیه ۴۰ و نیز صافات آیه ۴۰ و ۷۴)

با این همه، انسان به سبب فقر ذاتی که دارد، نمی تواند مستقل باشد و استقلال کامل حتی در انسان مرید و مختار نیز وجود ندارد. از این رو در روایات شیعی بارها از «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین؛ نه جبر و نه اختیار بلکه امری میان دو امر است»، سخن به میان آمده است پس انسان در بهترین حالت، از استقلال نسبی برخوردار است که از آن قدرت نسبی یاد می شود. به این معنا که انسان می تواند هر کاری را که بخواهد انجام دهد یا ترک کند، ولی این کار باید در محدوده قدرت عقلانی بشر باشد. به این معنا که عقل، امکان عمل در آن چیز و حوزه را به انسان تجویز کرده باشد. در آموزه های قرآنی از: «و ما تشا وون الا أن یشاءالله= نمی خواهید مگر آن که خدا بخواهد (انسان آیه ۳۰ و تکویر آیه ۲۹) سخن به میان آمده است. به این معنا که دایره خواسته ها و اراده های آدمی که همان دایره قدرت عمل اوست، به دایره خواسته ها و اراده های الهی محدود می شود. بنابراین انسان تنها در همان دایره محدودی که خداوند برای بشر مقدر و مشخص نموده، می تواند عمل کند که از آن به محدودیت عقلانی یاد می شود، زیرا قوه و نیرویی که می بایست این قدرت را فراهم آورد، از خاستگاه قوت الهی است. از این رو براساس اصل «لاحول ولا قوه الابالله» هیچ دگرگونی و تحولی و قوتی به جز از خدا نیست، منشا نیرویی که به آدمی امکان می دهد تا قادر به انجام و یا ترک کاری شود، خداوند تبارک و تعالی است. این همان دایره محدودیتی انسان است که در «بین الامرین و بین المنزلتین» تبیین شده است.

اما از آن جایی که انسان مظهر کامل و تمام همه اسمای الهی است، می تواند در حد نهایی از قوت و قدرت بهره مند شود. ولی دست یابی به این قدرت تمام وکمال، زمانی شدنی است که انسان بستر و فضای مناسبی را فراهم آورد. این همان چیزی است که ما از آن به نام عوامل قدرت یادکرده و در ادامه از آن بحث می کنیم.

● واژه شناسی قوت و قدرت

قوت در زبان فارسی به توان و قدرت به نیرو تعبیر می شود. هرچند که تفاوت اساسی میان قوت و قدرت و نیز توان و نیرو نیست ولی تفاوت های لطیف و ظریفی وجود دارد که همان می تواند آثار مهمی دربحث به جا گذارد. کتابهایی چون فروق اللغه به طور تخصصی برای تبیین تفاوت های معنایی این دسته از واژگان که در ظاهر مترادف می باشند، بوجود آمده اند. در برخی از کتب عربی به تفاوت های معنایی قدرت و قوت توجه داده شده و آمده است: القوه هی التمکن من الفعل بلاضعف، ودلیلها قوله تعالی: سوره الذاریات الایایه ۸۵: ان الله هوالرزاق ذوالقوه المتین؛ والمتین الشدید القوه والفرق بینها و بین القدره انها اخص من القدره من وجه و اعم من وجه، فهی بالنسبه للقادر ذی الشعور اخص؛ لانها قدره و زیاده و هی بالنسبه لعموم مکانها اعم لانها یوصف بها ذوالشعور و غیره، فیقال الحدید مثلا: قوی ولایقال له: قادر، قوت همان توانایی انجام کاری بدون ضعف و سستی است و شاهد بر این معنا کلام خداوند تبارک تعالی در آیه ۸۵ سوره ذاریات است که می فرماید: به راستی که خداوند همان روزی دهنده صاحب تمکن بسیار است؛ و متین همان قوت شدید و توانایی بالاست؛ و فرق میان قوت و قدرت این است که قوت اخص از قدرت به جهتی و اعم از آن به جهتی است. پس قوت نسبت به قادری که صاحب عقل و شعور است، اخص می باشد؛ زیرا قوت همان قدرت همراه با زیادتی است و قوت نسبت به عمومیت مکانی، اعم می باشد؛ زیرا قوت هم بر صاحب عقل و هم بی عقل اطلاق می شود؛ از این رو درباره آهن گفته می شود که قوی است ولی گفته نمی شود که قادر است.

آنچه از این عبارت می توان به دست آورد، عموم و خصوص من وجه قدرت و قوت است. از این رو، قوت از جهتی عام از جهتی خاص می باشد؛ زیرا قوت نسبت به قادر عاقل، اخص است، زیرا قوت به قدرتی فزون تر گفته می شود. به این معنا که قوت در موجود عاقل، چیزی بیش از قدرت است اما از جهتی قوت اخص از قدرت است؛ زیرا قوت هم بر عاقل و هم بر غیر عاقل اطلاق می شود ولی قدرت تنها بر عاقل اطلاق می شود. از این رو درباره آهن گفته می شود که قوی و محکم است ولی گفته نمی شود که قادر است.

به سخن دیگر، قوت، بردارنده شعور وبی شعور اطلاق می شود؛ درحالی که قدرت تنها بر باشعور اطلاق می گردد. ازسوی دیگر، قدرت عام تر از قوت است، زیرا در صورت وجود قدرت شدید و یا ضعیف، می توان از قدرت سخن گفت و آن را به کاربرد ولی قوت تنها در زمانی به کار می رود که قدرت بیش از اندازه باشد. از این رو در کاربردهای عربی و اصطلاحات روز سیاسی از «قوی الکبری؛ ابر قدرت ها» سخن می گویند و واژه قدرت را به بیان ابرقدرتی این کشورها به کار نمی برند؛ هر چند که در زبان و ادبیات فارسی قدرت و ابرقدرت به کار برده می شود. آوردن «المتین یا الکبری» از باب تاکید است وگرنه واژه قوت همان معنای ابرقدرتی و قدرت شدید و محکم را بیان می کند.

● عوامل قدرت انسان و جامعه

قدرت انسان در حوزه های عمل فردی و اجتماعی خودنمایی می کند. انسان ها اگر بخواهند به شکل فردی و یا جمعی به عنوان جامعه، قدرت یابند می بایست آن را از خاستگاه قدرت به دست آورند که براساس تفسیر قرآنی، از آن خداست. از این رو متاله شدن به معنای قوت و قدرت یابی بشر یا جامعه است، زیرا جامعه ای که افراد آن رنگ خدایی گرفتند و یا خدایی شدند می تواند سرور همه جوامع بشری باشد. با مراجعه به آیات قرآن می توان برخی عوامل قدرت را به صورت خلاصه بیان کرد:

۱) ایمان: خداوند در آیات ۵۶ و ۶۶ سوره انفال، ایمان را مهم ترین عامل در قدرت یابی مضاعف یعنی قوت یابی بشر و جامعه می داند؛ زیرا انسان مومن، انسانی است که متصل به منبع قدرت و قوت شده است و به سبب باورها و نیز تقرب و اتصالی که به کمک اعمال نیک و اطاعت از خدا و رسول(ص) به دست می آورد، از چنان قدرت و قوتی بهره مند می شود که همه هستی و آفریده ها تحت کنترلش قرار می گیرد. علامه طباطبایی در بیان مقصود آیه می نویسد که مراد از آیه: «و علم ان فیکم ضعفا» همان ضعف و سستی در ایمان است؛ زیرا ضعف در صفات روحی موجب می شود تا مومن شکست بخورد؛ (نگاه کنید: المیزان، ج ۹، ص ۳۲۱) بنابراین هرچه ایمان شخص قوی تر باشد قدرت و قوت وی نیز فزونی می یابد.

۲) صبر: صبر و شکیبایی شاید مهم ترین عامل در سامان دهی زندگی بشر باشد؛ زیرا صبر در برابر فشارها، معصیت ها، امتحانات الهی و ابتلائات، انسان راچنان آبدیده می کند که کم تر عاملی را می توان یافت که این گونه عمل کند. انسان با در پیش گرفتن صبر، ظرفیت های وجودی خویش را دو چندان می کند و قوه سرشته را به فعلیت می رساند. خداوند مهم ترین عامل در پیروزی به ویژه در میادین جنگی را صبر پیشگی و شکیبایی رزمندگان می داند. (انفال آیات ۵۶ و ۶۶) از آیه ۴۲ سوره رعد این معنا به دست می آید که مهم ترین عامل خوشبختی انسان در دنیا و آخرت شکیبایی است. از این رو فرشتگان هنگام دیدار بهشتیان، علت ورود ایشان به بهشت را صبر و شکیبایی آنان بیان می کنند تا این گونه جایگاه و اهمیت و ارزش صبر در زندگی انسان مشخص شود.

۳) شناخت صحیح: در ادبیات کنونی این معنا بسیار مورد تاکید است که معلومات اطلاعات، قدرت است؛ زیرا هر کسی به مقدار اطلاعات و شناختی که از مسایل دارد می تواند تاثیرگذار باشد. اصولا مدیریت هر چیزی جز با شناخت و اطلاعات امکان پذیر نیست و هر چه احاطه علمی انسان به چیزی افزایش یابد به همان اندازه قدرت او نیز افزوده می شود. از این رو خداوند در آیه ۵۶ سوره انفال به فقه یعنی فهم و شناخت عمیق به عنوان یک اصل در پیروزی توجه می دهد و کافران را به سبب آن که از چنین شناخت عمیق و درست برخوردار نیستند شکست خورده و ناتوان و ضعیف بر می شمارد.

۴) احسان و نیکوکاری: بی گمان احسان و نیکوکاری از مهم ترین عوامل جذب و جلب دلها است. انسانی که حتی از حقوق خویش می گذرد و با عفو و گذشت، از خطا و اشتباه دیگران می گذرد، در دل های مردم جا می گیرد. از این رو خداوند در آیه ۶۵ سوره یوسف قدرت و تمکن یابی را به احسان ارتباط می دهد و انسان های محسن و نیکوکار را انسان های با قدرت و تمکن بر می شمارد که به حکومت و قدرت در جهان می رسند.

۵) اتحاد و همبستگی: از دیگر عوامل قوت و قدرت بشر و جامعه، اتحاد و همبستگی میان مردم است که در آیه۶۴ سوره انفال به عنوان عامل قدرت و پیروزی بیان می کند. این که خداوند در این آیه می فرماید با تنازع و اختلاف میان افراد یک جامعه و امت، ریح و قدرت ایشان از میان می رود، از آن روست که قدرتی که از اتحاد افراد یک جامعه پدید می آید، هر چند که همانند باد به چشم دیده نمی شود ولی قدرت سهمگینی است که می تواند خانه ها و درختان را از ریشه برکند و ویرانی سختی پدید آورد. (کشف الاسرار، ج۴، ص۷۵ و التفسیر المعین، ص۳۸۱) قدرت اتحادی امت نیز این گونه است که قدرتی به ظاهر نامرئی است ولی در عمل، قوتی بس شگفت انگیز است.

۶) کثرت افراد و نیروی انسانی: از دیگر عوامل قدرت و قوت بشر و جامعه، نیروی انسانی آن است. هر چه شمار ایشان بیش تر باشد، امت قوی تر خواهد بود و اگر این کثرت همراه با اتحاد و همبستگی و همدلی باشد، قوت نیز افزایش خواهد یافت. آیاتی چون ۸و ۴۱ سوره یوسف و نیز ۴۳ سوره کهف و ۴۱ سوره یس به این عامل توجه داده است.

۷) توکل: توکل و تکیه کردن بر خدا به عنوان یکی از مهم ترین عوامل قدرت یابی بشر در آیه ۹۴ سوره انفال مورد تأکید قرار گرفته است؛ این که خداوند از این آیه به وصف عزیز حکیم ستوده شده بیانگر این معناست که عزت و قدرت در سایه توکل به دست می آید.

۸) دلیل و حجت: بهره مندی از حجت و دلیل محکم و قوی، عاملی مهم در قدرت یابی بشر و جامعه است که آیه ۰۸سوره اسراء به آن اشاره دارد. نصرت و پیروزی که با حجت یعنی همان سلطان (روح المعانی، ج۹، جزء۵۱، ص۸۰۲) به دست می آید، پیروزی مبتنی بر قدرت و قوت برهانی است که به کار گرفته می شود. هر چه برهان، قویتر باشد، چیرگی و سلطه بر دیگری نیز آسان تر به دست می آید، از این رو از مؤمنان خواسته می شود تا در هر کاری، برهان قوی و حجتی تمام و کمال به دست آورند تا اینگونه بر هر کس و هر چیزی چیره شوند.

۹) استغفار، انابه و توبه: آیاتی از جمله آیه۳۵ سوره هود، ۷۱و ۰۲ سوره ص، توبه و بازگشت به سوی خدا و استعفار و انابه را عامل مهمی در اتصال به منبع قدرت و قوت یعنی خداوند تعالی معرفی می کند؛ زیرا گناه و یا خطا و اشتباه موجب می شود تا آثار آن در زندگی آدمی خودنمایی کند و ضعف و سستی بشر و جامعه را فراهم آورد. از این رو با توبه و انابه و استعفار این خطاها جبران می شود و زمینه برای بازگشت به قدرت و یا افزایش قدرت و قوت فراهم می آید.

۱۰) آب: در میان عوامل مادی شاید آب تنها عامل قدرت و قوتی باشد که مورد توجه خاص قرار گرفته است. خداوند در آیه۶ سوره انعام و نیز آیه۲۵ سوره هود، آب را عامل قدرت و قوت بشر و جامعه می داند و مؤمنان را به آن توجه می دهد؛ زیرا آب مناسب و کافی موجب می شود تا کشور به سوی آبادانی و پیشرفت کشیده شود و شمار مردمان افزایش یابد و قدرت و مکنت امت فزونی پیدا کند. از این رو خداوند به آب به عنوان یکی از عوامل اصلی قدرت و قوت توجه داده وخواهان بهره مندی درست از آن می شود. خداوند در آیاتی دیگر حتی روش دست یابی به آب کافی را با بازگشت به تقوا و عمل صالح تبیین می کند تا این گونه هر کس و هر امتی بتواند به منبع قدرت متصل گردد و از عوامل آن سود برد.

از آن چه گذشت می توان به درستی دریافت که قدرت و قوت آدمی به آن است که به منشأ آن یعنی خداوند متصل گردد و در این راه از عوامل و بسترهایی که قرآن برای ایجاد این اتصال بیان کرده سود برد. باشد برای این که ملتی قدرتمند و امتی قوی داشته باشیم در مسیر جامعه قرآنی گام برداریم و از این عوامل غافل نشویم.

مهدی توانگران