دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
نگاهی به کتاب فرجام نیچه در بی سرانجامی
«فرجام نیچه» مجموعه پنج داستان است از هارتموت لانگه، نویسنده ۷۴ ساله آلمانی، که در کنار مقدمه مترجم و توضیحات به پیوست کتاب اضافه شده او، در قالب کتابی ۱۳۶ صفحهای به چاپ رسیده است. مترجم این کتاب محمود حدادی است و ناشر آن نشر افق، که چاپ اول این کتاب را در سال ۱۳۹۰ و به قیمت ۴۰۰۰ تومان به بازار کتاب ایران فرستاده است. طبق سنت حسنه انتشارات افق، ترجمه و انتشار کتاب با آگاهی ناشر اصلی و نویسنده انجام شده است. از پنج داستان مجموعه «فرجام نیچه» چهار داستان اول به نوعی داستان تاریخیاند، زیرا همه روایت برهه کوتاهی از زندگی یک شخصیت واقعی و اتفاقات حقیقیای هستند که برای او پیش آمدهاند. البته این روایت به شکلی ادبی و در قالبی داستانی انجام شده و به هیچوجه گزارشی از ماجرا نیست.
داستان اول، به نام «فرجام نیچه»، به شرح زمانی حدود یک روز از سالهای پایانی زندگی فردریش ویلهلم نیچه، شاعر- فیلسوف مشهور آلمانی میپردازد. نیچه در سالهای آخر عمر خود به تعبیری درگیر جنون شده بود و رفتارهایی انجام میداد که در تلقی عرف معمول و در سنج عقل سلیم چندان معقول و موجه به نظر نمیرسیدند. این داستان هم به یکی از روزهای این دوره زندگی او، که در شهر تورین ایتالیا ساکن بود، معطوف است، و در روایتی پر پیچ و خم از درون شاعر بهم ریخته ما را با تنهایی او در اتاقش، گزارش در شهر، اشک ریختنش برای اسب بارکشی که زیر شلاق صاحبش درد میکشد، مکالمهاش با شخصیتهایی که از خیالش به او ظاهر میشوند و شعرهایی که در این حال مینویسد آشنا میکند. داستان دوم، با عنوان «سونات والداشتاین»، به ژوزف گوبلز، وزیر تبلیغات آلمان نازی و از نزدیک ترین کسان به هیتلر، در آخرین ساعات زندگیاش میپردازد. این بار خیال لانگه نویسنده، فرانس لیست، موسیقیدان و نوازنده چیرهدست پیانو را از قبر بیرون میکشد و روح او را جسمیت میبخشد و به پناهگاههای زیرزمینی دبیرخانه رایش میکشد؛ به جایی که گوبلز و همسرش بنا دارند هفت فرزند خود را با سیانور بکشند و بعد هم، مثل «پیشوا»، پیش از آنکه به دست دشمن بیفتند مرگ را برای خودشان انتخاب کنند.
و روح فرانس لیست پیر پیانو مینوازد، به این امید که با نوای جادویی ساخته بتهوون معجزه?ای رخ دهد. داستان سوم «در ماه پاییزی نوامبر» نام دارد و به هاینریش فون کلایست، نویسنده آلمانی (که یکی از مشهورترین کارهایش، «میشاییل کلهاس»، در ایران با ترجمه خود آقای حدادی و توسط نشر ماهی چاپ شده است)، میپردازد که در راه مرگ است. زنی سرخورده، به نام فوگل، که خود جرات خودکشی ندارد، از فون کلایست خواسته که اول او را بکشد و بعد هم خودش را. و به این ترتیب است که داستان از درون کالسکهیی که خانم فوگل و آقای فون کلایست را به نزدیکی دریاچهیی در جنوب برلین میبرد آغاز میشود، وصیت نوشتنها و قدم زدنهای ساعات آخرشان را نقل میکند و با مرگ به پایان میرسد. داستان بعدی «از رنج آگاهی» است و در آن آلفرد زایدل، روشنفکر چپگرای آلمانی، که به میل خودش در آسایشگاهی روانی بستری شده، در جستوجوی آرامش و برای فرار از رنجی که دلیلش را آگاهی و ادراک میداند، آرام آرام به صحنه خودکشی خود نزدیک میشود.
داستان آخر مجموعه «از شادابی مرگ» است و با باقی داستانها این فرق اساسی را دارد که ناظر به هیچ شخصیت یا اتفاق تاریخیای نیست و ماجرای روایت یک راوی اول شخص زنده است از مشاهدهاش از به هم رسیدن یک زن به قتل رسیده و قاتلش که حالا، پس از مرگ، عاشق و معشوق هستند. داستان با مایههایی فلسفی و با تاملاتی در باب مرگ، گناه و بخشودگی همراه میشود و در ذهن راوی زنده به پایان میرسد. محمود حدادی در مقدمهاش هارتموت لانگه را شاگرد برتولت برشت و از نویسندههای همدوره کسانی مثل گونتر گراس و هاینریش بل معرفی میکند که گرچه بیش از ۵۰سال است نویسنده یی حرفه یی شمرده میشود، شهرت چندانی نیافته است و دلایلش را یکی «حاشیهنشینی او در عرصه ادب کشورش» و دیگری «موضوعات تا حدی ویژه و گزیده داستانهایش» می داند.
حدادی همچنین اضافه میکند که «لانگه علاوه بر موضوع بیگانگی میان هنر و زندگی، زبان فاخر توماس مان را نیز گرفته است، ولی در پرداخت فضای داستان بیش از همه از کافکا پیروی میکند.» با توجه به شیوه پرداخت داستانهای لانگه در این مجموعه هم میتوان نزدیکی نسبی او را به فضای ذهنیای از نوع کافکایی تشخیص داد، گرچه خواندن داستانهای بیشتر از کل کارنامه کاری او برای تایید یا رد این حکم لازم است. اما درباره زبان داستانها، باید گفت که داستانهای لانگه، یا اقلا ترجمه فارسی آنها، سختخوان هستند؛ ویژگیای که به ادعای مترجم در متن اصلی هم وجود دارد. البته این سختخوان بودن به معنای آزارندگی جملهها یا عیب و ایراد نثر نیست. راویها پیچیده حرف میزنند و جملههای تو در تو و طولانی استفاده میکنند، صفتهای متعدد و جدید به کار میبرند و در حرفهایشان گروههای اسمی بزرگی درست میکنند و این شیوه نثرنویسیشان هم در کل در تناسب با آنچه میگویند و فضای کلی داستان است. از این نظر آقای حدادی در ترجمه توفیق داشتهاند (و البته تاکید میکنم که این نظر را درباره ترجمه فارسی کتاب و بدون مقایسه با متن اصلی آن میدهم). چند مورد غلط تایپی و نگارشی در کتاب وجود دارد و دو مورد اشتباه املایی که به چشم من آمدهاند: «انظباط» و «توجیح». و علاوه بر آن، یکی از ویژگیهای ترجمه آقای حدادی از این کتاب را، بدون ارزش گذاری، استفاده ایشان از ترکیبها و ساختارهای نه چندان متداول در فارسی روزمره میدانم.
در این نمونه که از صفحه ۸۵ کتاب نقل میکنم این خصلت بارز است: «... و زایدل میدانست که در این فضای تنگ، اگر که در، این در همیشه در درزی کوچک باز را، محکم میبستی، تاریکی مطلق حاکم میشد.»خواندن مجموعه «فرجام نیچه» احتمالا شما را هم مثل من به آشنایی بیشتر با لانگه کنجکاو خواهد کرد و بعد باید منتظر باشیم برای کتابهای بیشتری که از او ترجمه شوند.
روزبه استیفایی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
غزه ایران آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
سلامت هواشناسی اصفهان شهرداری تهران تهران قتل فضای مجازی سیلاب سامانه بارشی سازمان هواشناسی آموزش و پرورش باران
بانک مرکزی خودرو بنزین بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان
تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران صدا و سیما دفاع مقدس مسعود اسکویی موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری اپل گوگل اینستاگرام آیفون مایکروسافت ناسا عکاسی سامسونگ
کاهش وزن دیابت توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب