دوشنبه, ۱۴ خرداد, ۱۴۰۳ / 3 June, 2024
مجله ویستا

فراست/ نیکسون


فراست/ نیکسون

من صدای اعتراض آمریکا در دوره نیکسون را شنیدم، بوی گند افتضاحی را که او بالا آورده بود را احساس کردم و وقایع و ماجراهای مربوط به آن را از نزدیک شاهد بودم. تا کنون آبراهام لینکلن …

من صدای اعتراض آمریکا در دوره نیکسون را شنیدم، بوی گند افتضاحی را که او بالا آورده بود را احساس کردم و وقایع و ماجراهای مربوط به آن را از نزدیک شاهد بودم. تا کنون آبراهام لینکلن بیشتر از هر رئیس جمهور دیگری در آمریکا منبع الهام ساخت فیلم‌ها، مینی‌سریال‌های تلویزیونی و اپراها بوده است. در برخی ترانه‌های بیتل‌ها می‌توان دوران نیکسون را شنید و لمس کرد. دوران نیکسون ناهنجاری لجام‌گسیخته و بی‌حد و حصری را موجب شد که تنها هدیه‌ای بود برای نویسنده‌ها و روانشناس‌های تاریخی.

«فراست/ نیکسون» با کارگردانی دقیق و وظیفه‌شناسانه ران هوارد و فیلمنامه سلیس و روان و تقریباً بی‌عیب و نقص و کاملاً حرفه‌ای پیتر مورگان تازه‌ترین فیلم از سری فیلم‌های معروف به فیلم‌های نیکسونی را به تصویر کشیده که به شدت مورد توجه منتقدان و رسانه‌ها واقع شده است. موضوع فیلم و اترگیت نیست، اما پیامد و نتیجه مصاحبه تلویزیونی سی و هفتمین رئیس‌جمهور بدنام ایالات متحده با مجری بسیار حرفه‌ای و درجه یک انگلیسی، دیوید فراست، را به زیبایی به تصویر می‌کشد. این مصاحبه در سال ۱۹۷۷ و در کمتر از سه سال بعد از استعفای نیکسون از چندین شبکه تلویزیونی پخش شد.

این مصاحبه‌ها موضوعاتی مهیج، پرشور و نفس‌گیر دارد که تا پیش از آن در هیچ برنامه تلویزیونی‌ای اتفاق نیفتاده است. رسانه‌ها نیز با تبلیغ و جار و جنجال فراوان به شکل غلو‌آمیزی آن را بزرگ کردند. جزئیات شکل‌گیری این مصاحبه در ابتدا شامل ۶۰۰ هزار دلار دستمزد نیکسون و چگونگی فراهم شدن آن از سوی فراست است که به شکلی نفس‌گیر، مهیج و جذاب به تصویر کشیده شده است. مایک والاس مقدمات و همین طور سئوالات یک مصاحبه ۶۰ دقیقه‌ای غیر قابل تصور را برای فراست فراهم می‌کند. پوشش وسیع و گسترده تلویزیونی این برنامه در آن زمان هم غیرقابل‌تصور و باورنکردنی ست. تعداد زیادی از سئوالات به واترگیت اختصاص داشت و همین‌طور پذیرش نیکسون به عذرخواهی و پوزش در برنامه تلویزیونی محشر و عالی ۱۹۷۷ که توانست ۴۵ میلیون بیننده را پای گیرنده‌‌های تلویزیونی بنشاند. فراست و نیکسون هر کدام به نوبه خود به دنبال کسب بیشترین درآمد از این برنامه بودند. وقتی با فراست در پشت‌صحنه برنامه هستیم به خوبی متوجه این نکته می‌شویم.

فیلمنامه «فراست/ نیکسون» دستپخت مورگان از نمایشنامه‌اش است، نمایشنامه‌ای که همین ۱۵ ماه پیش در برادوی روی صحنه رفت. پیتر مورگان با یک پیشینه سینمایی بسیار قوی در نگارش فیلمنامه تاریخی (دو فیلمنامه «ملکه» و «آخرین پادشاه اسکاتلند» از جمله فیلم‌نامه‌های مورگان هستند که با همین روش نوشته شده) دارد. مورگان مصاحبه‌های «فراست/نیکسون» را به مبارزه میان دو آدم کهنه کار و با تجربه که مشتاقانه به بازگشت به روزهای موفقیت‌آمیز و خوش گذشته می‌اندیشند تشبیه کرده است. طبیعی ست که در این مبارزه، تنها یکی از آنها می‌تواند پیروز از میدان خارج شود. حالا که دو حریف آماده کارزار شده‌اند تماشاگر بیش از پیش بی‌صبری می‌کند تا سئوال‌های فراست و جواب‌های نیکسون را بشنود، چرا که نیکسون (فرانک لانجِلا) خود را سخنور قهاری می‌داند و سیاستمداری کهنه‌کار و گرگی باران‌دیده است و ظاهراً شانس فراوانی دارد تا فراست (مایک شین) جوان شیک‌پوش را بگیرد و زیر پا خرد کند و اساس و اعتبار زندگی ژورنالیستی او را به باد فنا دهد.

اما در طول مصاحبه‌ها به تدریج این نیکسون است که به گوشه رینگ رانده می‌شود و در لحظه‌ای که قرار است فراست مشت آخر را به کله او بکوبد، از ادامه کار انصراف می‌دهد؛ آن هم با عصبانیت و بداخلاقی زیاد. فیلم به شکل وقایع‌نگارانه حوادث و رویدادهای مربوط به این مصاحبه را با دستکاری و تغییرات جزئی با همان اضطراب‌ها و گیرایی و جذابیت یک مسابقه ورزشی به تصویر کشیده است. نیکسون در پایان راند خسته و زار و نزار به نظر می‌رسد و فراست تنها از روی اجبار و از سوی اسپانسر برنامه وقت را نگه می‌دارد. در راند دوم، فراست سعی می‌کند تا با سئوالات غافلگیر‌کننده‌اش به عنوان مثال در رابطه با تهاجم نظامی آمریکا به کامبوج و ویتنام او را از لاک خود درآورد. نیکسون سعی می‌کند تا از زیر این ضربات جان سالم به در برد اما سرانجام قافیه را به فراست جوان و پر انرژی می‌بازد. تمام این صحنه‌ها با نوآوری و خلاقیت خاصی طراحی شده‌اند و به طور همزمان به شکل اغراق‌آمیزی خنده‌دار و ترحم‌برانگیز به نظر می‌رسند. رئیس‌جمهور سابق مست و پاتیل در یکی از صحنه‌ها به اتاق محل اقامت فراست در هتل تماس می‌گیرد و می‌گوید: "آیا آدم‌های فخرفروش و افاده‌ای با دیده حقارت به توهم نگریسته‌اند؟"

ران هوارد چند نقش فرعی اما مهم را به فیلمش افزوده است. کوین بیکن نقش معاون نیکسون را بازی کرده، الیور پلات و سام راکوِل نقش گروه پژوهش‌گرها و محققین فراست را بازی می‌کنند، و ربکا هال هم نقش تزئینی معشوقه فراست را بازی کرده است. در بخش اول، فیلم آن تاثیرگذاری و انسجام نیمه دوم را ندارد. فیلم نیکسون را یک جانور وحشی واقعی یا آنطور که در فیلم از او اسم برده می‌شود کازا پاسفیکا نشان می‌دهد، لوکیشن‌ها هم عمدتاً آنچنان جذاب و گیرا انتخاب نشده‌اند و بیشتر روش استفاده از فضای محدود و استفاده تمام و کمال از فضا و مکان در تئاتر اجرا شده است. لانجِلا و شین در برابر دوربین‌های تلویزیونی با یکدیگر رقابت می‌کنند و تصاویر متعددی هم که از آنها از سوی رسانه‌ها ارائه می‌شود غول‌آسا و سهمگین است (دیویدگرین‌بِرگ -مورخ- معتقد است، "نیکسون اولین رئیس جمهور آمریکا بود که این همه جامعه آمریکا را نگران و مضطرب کرد و بعد از چند سال این همه اظهارات و تفاسیر جور واجور و تصاویر متنوع در رابطه با او موجود است").

البته، «فراست/ نیکسون» به شکل طعنه‌آمیز و تلخی به لغزش‌ها و اشتباهات بزرگ جورج دبلیو بوش هم اشاراتی دارد. در دوران امروزی، جعلی و دروغین بودن اقدامات ریچارد نیکسون بر همگان آشکار است. لانجِلا در نقش نیکسون در برابر دوربین‌های تلویزیونی ظاهر می‌شود و به تصور خودش از حقانیت خود دفاع کرده و تصمیمات و اقدامات خود را توجیه می‌کند و بخش‌هایی از سخنرانی و صحبت‌های او در مهم‌ترین بخش‌های خبری شبکه‌های تلویزیونی در سراسر دنیا پخش می‌شود، "وقتی رئیس‌جمهور کاری را انجام می‌دهد به این معناست که آن کار غیر قانونی نیست"، "اما من چنین تشخیص دادم که هیچکس دیگری در این دیدگاه و نظر سهیم نیست"، و اگر این گفته‌های نیسکون را در کنار اظهارات دولتمردان کنونی کاخ سفید قرار دهیم متوجه حقیقتی تلخ خواهیم شد.

پیش از این نیز آنتونی هاپکینز به خوبی به جای نیکسون ایفای نقش کرده («نیکسون»، ۱۹۹۵) . بازیگران دیگری هم هستند که با سبک‌ها و روش‌های مختلف در نقش نیکسون ظاهر شده‌اند، ریپ تورن («آرزوهای کورکورانه»، ۱۹۷۹)، فیلیپ بِیکِرهال («شرافت پنهان»، ۱۹۸۴) از نیکسون افسانه ساختند و تنها دایان هِدایا («دیک»، ۱۹۹۹) شباهت‌های فوق‌العاده‌ای به او داشت. لانجلا چیزهایی به نقش افزوده است: او غبغب‌اش را تکان نمی‌دهد یا کوشش نمی‌کند تا نیکسون رنجور و مریض‌احوال را پشت لبخندهایش پنهان کند. او در این نقش بسیار سرد و غیر صمیمانه و به لحاظ جسمانی بسیار نزدیک به خود نیسکون است. شخصیت و حضوری پرجذبه و درعین حال مرعوب‌کننده دارد.