یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بیوگرافی نقاشِ لحظه های اثیری


بیوگرافی نقاشِ لحظه های اثیری

ایران درودی, نقاش و هنرمند ایرانی در سال ۱۳۱۵, از پدری خراسانی و مادری قفقازی در مشهد متولد شد وقتی کودک بود, به همراه خانواده اش برای زندگی به اروپا سفر کردند, اما با شروع جنگ جهانی دوم دوباره به ایران بازگشتند و در تهران ساکن شدند

یازدهم شهریورماه، زادروز «ایران درودی»، نقاش معاصر ایرانی است؛ هنرمندی که او را از پیروان سبک فراواقع‌گرایی (سورئالیسم) می‌دانند.

ایران درودی، نقاش و هنرمند ایرانی در سال ۱۳۱۵، از پدری خراسانی و مادری قفقازی در مشهد متولد شد. وقتی کودک بود، به همراه خانواده‌اش برای زندگی به اروپا سفر کردند، اما با شروع جنگ جهانی دوم دوباره به ایران بازگشتند و در تهران ساکن شدند. علاقه‌ «ایران» به هنر نقاشی از همان دوران کودکی در او شکل گرفت و او در کنار تحصیل در مدرسه، به کلاس‌های آزاد طراحی و نقاشی می‌رفت.

اگرچه رشته‌ی اصلی تحصیلی «درودی» تاریخ هنر است، اما او برای تکمیل علاقه‌اش به نقاشی به تحصیلات آکادمیک در این رشته رو آورد و پس از پایان دوره‌ متوسط، راهی فرانسه شد. او برای تحصیل در رشته‌ی نقاشی به دانشکده‌ی”بوزار» پاریس رفت.

درودی همچنین در موسسه‌ RCI نیویورک در رشته‌ تهیه‌کنندگی و کارگردانی برنامه‌های تلویزیون فارغ‌التحصیل شد و در سال ۱۳۳۹ به ایران بازگشت. «درودی» پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و آثارش را در تالار فرهنگ تهران به نمایش گذاشت. او از دهه‌ ۴۰، نمایشگاه‌های مختلف داخلی و خارجی از آثار خود، که تعداد آن‌ها به بیش از ۵۶ نمایشگاه می‌رسد، برپا کرد.

همچنین آثار او در ۲۰۰ نمایشگاه گروهی در کشورهای ایران، فرانسه، سوییس، ژاپن، بلژیک، آمریکا، استرالیا، کانادا، آلمان و امارات در معرض دید عموم قرار گرفته است. او در همین سال‌ها به آمریکا سفر کرد و در آنجا با پرویز مقدسی، کارگردان سینما و تئاتر ازدواج کرد. ازدواجی که با مرگ زودهنگام مقدسی دوام چندانی نداشت، اما تاثیر خود را بر درودی گذاشت؛ به طوری که او دیگر تا پایان عمر ازدواج نکرد. نقاشی‌های درودی به گونه‌ای است که عقیده‌ی برخی از منتقدین بر پیروی او از فراواقع‌گرایی (سورئالیسم) استوار است.

او درباره‌ی آثار خود می‌گوید: «من اساس نقاشی‌ام را بر یافتن هویت فرهنگی‌ام قراردادم و در پی بازیافتن ریشه‌های فرهنگی‌ام شدم. برای این کار سه عنصر اصلی یعنی «نور»، «حرکت» و «زمان» را نوبت به نوبت به کار گرفتم و نور هدف اصلی‌ام قرار گرفت تا به پندارهای فرهنگ ایران نزدیک شوم.»

درودی در ۳۳ سالگی از سوی یک شرکت آمریکایی به نام «آی.تی.تی» سفارشی برای اجرای تابلویی از پالایشگاه‌ها و لوله‌های انتقال نفت ایران دریافت کرد. انتشار این اثر در اکثر مطبوعات مهم آمریکا از جمله «تایمز» و«نیوزویک» سبب موفقیت و اعتبار زیادی برای او در داخل و خارج از مرزهای ایران شد و شاملو، شعر خود را به این اثر که آن را «رگ‌های ما، رگ‌های زمین» خوانده بود، هدیه کرد.

از دیگر فعالیت‌های درودی می‌توان به کارگردانی و تهیه‌کنندگی بیش از ۸۵۰ ساعت فیلم و مستند درباره‌ هنر در تلویزیون اشاره کرد. او در سال ۱۳۴۷ نیز فیلم «بیناله ونیز» را کارگردانی کرد. درودی همچنین به دعوت دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، به تدریس تاریخ هنر در این دانشگاه پرداخت. او در این سال‌ها سلسله سخنرانی‌هایی را درباره‌ی «نقاشی» و «نقش زن در تاریخ و هنر» در دانشگاه‌های ویرجینیا تک و برکلی و انجمن‌های فرهنگی ایرانیان در لس‌آنجلس و نیوجرسی ارائه داد.از درودی مقالاتی هم درباره‌هنر در مطبوعات ایران به چاپ رسیده است.

درسال ۱۳۵۲ کتاب آثار او در سه زبان با مقدمه‌ای از «آندره مالرو» و «ژان کوکتو» و شعری از «احمد شاملو» و پیشگفتاری از «هوشنگ طاهری» هم‌زمان با نمایشگاه او در «انستیتو گوته» در تهران منتشر شد که در سال ۱۳۵۵ تجدید چاپ شد. در همان سال دو تابلوی «شیشه عمر» و «دیار هرگز» در نمایشگاه زنان نقاش و پیکرتراش پاریس جایزه‌ی اول و دیپلم «جامعه زنان پیکرتراش و نقاش» را کسب و عنوان «زن نقاش سال ۱۹۷۳» را نصیب او کرد.

درباره‌ی ایران درودی و هنر او تا کنون چند فیلم ساخته شده است که از آن‌ها می‌توان به فیلم‌های «چه شگفت است عشق که هم زخم است و هم مرهم» به کارگردانی امید بنکدار و کیوان علی‌محمدی، «مستندی درباره‌ی ایران درودی» به کارگردانی حسن امامی و «ایران درودی، ‌نقاش لحظه‌های اثیری»‌به کارگردانی بهمن مقصودلو اشاره کرد.درودی در سال ۱۳۷۶، کتاب زندگینامه‌ی خود با عنوان «در فاصله‌ی دو نقطه» را توسط نشر نی منتشر کرد.

او در بخشی از این کتاب که متاثر از شروع جنگ جهانی و بازگشت به زادگاهش است، می‌نویسد:«هنوز هم پناهگاه‌های هامبورگ و غرش هواپیماهای بمب‌افکن با صدای مهیب و انفجارهای ناگهانی را به یاد دارم. وحشت من از صدای انفجار بمب و صدای آژیر، حساسیتی غیرعادی است. با به یاد آوردن خاطرات فرارمان از آلمان و فضای رعب و ترس جنگ وبعد ادامه‌ی آن در ایران، تصور می‌کنم که بخش مهمی از بهت‌زدگی من ناشی از روبه‌رو شدن با صحنه‌های آتش و انفجار و نتایجی باشد که جنگ جهانی دوم با خود به همراه آورده بود. بدین‌گونه صحنه‌های جنگ، زخم‌ها و آسیب‌های آن اثرات شوم خود را برای همیشه در ذهنم باقی گذاشت...»

احمد شاملو در مجموعه‌ی شعر خود با عنوان «ابراهیم در آتش»، شعری با نام «اشارتی» را به ایران درودی تقدیم کرده است. مضمون این شعر درباره ی هنر نقاشی است و در بخش پایانی آن، شاملو خطاب به درودی سروده است:

«تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم/و آن نگفتیم/که به کار آید/چرا که تنها یک سخن/یک سخن در میانه نبود:/آزادی!/ما نگفتیم/تو تصویرش کن!»

این شعر در کتابی که مجموعه‌ی آثار درودی را در بر دارد، به عنوان مقدمه آمده است.

او پس از یک عمر فعالیت هنری و خلق چندین اثر هنری، این‌گونه از زندگی و هنر یاد می‌کند: «امروز حس می‌کنم چیزی به زندگی بدهکار نیستم؛ چرا که بهترین و سخت‌ترین لحظات را لحظه به لحظه و به تمامی زندگی کرده‌ام. زندگی درد را به من شناساند، عشق را به من آموخت، شور وشیدایی خلاقیت را به من داد و به من باوراند که سهم انسان از خوشبختی به اندازه‌ی عشقی است که ایثار می‌کند. باور دارم که من نقاشی را انتخاب نکردم، نقاشی مرا انتخاب کرد. من دیگر نقاش نیستم، بلکه خود نقاشی شده‌ام و این پاداش من از زندگیست.»



همچنین مشاهده کنید