جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
درد و حرمان انسان تمامی ندارد
نمایش "کمی بالاتر"وضعیت بغرنج و پریشان دنیای امروز را تداعی میکند. نمایش قصهای مشخص ندارد، اما مشخص است که در آن ۹ آدم گرفتار و سرگرداناند. انگار هیچ کس حوصله دیگری را ندارد، مگر در محدوده لحظاتی که اینان به ارتباط با هم میرسند و هر لحظه کشف خاصی برای آنان است.
جنس اجرا هم متفاوت و غیرمتعارف است؛ چراکه ما اغلب اجرا را بر کف تالار و بر اساس حرکت رو به جلو و عقب، چپ و راست و نزدیک و دور شدن میبینیم. حتا اگر هم قرار باشد که حرکت عمودی را به اجرا الصاق کنیم؛ این دیگر بستگی به طراحی صحنه دارد که از طریق پلکان، سکو یا داربست و یا طناب آویز چنین لحظهای را تدارک ببینیم. اما در این اجرا همه آویز بر یک تاب شدهاند که در طول اجرا مدام بالا و پایین میروند. تماشاگران هم چهارسویه تالار را پر کردهاند و به تماشای این بالا و پایین شدن آدمها در میان صدای محیط که به شکل نویز و موسیقی است، مشغول میشوند.
آدمهایی که نه فرصتی برای خندیدن دارند، نه به تماشای هم مشغول میشوند. نه با همدیگر سلام و علیکی دارند. حتا زن و شوهرها هم چندان وقعی به همدیگر نمیگذارند. برخی به دلیل بیکاری از شهر و دیار خود راهی این ماتمکده به اصطلاح مدرن در یک کلانشهر شدهاند.
اینکه بخواهی مدرن فکر کنی، لازمهاش رسیدن و پرداختن به یک اجرای مدرن است. یعنی ضوابطی را باید وضع کنی که در خور تامل باشد. تاملی که ما را به پیرامون آنچه که دیدهایم ناخواسته هدایت میکند. برای همین است که گویی مُرده و زنده این مَردم یکی است و به گونهای رئالیسم جادویی را تداعی میکند. چنانچه مرگ، قتل یا خودکشی یدالله که بین زمین و آسمان آویزان است، خود شاهد و مثالی است برای یکی شدن عالم متافیزیک با عالم روزمرهای که دنیا نام گرفته است.
زمان و مکان حذف شده چرا که همه آویزاناند و معلوم نیست که در کجا و کی آمد و شد دارند. بنابراین اگر لحظهای یا لحظاتی هست؛ بستگی به تصمیم نویسنده و کارگردان است که از آنان خواسته در صحنه حضور بدنی داشته باشند. یعنی با دو چشم قابل رویت شوند. اما واقعن اینها سوار بر چه چیزی هستند؟ این دیگر مشخص نیست. روز و شب و ساعت هم در آن محو است. این بیزمان و بیمکان شدن، وضعیت ذهن را به فراسوی واقعیت پرتاب میکند. فراواقعیتی که ریشه در یک واقعیت پوشالی و کتمان شده دارد. چراکه الان قرار است روح و روان آویزان و معلق تنی چند از میلیونها انسان گرفتار در این شرایط پیش رویمان قرار بگیرد.
بازیگر چارهای جز تن دادن به شرایط نداشته است. یعنی او نقش را پذیرفته و حالا بنابر مصلحت بخشهایی از دیالوگهایش هم حذف شده است. یعنی دراماتورژی فرهاد مهندسپور موشکافانه بر آن بوده که احتمالن زائدات متن را دور بریزد تا ایجاز در خور دیدن در صحنه ماندگار شود.
برای همین کمی متن و اجرا نسبت به اجرای جشنواره فجر سال گذشته سروساماناش بیشتر شده است. شاید این استراتژی باعث شده که اثر زودتر به ارتباط با مخاطب برسد و در عین حال کمی تکلیفاش هم مشخصتر باشد. اما اجرای قبلی پروپیمانتر بود و همین تا حد زیادی بر شلوغی و عدم انسجام حالتها و آدمها و در نهایت خود تماشاگر میافزود. بنابراین با حفظ پیکره اصلی بازهم نتیجه چیزی متفاوتتر با اجرای قبلی بوده است. اکنون هم آن قدر این دو از هم فاصله گرفتهاند که خوب و بدش چندان مشخص نیست. شاید ضرورتش هم از بین رفته و همگان به این تغییرات و حذفیات با جان و دل بسنده کردهاند. هر چند آن اجرا در تالار وحدت و به شکل تک سویه با مخاطب مواجه شد و رسمن کارکرد اجرای فعلی در تالار حافظ را نداشت.
آروند دشتآرای به دنبال تحریک حسی و ایجاد شوک و هیجان در مخاطبانش نیست. بلکه همه شخصیتها به نرمی با هم ارتباط میگیرند و گاهی نیز در خلوت خود سخن میگویند. همه هم از همان حرفهای معمولی و روزمره میگویند. کسی نظر چندان فلسفی ندارد و چندان هم خبر از یاس فلسفی نیست. اما گویی انزوا، تنهایی و پریشانی بین آنان موج میزنند. این دیگر ناشی از روال زندگی است که گویی همه را به سمت این لفافه و خلوت پیش میبرد. حتا او که به ظاهر و بنابر قاعده هنوز زندگی میکند، در این شرایط روال طبیعی زندگیاش خدشهپذیر است. چنانچه آن زن و مرد افغانی در این کلانشهر مشکوک و مردد نمیتوانند تنهایی خود را رقم زنند. مرد افغان که قبلن در افغانستان سه برادر را کشته و بعد شوهر خواهر آنان شده است. حالا به ارتباط رفتگر بیچاره با همسرش به دیده سوءظن مینگرد و همین باعث میشود که رفتگر را بکشد! این قتل هم برخلاف سنت یونانی در صحنه و در مقابل دیدگان تماشاگران رخ میدهد. برای همین نوعی پردهدری میشود و قتل و جنایت نیز آشکار مقابل دیدگانمان رخ میدهد. شاید این به تماشا ایستادن و لال و گنگ ماندن هم ریشه در واقعیتی دارد که در زندگی روزانه برای ما عادی و طبیعی جلوه میکند.
چشم به جای جلو و عقب رفتن مدام در بالا و پایین سیر میکند. این آدمها کیستند؟ چرا چندان هم تابع شرایط عادی زندگی نیستند؟ نکند این بالا و پایین رفتن به خاطر جنس زندگیهای امروزی است. یعنی آپارتماننشینی که تابع حرکت عمودی است. البته این هم چندان جلوه درستی ندارد، برای آنکه هم سرگردانند و جای خود را عوض میکنند و بعد هم تاب بالا و پایین میرود و در یک نقطه ثابت نیست. در این بین پروانه (با بازی هانیه توسلی) مدام حرف میزند و میخورد و آشغالها را بر کف زمین میریزد. برای همین صدای مرد رفتگر (با بازی خسرو احمدی) درمیآید که چرا باید نظافت را رعایت نکنید؟ منظور ریختن آشغال است که باید داخل نایلونهای مخصوص ریخته شود. او حتا انتظار دارد دیگرانی که اصلن آشغال ندارند، آشغال داشته باشند که او هم بتواند ماهیانه بگیرد. یک زن راننده (با بازی رویا تیموریان) هم مدام در خلوت خود از خاطرات رانندگیاش میگوید و اینکه دوست دارد بیشوهر زندگی کند. یک جوکر (امیرحسین رستمی) هم الکی خوش است و برای هر چیز نامربوطی میخندد و اسمش را هم لطیفه میگذارد و مرد افغانی (سینا رازانی) در مقابل، خشنترین فکاهی عالم را تعریف میکند که کشتن دیگری با بستن او به مسلسل، در دیارش شیرین و خندهدار به نظر میرسد. یک مرد هم هست که حالت بازجوها (بیژن افشار) را دارد و سین جیم کردنهایش اغلب آزار دهنده است. یک مرد هم میپندارد عاشق تماشای آدمهاست (با بازی کامبیز دیرباز) که متاسفانه چنین فرصتی به او داده نمیشود. این مرد که غمگینترین آدم روی زمین است، سالهاست که اصلن نخندیده و حتی لبخند هم از لب و صورتاش کاملن محو شده است. یدالله هم تصادفی (جواد نمکی) است که به فجیعترین شکل ممکن زیر کامیون رفته اما گویا نمرده و باید به زمین و شرایط قبلی بازگردد. زن افغانی (طناز طباطبایی) هم مدام در حال نوشتن و بازگویی نامههایی است که برای مادر خود میفرستد. نامههایی که پر از درد و ملال و تنهایی است! در این بین مردی خواننده (رضا یزدانی) سه بار به صحنه پا مینهد تا با آوازش گوشهای از این درد و حرمان انسان امروزی را بازنمایی کند.
رضا آشفته
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست