جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به سریال قهوه تلخ


نگاهی به سریال قهوه تلخ

مهران مدیری در کار جدید و البته سوپر مارکتیش دست روی بدیهیات گذاشته اما با شم ویژه فیلمسازیش از دل یک درام مثلا تاریخی توانسته یک سورئال بیرون بکشد و با مهارت خود کاراکترش را ساخته و پرورش داده وگاها با شکستن خط قرمزهای معمول و دست و پاگیر در اینگونه آثار او را به ورطه ای از زمان که نه تاریخ و نه جغرافیای معلومی دارد پرتاب کرده تا نشان بدهد که اثرش صرفااز یک کمدی تاریخی ببین و بخند کمی فراتر است و میتواند مخاطب خاص داشته باشد و با زیرکی تمام برخی ناگفتنی ها را با زبان مستشار ساختگی در تاریخ خیالی خودش بازگو کند

سخن گفتن از بدیهیات در سینما و تلوزیون امر پیش پا افتاده و منسوخیست که اغلب فیلمسازان توانا از این مقوله گریزان و بعضا بیزارند. چرا که سینما و رسانه بیش و پیش از اینکه به کلام وابسته باشد متکی بر تصویر است و همیشه معانی خاصی را برای مخاطبانی خاص به همراه دارند . ولی هر گاه فیلمساز از این قائده یا بدلیل ناتوانی و یا تعمدا به دلیل تزریق افکار شخصی خود در اثر و متعاقبا انتقال سریع و ساده این افکار به بیننده بیش از حد به دام کلام و قصه گویی در فیلم گرفتار آید نتیجه اش همانی میشود که در قهوه تلخ مهران مدیری شاهد هستیم.

مهران مدیری در کار جدید و البته سوپر مارکتیش دست روی بدیهیات گذاشته اما با شم ویژه فیلمسازیش از دل یک درام مثلا! تاریخی توانسته یک سورئال بیرون بکشد و با مهارت خود کاراکترش را ساخته و پرورش داده وگاها با شکستن خط قرمزهای معمول و دست و پاگیر در اینگونه آثار او را به ورطه ای از زمان که نه تاریخ و نه جغرافیای معلومی دارد پرتاب کرده تا نشان بدهد که اثرش صرفااز یک کمدی تاریخی ببین و بخند کمی فراتر است و میتواند مخاطب خاص داشته باشد و با زیرکی تمام برخی ناگفتنی ها را با زبان مستشار ساختگی در تاریخ خیالی خودش بازگو کند.

در این بین نمیتوان از شخصیت پردازی هوشمندانه در قهوه تلخ به سادگی گذشت.شخصیتهایی بعضا آنقدر ملموس که تو گویی اتفاق مربوط به امروز است و این القاب و اسماء عمدتا درباری وجود خارجی دارند و اگر زهرتلخ انتقادی این شخصیتها حذف و یا کمرنگ شوند درکشان از شخصیتهایی مثل شیرفرهاد و کیوون در شبهای برره نیز راحت تر است.

شخصیتهایی مثل مستشارالملک – وزیر اعظم – اقبال خان – داموس الملک و ...با اینکه به ظاهر کمی تکراری به نظر میرسند و قبلا نیز در مواردی مشابه استفاده شده اند اما پرداخت خاص مدیری در این نمونه ها کاملا عیان است و بدون هیچ گونه زیاده گویی و کلیشه های استفاده شده حقیقتا توانسته در بطن قصه از هر کدامشان به نحوی درست و بجا استفاده ببرد تا مفهوم خود را برساند. البته طبق روال همیشه همانند بازیکن مربیهای فوتبالی که بهترین پست از آن خودشان است هر وقت کارگردانی در کار خود نقشی ایفا کند حتما و بلاشک آن نقش خوبیست و خوب پرداخت شده و دیالوگهای زیباتری برایش نوشته شده که بیشتر به چشم بیاید و به قول بازیگران نقشش پررنگتر باشد که مهران مدیری نیز در نقش بلوتوث که احتمالا بعد از قسمت بیستم وارد قصه میشود حتما میتواند باری از قصه را به دوش بکشد و حتما این تصمیم در قصه و ورود دیر هنگام مدیری به آن تصمیم درستیست و مزایای بسیاری دارد از جمله اینکه کار را از حالتی راکد و تکراری که احتمالا با آن مواجه میشود در بیاورد و با شخصیت کاریزماتیکی که از مدیری سراغ داریم حتما در پیشبرد قصه نیز موثر تر است.

قصه در عین سادگیش حاوی مفهوم است و حرفی برای گفتن دارد. از اعتراض یک تاریخدان به گوینده رادیو بخاطر گفتن دروغ از تاریخ به مردم تا مراسمات و پاچه خواریها و بی کفایتیهای درباریان!!و وجود افرادی پیر و بسیار نا کارامد در دوروبر حکومت و فامیل بازی در دربار و از شبانی به پادشاهی رسیدن پادشاه دوست داشتنی قصه و ورود کاترین بانوی روسی!! ملقب به کاترین بوی میکر!!! صرفا به خاطر آوردن فرزند ذکور برای پادشاه و تداوم سلسله پادشاهی جهانگیر شاه دولو و بالاخره تصمیم پادشاه برای اهدای بزرگترین سرمایه ملی به کاترین روسی و ممانعت و مخالفت همیشگی و متفکرانه و نگاههای عاقل اندر سفیه مستشار الملک و بی نتیجه ماندن تفکرات مثبت او که مهران مدیری اورا به نمایندگی از مردم امروز کشورمان به دل تاریخ سیاه و گنگ برده تا بلکه بتواند اندکی تغییر ایجاد کند ولی هیچکس حرفش را نمیفهمد و بسیاری موارد دیگر که بسته به نوع نگاه مخاطبان حتما برداشتهای متفاوتی میتوان داشت واما اینکه تا چه حد مهران مدیری و گروهش توانسته اند در انتقال مفاهیم در قالب یک کمدی به ظاهر تاریخی موفق بشوند باید به انتظار ماند و کل اثر را تماشاکرد و بعد از خواندن نقد های منتقدان حرفه ای و نظرات بینندگان هم به نتیجه رسید و هم اینکه به کارگردان نمره قبولی داد.

اما قهوه تلخ نیز مثل دیگر کارهای مدیری فاقد از نقص و ایراد نیست و نمونه گل درشت این ایرادات را میتوان در لباس و مخصوصا بازی بازیگران که عمدتا از دوستان و دوستداران مدیری هستند و اغلب در کارهای مدیری حضور دارند میتوان نام برد. گرچه به نظر میرسد برای تهیه و تدارک چند صد دست لباس گروه صحنه و لباس متحمل هزینه و زحماتی شده اند اما طراحی لباسها کمی ساده انگارانه و گاها نا مرتبط با محتوی و قالبی که مدیری برای داستانگویی در پیش گرفته جلوه میکنند و با توجه به فرضی بودن تاریخی که قصه به وقوع میپیوندد بهتر بود برای انتقال این حس و حال از لباسهایی غیر متعارفتر استفاده میشد ومهران مدیری میتوانست با به خدمت گرفتن طراحان لباس حرفه ای ترو یا مشورت با صاحبنظران این عرصه نتایج بهتری بگیرد. البته این مسئله کم و بیش در صحنه و دکور کار نیز مشهود است.

بازی برخی بازیگران اثر نیز چندان قابل قبول نیست و شاید به دلیل حجم بالای کار مدیری به تک برداشتها قناعت کرده و به خود زحمت کات دادن و برداشت مجدد را نداده(این امر نیز در سریال وزین مختارنامه به وضوح قابل درک است) ولی در کنار اینها بازیگرانی همچون سیامک انصاری و محمد رضا هدایتی وهادی کاظمی و بخصوص جناب رضا فیض نوروزی بازیهای درخشانی از خود به نمایش گذاشته اند تا جور افرادی چون ساعد هدایتی(که به نظر میرسد مهران مدیری به خاطر رفاقت با او این نقش کمرنگ به معنای واقعی را به او سپرده و در صورت حذف این نقش نیز هیچ لطمه ای به بدنه کار نمیخورد) و فاطمه هاشمی و نادر سلیمانی و بیوک میرزایی و برخی دیگر از هنرمندان را بکشند. البته تلاش همه بازیگران ستودنیست اما حقیقت را باید دید و باید گفت .وجا ی خالی بازیگرانی چون رضا شفیعی جم و شقایق دهقان نیز در کار کاملا احساس میشود.

قصه سریال نیز به جز چند اپیزود مثلا سوء قصد به جان اعلی حضرت (آنهم به خاطر کسالت بار بودنش و نه مفهوم) و یا ریختن سم و زهر مدام در غذای پادشاه خوب پیش رفته و نویسندگان کارکشته قصه به خوبی هم به سلیقه مخاطبان آشنایند و هم درک حساسیت زیرپوستی قصه برایشان سبب ساز تلاش و دقت نظر گشته و نهایت کار تا به اینجا در کل هم فروش و هم رضایت مخاطبین را همراه داشته.

سخن آخر:

تقابل شخصیتهای سریال تقابل خیر و شر نیست . هدف یکیست اما مسیر متفاوت است. پادشاه قصه با تمام حماقتش برای مخاطب دوست داشتنیست! . پیشگوی دربار هر آنچه پادشاه را خوش آید از ستاره ها و کواکب پیش بینی میکند. کاترین بانوی روسی به راحتی و به بهانه تغییر دکوراسیون تخت پادشاهی را از کاخ بیرون انداخت و شاه را روی زمین نشاند....

خلیل محمدی