جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چگونگی عملكرد خاطره آدمی


آیا آخرین باری كه كلید خانه خود را در جایی فراموش كردید یا آخرین دفعه ای كه یك قرار ملاقات تعیین شده را از خاطر بردید را به یاد دارید

آیا به خاطر دارید یا این را نیز فراموش كرده اید؟ این گونه اختلال ها در خاطره ما چیز ویژه ای نیستند. این مورد وقتی مسئله سازاست كه شما اتفاقات گذشته زندگی خود را به خاطر نیاورید. یا از آن بدتر این كه، اتفاقاتی را در یاد داشته باشید كه اصلاً رخ نداده اند. چیزی كه مایه تعجب است این است كه چنین مواردی بیش از پیش گزارش می شوند و به همین دلیل، یك گروه پژوهشی در دانشگاه «اسسن» آلمان در این زمینه به تحقیق مشغول است. اكنون نگاهی كوتاه داریم به فعالیت های این گروه.

هر انسانی یادهای زندگی خود را به دنبال هم ردیف می كند. طبق تعریف های علمی گفته می شود كه: «خاطره ما در واقع، یك بنای خودساخته است.» هانس یوآخیم ماركوویچ متخصص رشته اعصاب و روان، سال های زیادی است كه به این تعریف اعتقاد دارد. او در تحقیقات خود، بخش های متفاوتی از یك فیلم را به افراد مورد آزمون نشان داده و به این نتیجه رسید كه: «تحت موقعیت های آزمایشی كنترل شده، بیش از ۴۰ درصد از تعبیرهای افراد غلط بودند. یعنی این افراد چیزی را توصیف می كردند كه به این صورت نمی توانستند در فیلم، دیده باشند. این بدان معناست كه خاطره ما ساخته خود ماست و كمتر از آنچه كه ما فكر می كنیم، مورد اعتماد است.»

آیا این خاطره های غیر قابل اعتماد و تاثیر پذیر، می تواند تضمین گر موفقیت های شخصی باشد؟ احتمالاً نه. زیرا اینكه ما چه كسی و چه چیزی را به یاد می سپاریم، اغلب توسط احساسات ما تعیین می شود و همانطور كه می دانیم احساسات را به دشواری می توان هدایت كرد. اما اگر چه با چنین داستان های غیرحقیقی، یك هویت جدید و جادویی نمی تواند برای افراد به وجود آید ولی در برخی موارد مشخص، اینگونه خاطرات مفیدند. زیرا خاطرات ما برای خود عملكردی دارند. آنها به انسان ها كمك می كنند طرح های عملی را بازشناسند، متناسب با آنها رفتار كنند و از تجارب خود بیاموزند و این قاعده در مورد خاطرات اشتباه نیز صدق می كند.

هارالد ولتزلر متخصص روانشناسی اجتماعی در این زمینه توضیح می دهد: «آن چیزی را در خاطر نگاه می داریم كه می توانیم از آن استفاده كنیم. مسئله دشواری كه در اینجا وجود دارد این است كه بسیاری از آنچه كه ما فكر می كنیم باید در یاد خود نگاه داریم، شاید اصلاً چیزهایی نیستند كه ما با تجربه خود به آنها رسیده ایم بلكه آن چیزی هستند كه از منابع دیگر منشا می گیرند. اما اینگونه خاطرات نیز می توانند برای مقابله با مشكلات روزمره مفید باشند.»

اما اگر فردی تمامی داستان زندگی خود را به صورت دیگری بسازد یا در برابر دادگاه به دروغ ادعا كند، مثلاً در زمان وقوع جنایتی، در محلی دیگر بوده است، باید بسیار محتاط باشد. زیرا پژوهشگران مغز و اعصاب می توانند با كمك برخی روش های عكسبرداری از مغز دقیقاً شناسایی كنند كه در كدام بخش از مغز این فرد، خاطرات فراخوانده می شوند. در حالی كه در مورد داستان های ساختگی، بخش پسین مغز فعالیت می كند در مورد خاطرات حقیقی، بخش پیشین مغز فعال می شود. اینگونه روش تشخیص حقیقت از دروغ، همانند بهشتی است برای ارگان های قضایی و حقوقی. با استفاده از این روش، دیگر نیازی به بازپرسی های طولانی مدت و معماهای روانشناسانه نیست و تجزیه دروغ و راست، كاملاً ممكن می شود. اما مسئله اصلی زمانی رخ می دهد كه خاطرات اشتباه، حقیقی تلقی می شوند. ماركوویچ توضیح می دهد: «بنابراین زمانی كه افراد، راسخانه به این اعتقاد دارند كه واقعه مزبور به این صورت بوده، فعالیت مغزی نیز، عملاً این امر را واقعیت نشان می دهد.»

به این ترتیب، فعالیت مغزی نیز به راه غلط كشیده می شود و رویای دیرین ماشین های حقیقت یاب، نقش بر آب می شود. زیرا دست كم، دروغ های ناخودآگاه، خود را از پژوهشگران فعالیت های مغز و بازپرسان و قضات مخفی می سازند. به این صورت است كه هنوز هم افراد، اختیار این را دارند كه برای خود، خاطرات و داستان زندگی دلخواه خویش را بسازند.