سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

بارانی از فرشتگان آسمانی


بارانی از فرشتگان آسمانی

ادبیات شفاهی عشایر ایل سنگسری

ادبیات شفاهی و دانش و باورهای عامیانه و به طور کل، فرهنگ عامیانه اقوام، بازتابی است از شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و همچنین اقلیمی‌و آب و هوایی آن منطقه که هرچه به زندگی روستایی و عشایری نزدیک می‌شویم، این موضوع با عمق و وسعت بیشتری نمود می‌یابد.

عشایر ایل سنگسری (کوچندگان دامنه البرز) که در سنگسر (مهرشهر: یکی از شهرستان‌های سمنان) استقرار دارند، درخصوص شرایط اقلیمی، آب و هوایی و بویژه نزولات آسمانی، باورها، ضرب‌المثل‌ها، افسانه‌ها، ترانه‌ها و دانش‌های شفاهی متنوعی دارند که با زندگی عشایری این ایل عجین و درهم تنیده شده است.

برای مردم ایل سنگسری همچون تمامی‌جوامع عشایری و روستایی، نزولات آسمانی از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است. چرا که زندگی اقتصادیشان وابسته به آن باران در میان این مردم با اصطلاحات و تعاریف متنوع و دقیق‌تری شناخته شده که بیانگرجایگاه آن است.

سنگسری‌ها به باران، وارَش (vrash) می‌گویند و براساس شدت، حالت، مدت و وسعت بارش عنوان‌های مختلفی به آن می‌‌دهند.

▪ شِلاب (shelb): بارش برف و باران با هم‌

▪ نِزِم وار (nezemvr): باران شدید و سریع و کم مدت‌

وَل وارشی (valvrshi): کج باریدن باران‌

▪ جهون گیر : بارانی که از نظر مدت و وسعت زیاد باشد.

▪ ضرب وارش (zarevrash): باران تند

▪ رگوار (ragvr): باران همراه با رعد وبرق‌

عشایر ایل سنگسری درخصوص بارش برف و باران، اعتقادها و باورهایی دارند. مثلا:

- قطره‌های باران و برف را فرشتگان خدا به زمین می‌آورند. به این ترتیب که هر دانه باران و برف را یک فرشته، آن هم فقط یک بار به زمین می‌آورد. (نزول فرشتگان و برکت فراوان در زمان بارش باران و برف)

- اگر الاغی در هنگام خوابیدن عرعر کند، آسمان می‌خندد و باران زیاد می‌آید.

- خواندن جغد در سحر، علامت بارندگی است.

- اگر گنجشک‌ها با هم درگیر شوند باران یا برف می‌بارد.

- سرخ شدن افق در طلوع و غروب آفتاب، نوعی سوختن است و اگر افق در صبح قرمز رنگ باشد، شب بارندگی می‌شود و اگر شب چنین شود، زمان بارش برف و باران معلوم نمی‌کند: صبح بسوزه، شوم بواره، شوم بسوزه، کی بواره؟

- اگر در موقع بارش، حباب‌هایی در محل جمع شدن آب به وجود آید، باران پی در پی می‌بارد (وارَشی)

اگر برف در موقع باریدن بازی کند، یعنی به گردش درآید، بارش زیاد می‌شود.

- اگر در جشن عروسی، برف یا باران ببارد؛ معلوم می‌شود که داماد همیشه ته ظرف غذا را لیس می‌زده است. (در بسیاری از نقاط ایران معتقدند اگر داماد ته دیگ را کنده و خورده باشد، در عروسی‌اش باران می‌بارد)‌

- در چله بزرگ از آسمان، سنگ ببارد نم نیاید، در چله کوچک گاه ببارد، گاه نبارد و در ماه نوروز هم شب ببارد هم روز (مس چله سنگ بیه، نم نیه/ کس چپلو، گه بیه گه نیه/ نورو مُو شوی هم بیه، روز هم بیه)

- اگر رعد بی‌موقع (مثلا در اواخر پائیز یا زمستان) به صدا درآید، ۴۰ روز پس از آن بارندگی نخواهد شد.

علاوه بر این باورهای عامیانه، در بین این مردم، رفتارها و آیین‌هایی که هنگام خشکسالی و یا بارش سیل‌آسا، برای بازگردانندن وضعیت مطلوب آب و هوایی به جا آورده می‌شود نیز قابل توجه است: از جمله آنها نماز باران و تهیه غذای نذری برای باران خواهی در زمان خشکسالی و مراسم باران بندی، دست وارَشٌو در زمان طولانی شدن بارندگی می‌باشد. به عنوان مثال، اگر مدتی از وقت باران موسمی ‌سال بگذرد و بارانی نبارد، عشایر به برپایی نماز باران می‌پردازند: پابرهنه از محل یکی از حسینیه‌ها (معمولا حسینیه اعظم یا المهدی) به یکی از امامزاده‌های اطراف شهر (امامزاده قاسم، امامزاده علی اکبر) می‌روند و نماز باران خوانده و از دریای بیکران رحمت الهی طلب باران می‌کنند و معمولا پس از برپایی نماز و دعا، ولیمه‌ای نیز می‌دهند.

از آیین‌های دیگر در هنگام خشکسالی برای طلب باران، دادن خلیصه (حلیم) نذری است و در حین پخت و هم زدن آن اشعاری در مدح حضرت علی‌ع خوانده شده و برای بارش باران دعا می‌خوانند.

و در این هنگام، سختی‌ها و مشکلات ناشی از خشکسالی را در قالب اشعار و با عنوان امستین خشک سالی (امسال خشکسالی است) در میان چوپان و عشایر زمزمه می‌شود .

و زنان در طلب باران در کنار جوی آب می‌نشینند و شاخه و برگ‌های درخت بید را در آب ریخته و می‌خوانند.

و در مقابل خشکسالی، گاه از باران فراوان نیز هراسان شده و سعی می‌کنند آسمان را به اتمام بارش راضی کنند. یکی از این آیین‌ها باران بندی است که در هنگام بارش بی‌پایان، تاوه‌ای (تابه) ‌را به فضای باز می‌برند و روی اجاق آتش می‌گذارند تا قطرات باران در آن باریده و بسوزد. و اعتقاد دارند این امر باعث بند آمدن باران می‌شود. البته این کار را فقط در موقعیت‌های اضطراری جائز می‌دانند.

همچنین در میانه بهار و هنگام استقرار در خیل (اردوگاه تابستانی)، بارش مداوم انجام امور خیل را مختل کند. در این هنگام زنی مقداری از لوازم خانه را از قبیل جارو، خاک‌انداز را به خود می‌بندد و در حالی که بانوان دیگر او را همراهی می‌کنند، از خیل تا سرچشمه حرکت می‌کنند و می‌خوانند:

▪ شوندی شوندی: می‌روم، می‌روم‌

▪ دستی وارشی شوندی: از دست باران می‌روم‌

▪ کُرٌدی گالشی شوندی: می‌روم چوپانی و گالشی کنم‌

▪ مَ کرک کولی بمرتو: ماکیانم در مرغداری مرده‌اند

▪ مَ خر تول بمر تو: الاغم در طویله مرده‌اند

▪ مَ پس جاکوه بمرتن: گوسفندانم در کوه مرده‌اند.

آنقدر این را می‌خوانند تا به قول خودشان باران شرمنده شود و دیگر نبارد!

آمنه حسن زاده‌