سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

مدیریت دانش چالشها و فرصتها


مدیریت دانش چالشها و فرصتها

در این مقاله تلاش شده است با نگاهی جامع به مدیریت دانش و نقش آن در بهبود عملکرد و اثربخشی سازمان, به اهمیت «فرهنگ» در اجرای این الگوی استراتژیک در سازمان های کنونی پرداخته شود

امروزه تمامی نظریه‏پردازان سازمانی اذعان دارند که جهت حضور مستمر و پایدار در عرصه رقابت جهانی، سازمان‏ها باید حول محور علم و دانش فعالیت نمایند. انفجار دانش و رشد روزافزون فناوری اطلاعات، پدیده اینترنت و مسأله جهانی شدن، از عوامل کلیدی مؤثری هستند که در راستای انتقال به جامعه‏ای مبتنی بر علم و دانش و آگاهی حرکت می‏نمایند. افزایش قابلیت‏ها و توان مهارتهای کاری از طریق بهره‏گیری خردمندانه از فناوری اطلاعات در آینده عاملی حیاتی برای شرکتها و صنایع بشمار خواهد آمد. اینک، دانش، مهمترین پدیده‏ای است که یک شرکت می‏تواند کسب کند و آن را گسترش دهد.

مدیریت دانش، بیش از آنکه نوعی تفکر درباره چگونگی اداره یک سازمان باشد، نوعی دارایی راهبردی برای افراد و سازمانهاست. با اطمینان می‏توان گفت که پایه و اساس مدیریت دانش در یک دوره کوتاه مدت، به بهره‏برداری بهینه از اطلاعات قابل دسترسی و منابع موجود منجر خواهد شد؛ در حالیکه در دوره‏های بلندمدت نیز قادر است پیشرفت و توسعه سازمانی را برای آینده‏ای مطمئن تقویت نماید. مدیریت دانش به عنوان نیازی استراتژیک، برای تمامی سازمان‏ها در هزاره سوم مطرح است. هم اکنون سازمان‏ها و مؤسسات آگاه شده‏اند که مدیریت دانش، «چیزی» بیش از دستیابی اتفاقی به دانشی یکپارچه و جامع است. مدیریت دانش را می‏توان توانایی تبدیل داده‏ها به اطلاعات و همچنین اطلاعات به دانش تعبیر نمود و مدیران باید به این امر واقف گردند که اجرای مدیریت دانش در سازمانی که با فناوری اطلاعات در تعامل است، فواید استراتژیک بی‏شماری به دنبال خواهد داشت. در این مقاله تلاش شده است با نگاهی جامع به مدیریت دانش و نقش آن در بهبود عملکرد و اثربخشی سازمان، به اهمیت «فرهنگ» در اجرای این الگوی استراتژیک در سازمان‏های کنونی پرداخته شود.

مقدمه

در سالهای اخیر «مدیریت دانش» به موضوعی مهم و بحث‏برانگیز در سطوح جهانی تبدیل شده است در حالیکه که این مقوله، پدیده‏ای چندان جدید نیست. درواقع مدیریت دانش از صدها سال پیش که صنعتگران و صاحبان مشاغل مختلف، تجارب حرفه‏ای خود را به فرزندان و شاگردان خویش منتقل می‏کردند، وجود داشته است. ولی در اوایل دهه ۱۹۹۰ این واژه بطور جدی وارد مباحث سازمانی گردید. همزمان با تغییر وابستگی زیربناهای اقتصاد صنعتی، از منابع طبیعی به سوی سرمایه‏های فکری؛ مدیران نیز ناگزیر شدند به بررسی دانش زیربنای سازمانی و چگونگی بهره‏برداری مطلوب‏تر از آن بپردازند. در همین زمان، از طریق توسعه شبکه‏های کامپیوتری و اینترنت امکان دسترسی، طبقه‏بندی و ذخیره‏سازی دانشهای گوناگون برای کلیه افراد به شکلی آسان‏تر و ارزان‏تر از گذشته فراهم آمد. در آن زمان سازمانها به دنبال دستیابی هر چه بیشتر به اطلاعات و دانش بودند. اما امروزه با انبوهی از اطلاعات و داده‏های گوناگون مواجهند که در بسیاری از موارد، اداره و بهره‏برداری صحیح از آنها به دشواری صورت می‏پذیرد.(۲)

طی دهه ۱۹۸۰ کوچک‏سازی استراتژی مطلوب جهت کاهش هزینه‏های بالا سری و افزایش سود بود. اما این استراتژی منجر به از دست رفتن دانش سازمانی شد؛ زیرا کارکنان با ترک کار، دانشی را با خود از سازمان خارج می‏نمودند که سالها در ذهن آنها انباشته شده بود. با گذشت زمان سازمانها متوجه شدند که سالها اطلاعات و تجربه باارزش را از دست داده‏اند و اینک مصمم بودند، خود را از تکرار این بحران مصون دارند. هم اکنون سازمانها سعی دارند تا از طریق مدیریت دانش، دانش انباشته در ذهن کارکنان خود را بدست آورند تا بتوانند آن را به راحتی با دیگران در درون سازمان تقسیم نمایند. دانش ذخیره شده در سیستم، دوباره تبدیل به منبعی قابل استفاده می‏شود که می‏تواند مزیت رقابتی برای سازمان فراهم کند.

نکته قابل توجه اینکه؛ مدیریت دانش واجد فن‏آوری بسیار قوی است که جزئی جداناپذیر از آن محسوب می‏شود. امروزه ایجاد سازمانهای اثربخش بدون بکارگیری فن‏آوری اطلاعات به مثابه آن است که، به آینده پشت شود. در واقع مدیریت دانش شکل دیگری از مدیریت استراتژیک است و نیازمند بهره‏داری کامل مدیران عالی از فرصتهای ارائه شده توسط فن‏آوری اطلاعات، به منظور دستیابی به اهداف سازمانی است. باید به این باور دست یافت که تمامی رقبا از پیش اقدام به چنین عمل نموده‏اند و این امر نیازی مبرم برای تمامی مدیران سازمانها بشمار می‏رود. از دیگر سو، در نظر گرفتن فن‏آوری اطلاعات به عنوان تنها ابزار حمایتی برای فرایندها و فعالیتهای سازمانی یک استراتژی ضعیف محسوب می‏گردد. جهت بهره‏برداری مطلوب از فرصتهای نوین ارائه شده توسط فن‏آوری اطلاعات، باید آن را به عنوان جزئی جدایی‏ناپذیر از فرایندهای سازمانی در نظر بگیریم.(۳)

در مدیریت دانش تأکید از سرمایه‏های مادی و کالبدی در سازمان به سرمایه‏های انسانی و دانش تغییر می‏یابد. به عبارت دیگر، فکر محوری و مردم محوری، جایگزین سرمایه محوری می‏گردد. مدیریت دانش با تفکر خلاق و انتقادی به شکل توأمان همراه است و خلاقیت و نوآوری نیز محور اصلی آن محسوب می‏شود. گاهی به اشتباه مدیریت دانش و مدیریت اطلاعات همسان تلقی می‏شوند و این در حالیست که این دو یکی نیستند بلکه مدیریت اطلاعات، به طور مشخص بر داده‏ها تمرکز دارد. در صورتی که دانش در حقیقت داده‏هایی است که در زمینه‏ی معین قرار گرفته و دارای معنی و مفهوم خاص می‏باشد.

دانش

امروزه تمامی صاحبنظران مدیریت و نیز کارشناسان اقتصاد بر این امر تأکید می‏نمایند که دانش مهمترین منبع آینده محسوب می‏گردد. درواقع دانش در مفهوم سازمانی چیست و چگونه باید از آن بهره‏برداری مطلوب نمود؟ دانش را می‏توان به «دانش ضمنی»(۴) و «دانش صریح» تقسیم‏بندی نمود. دانش ضمنی معمولاً در حیطه دانش شخصی و تجربی قرار می‏گیرد در حالیکه دانش صریح بیشتر به دانشی اطلاق می‏گردد که جنبه عینی‏تر، عقلانی‏تر و فنی‏تر دارد. دانش صریح به خوبی قابل دسترسی، طبقه‏بندی و ذخیره‏سازی است. همچنین فن‏آوری اطلاعات به طور سنتی بر روی استفاده از دانش صریح متمرکز گردیده است. با این حال امروزه سازمانها دریافته‏اند که برای انجام مؤثر امور، نیازمند یکپارچه نمودن هر دو نوع دانش هستند. از این‏رو در حال ابداع روشهای نوینی به منظور تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح می‏باشند که قابل ثبت، ذخیره‏سازی و انتقال به تمامی اعضای سازمان است. درواقع هدف اصلی مدیریت دانش نیز تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح و انتشار مؤثر آن است. در این حالت سازمان به یک آزمایشگاه عقلانیت تبدیل می‏شود به عبارتی دیگر در فرایند تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح، تأکید بر بهره‏گیری مستمر از شیوه‏های علمی و پژوهشی است.

در اینجا باید میان سه مفهوم «داده»، «اطلاعات» و «دانش» تمایز قائل شویم. در حقیقت تنها از طریق مفاهیم بیرونی یا از دیدگاه کاربر می‏توان بین داده، اطلاعات و دانش تفاوت قائل شد. معمولاً داده به عنوان مواد خام و اطلاعات به عنوان مجموعه‏ای سازمان‏یافته از داده و دانش، تحت عنوان «اطلاعات دارای مفهوم» تعبیر می‏شود. ارتباط میان داده، اطلاعات و دانش، دوطرفه و برگشت‏پذیر است و تبدیل این سه مفهوم به یکدیگر، به میزان سازماندهی و تفسیر آنها بستگی دارد. به عبارت دیگر، اطلاعات در مدیریت دانش از طریق «چهارسی» به دانش قابل تبدیل می‏باشد: مقایسه اطلاعات (Comparison)، نتایج حاصل از اطلاعات (Consequence)، ارتباط اطلاعات (Connections)، گفتگو و محاوره (Conversation)(۵).

با نگرش عمیقتری به این موضوع، می‏توان دریافت که معمولاً دانش پایه عامل متمایزکننده داده، اطلاعات و دانش است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.