جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

رویاهای هنریک آهارونیان



      رویاهای هنریک آهارونیان
سروژ بارسقیان

هنریک آهارونیان، برادر لئون آهارونیان (صاحب امتیاز دوهفتهنامه هویس)، نقاش حرفهای نبود. او برای دل خود نقاشی میکشید و طبعاً قصد عرضه کارهایش و برگزاری نمایشگاه نداشت. حرفه اصلیاش اداره کارخانه تولید فراوردههای گوشتی بود، امّا دلش به نقاشی و هنر گرم بود. هنریک در سال ۱۹۲۷ میلادی (۱۳۰۶ خورشیدی) در شهر کراسنودار روسیه به دنیا آمد، در کودکی خانوادهاش به ایران مهاجرت کردند و در روستای هفتوان سلماس مستقر شدند. او در سال ۱۳۸۳ در تهران از دنیا رفت. بعد از درگذشت او در سال ۱۳۸۳، همسرش انبوه آثار او را یافت: نقاشیهای بزرگ و کارهای ریزی که روی نوارهای ماشین حساب کشیده بود. لئون آهارونیان این نقاشیها را در اختیار طراح گرافیک، روانشاد آرموند آیوازیان قرار داد و تحت نظارت او چند ماه بعد از مرگ این هنرمند گمنام، نمایشگاهی از آثارش در خانه هنرمندان برگزار شد و نیز کتابی از کارهای او با نام رویاهای هنریک آهارونیان. نوشتهای که اینجا میخوانید مقدمهای است که سروژ بارسقیان، نقاش ایرانی ـ ارمنی، بر این کتاب نوشته است.

 

در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، نقطه عطفی در تاریخ نقاشی و میدان نگاه زیبایی‌شناسی انسان به وجود آمد. موج تحولات نوین این دوره در همه جا توسعه پیدا کرد. نقاشی مدرن به مفهوم رسمی و امروزی در این مقطع تاریخی و با پیشروان نقاشی امپرسیونیست به وجود آمد. پیشتر از این رویداد مهم، ذائقه بصری انسان در نقاشی، متأثر از مفاهیم آکادمیک خشک اروپایی بود. در این نوع ذائقه سنتی، مرزی میان نقاش هنرمند(Artist)‌ و صنعت‌گر ماهر(Artisan) وجود نداشت، و تبحّر فنی، در هنر نقاشی حرف اول را می‌زد. امروزه نیز در جوامع سنت‌گرا، تبحر به معنی قرینه مثبت استاد-هنرمند است.

پس از جنبش امپرسیونیست، این دو شخصیت از هم متمایز شدند. وظیفه تقلید ماهرانه و صرف از طبیعت و نمودهای بصری، از دوش نقاش برداشته شد، و عکاسی بخشی از این وظیفه را به عهده گرفت.

هنر عکاسی نه تنها باعث افت و رکود هنر نقاشی نشد، بلکه برعکس با حضور منتقدان آن زمان، باعث رشد و تحول مهمی در نقاشی شد.

تبحرّ نقاش بیش از آن که در امور فنی تعریف شود، در این مهم بود که او تا چه میزان خودش موفق است، یعنی در رساندن آن چه که محتوی و شکل هنری می‌خوانند به مخاطب خود، توانایی دارد.

 با شکستن دیوارهای قطور و محکم قوانین خشک آکادمیک، عرصه و میدان برای هنرمندان بازتر شد. در بستر این تحولات بود که هنرمندانی چون ونگوگ، سزان، شاگال و… به وجود آمدند.

امروزه ده‌ها‌هزار نقاش در دنیا مشغول به خلق آثار هنری هستند. هر کدام شیوه‌ها و روش‌های فردی خود را دارند. به دست آمدن این آزادی در شیوه گزینی(Mannerism) در واقع وامدار نقاشان امپرسیونیست و دیگر پیشروان هنر مدرن اروپایی است.

هنریک آهارونیان از آن دسته نقاشانی است که امروزه به عنوان نقاشان ناییف(naive) قلمداد می‌شوند. نقاشانی چون شاگال و هنریک آهارونیان را نباید با عینک نقاشی سنتّی نگریست. اگر بخواهیم هنریک و امثال او را دریابیم، ضروری است که به دور از معیارهای خشک اکادمیک، به اصل کارها و ارزش‌های هنری نهفته درون کارهای‌شان توجه کنیم.

مسلما هنریک در هیچ آکادمی رسمی درس نخوانده، در کارگاه استادی شاگردی نکرده و فارغ از این‌ها به نیازهای ذهنی خود پاسخ مثبت داده است. او لگام اسب خلاقیت را رها کرده و در دشت خیال به جولان پرداخته است. آثار هنریک به رغم رمانتیسم آشکار، برآمده از واقعیت‌های محیط است. به عبارت دیگر هنریک محصول جامعه خود است.

او اهل مطالعه بوده و بر امثال و حکم ملل مختلف به‌خصوص مردم ارمنی و ایرانی اشراف داشته است.

هنریک مانند بیشتر نقاشان شرقی در اوایل کار خود به شدت تحت تأثیر کلام ادبی بود. هم از این رو این بخش از آثارش بیشتر ایلوستراسیون (تصویرسازی) قلمداد می‌شود تا نقاشی.

اما او در جریان کار مداوم به ذهنیت تصویری خود می‌رسد، از تأثیرات نقاشان و نویسندگان جدا شده، آثار کاملا خاص و منحصر به فرد خود را به وجود می‌آورد. در این مجال اندک درباره کم‌وکیف ایلوستراسیون و تفاوتش با نقاشی می‌توان گفت که نقاشی، مستقل از متن ادبی و متکی به روایت درونی و بصری نقاشی است. در حالی که وقتی نقاش، قصه و متن ادبی را به عنوان روایت برمی‌گزیند و با حفظ پیام ادبی به تصویر کردن آن می‌پردازد، یک اثر ایلوستراسیون به وجود می‌آورد. هنر ایلوستراسیون شاخه فرعی هنر نقاشی است و بخشی از گرافیک تلقی می‌شود. اما نقاشی اساسا متکی به مفاهیمی است که نزدیکی بسیار زیاد با زبان بصری دارد.

باری، نقاشی‌ها و آثار گرافیکی آهارونیان مسیری را طی می‌کنند که تنوع چندان پیچیده‌ای ندارد. آثار او را می‌توان در چند بخش از هم متمایز کرد:

الف: آثاری که متأثر از کادرهای عکاسی، کارت پستال و یا فریم‌هایی از یک فیلم هستند، و خط و طرح، نقش فرعی را در کار به عهده دارند.

مجموعه آثار مربوط به این بخش در واقع همگی کمپوزیسیون‌های کاملا نوین دارند. هنریک موزه‌های متعددی را دیده و آثار هنرمندان بزرگ را تا حدودی می‌شناخته است.

به جز در موارد بسیار خاص، اکثر کمپوزیسیون‌های او غیر قرینه‌اند و رنگ‌ها به رغم محدودیت ابزاری، پر مایه هستند. هنریک شخصیتی بسیار محکم و نگاهی پرامید و رنگارنگ به پیرامون خود داشته است.

نقاشی‌های دوران اولیه هنریک بیشتر منعکس کننده رویدادها و وقایع بیرون از ذهن فردی اوست. در این دوره هنوز به مشغله‌های ذهنی و دغدغه‌های فردی‌اش توجه چندانی ندارد. پیرمرد و دریا و موبی دیگ ارنست همینگوی، درس‌های فرهنگی و امثال و حکم اجتماعی برایش بیشتر جالب هستند. خانواده و اشخاصی که هنریک به آن‌ها توجه دارد موضوع آثار او هستند، اما در دوره بعد اوضاع کاملا متفاوت می‌شود.

ب: در این دوره، کارهای هنریک از کارهای قبلی او متمایز است. این بخش شامل نقاشی‌ها و طراحی‌ها است:

۱- نقاشی‌ها بیشتر متأثر از ذهنیت، رویاها، فضاهای ذهنی دوران کودکی و احساس شخصی او نسبت به طبیعت و مردم است.

۲- طراحی‌ها: در این دوره خطوط خودکار سیاه و آبی قوی‌تر شده و نقش مهمی در کارها بر عهده می‌گیرند و رنگ، وجه مغلوب پیدا می‌کند. این کارها بیشتر در مقوله طراحی قرار دارند. به این معنی که خط و فرم نسبت به رنگ و سایه‌روشن بافت تسلط پیدا می‌کنند. که این موضوع وجه تمایز نقاشی و طراحی است. در یک اثر طراحی، خط (مفهوم دنیای نقاشی) نقش اصلی و محوری دارد. خط، فرم را در بر می‌گیرد و رنگ‌ها و سایه‌روشن و بافت، نقش‌های ثانوی و مغلوب به خود می‌گیرند.

در یک اثر تصویری دو بعدی، اول رنگ، دوم فرم و سوم سایه‌روشن به تناسب شیء یا مفهوم مورد نظر وجود دارند. بنابراین هر تصویر شامل نسبتی از این سه عنصر اساسی بصری است (بافت در واقع در جهان دو بعدی بصری بخشی از رنگ، فرم و سایه‌روشن است).

در زمینه هنرهای تجسمی، هنرمند طراح کسی است که از طریق خط و فرم، در تناسب با دیگر اجزاء تصویر بدون آن که وضعیت اصلی و وجه مسلط خط از بین برود به خلق و آفرینش اثر می‌پردازد.

هنریک فارغ از این تعاریف متدلوژیک هنرهای تجسمی، خلاقیت داشته و به عنوان یک نقاش ناییف کاملا موفق بوده است.

در میان همه اقوام و ملل چنین هنرمندانی وجود دارند اما در جامعه ارامنه به نسبت جوامع هنری اروپایی به این نوع نقاشان کم‌تر توجه شده است. هنریک آهارونیان در جامعه ارامنه ایرانی اولین نقاش ناییف است که مطرح می‌شود. بدیهی است نقاشان دیگری هم وجود دارند. آثار زیبای هنریک آهارونیان، راه دیگر نقاشان ناییف را هموار می‌کند و موجب جلب توجه و نگاه مردم به این هنرمندان و آثار ارزشمند آنان می‌شود.

متأسفانه تاریخ دقیق نقاشی‌های او معلوم نیست. ولی در مجموع مسیر و تکوین دو مرحله فوق مشهود است.

هنریک آهارونیان را می‌توان با هم‌نام خودش هانری روسو و همچنین شاگال مقایسه کرد. تفاوت اساسی که بین این سه نقاش وجود دارد زمینه تاریخی و محیط فرهنگی آن‌هاست.

هنریک نه تنها در محیطی کاملا موافق هنر و فرهنگ زندگی نکرد بلکه موانع سختی هم بر سر راهش بوده که به ناچار آن‌ها را تحمل می‌کرده. شاگال و روسو نیز چنین بوده‌اند اما فضای تنفسی در اروپا بسیار متفاوت بوده است.

به عنوان مثال، هنرمندانی چون هانری میشو، گنزالس، روسو، شاگال، ونگوگ و ده‌ها هنرمند دیگر صد سال پیش در محیط خود شناخته می‌شوند، اما در محیط هنریک این شناخته شدن یک قرن طول می‌کشد.

در پایان بیان این جمله ضروری است که هر چه دیرتر متوجه حضور امثال هنریک شویم ضرر و زیان‌های فرهنگی هنگفتی را متحمل می‌شویم که به سادگی جبران پذیر نیست.

 

منبع: مقدمه کتاب رویاهای هنریک آهارونیان

ستون مشترک انسان شناسی و فرهنگ و دو هفته نامه هویس، وهفته نامه "هویس" شماره 143، 17 فروردین 1392