چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
فضایی بیرون از منظومه هرروزه
نمایش منظومه شخصی ساخته مهدی امین لاری از لحاظ محتوا چند نکته مهم را یادآوری میکند؛ اموری که امروز درگیر بعضی از آنها هستیم. مهدی امین لاری کارگردان و نویسنده نمایش موزیکال «منظومه شخصی» آن را این گونه توصیف میکند:
«منظومه شخصی داستان آدمهایی است که دچار روزمرگی شدهاند و تجربه یک زندگی سبز و متعالی را در بیرون از غار تنهایی و روزمرگیشان ندارند. آنها به این موضوع آگاه نیستند که اگر از این عادت خارج شوند میتوانند به دنیای بزرگی راه یابند. آدمها در این نمایش در حصار عادت گرفتارند و هرکس از این حصار بیرون بیاید افقهای جدیدی در مقابلش پدیدار خواهد شد.»در منظومه شخصی افکار و سطحیترین لایه زندگی چندین گروه مختلف در برابر یک پدیده مهم، گذر ستارهای در هر ۱۰۰ سال، به نمایش درمیآید. یکی از این شخصیتها مرد دکتر بسیار رمانتیکی است که با دیدی احساسی و عاشقانه اساس زندگی و جهان را تنها بر امور انتزاعی و رویاها میگذارد.
از نظر او مهم نیست که ستاره واقعا دیده شود یا نه. زیرا تصور گذر یک ستاره در هر صد سال از آسمان زمین نیز میتواند همانند دیدن حقیقی آن باشد. و از آنجا که بزرگترین قدرت تجسم بشر را تصور رویا میدانست پس فکر کردن به ستاره را دست کم از دیدنش به حساب نمیآورد. او به جهان عظیمی فکر میکند که نمیتوان بهطور واقعی آن را شناخت و معتقد است ما تنها درکی انتزاعی از آن میتوانیم داشته باشیم. این فرد همسری داشت که همه چیز را تنها بر اساس پژوهشها و آمارهای محققین بررسی میکرد. و برای خیال و رویا که پایه و مبنایی ندارد، هیچ ارزشی قائل نمیشد. اگرچه زرق و برق پوشش این زن با نحوه تفکر او در تعارض بود. از قرار گرفتن این دو نیروی متفاوت در برابر یکدیگر گاهی میشد به تعادلی میان رویا و واقعیتهای خشک علمی رسید.
گروه دیگر مردمان عامیانهای بودند که جز وظایف روزانه چیزی در نگاهشان اهمیت نداشت. آنها حتی هنگام صحبتهای دقیق مرد رمانتیک ناگهان توجهشان به کلاهی جلب میشود و با آن شروع به بازی کردن میکنند. اگر دیدن ستاره برایشان جذابیت دارد تنها به دلیل آن است که فضا برایشان چنین مسئلهای را پراهمیت جلوه داده است. بعد از تلاش این سه گروه برای دیدن ستاره ناگهان آسمان شهر ابری میشود. و تمام احتمالات علمی بر باد فنا میرود. در اینجا هم پوچی تحقیقات بدون روح علمی آشکار میشود و هم تنها احتمال برداشتهای رویایی از دیدن امری حقیقی خواهناخواه حذف میشود. رویای آنها دیگر حتی بر پایهای از حقیقت بنا نمیشود و از ریشه بیاساسیاش ثابت میگردد. البته برای گروه عامه که دیدن یا ندیدن ستاره در حد تفریحی ساده است، فرق زیادی نمیکند. کمکم صحبت از وجود قدرتی ماورایی میشود. چیزی که انگار مدتها بود مردمان این شهر از قشرهای گوناگون کاملا فراموشش کرده بودند.
در این جا بازیگران به نیرویی دیگر فکر میکنند و با تعجب از یکدیگر میپرسند: چه قدرتی میتواند بالاتر از هیات علمی باشد که شرایط را آن جوری که دوست دارد رقم بزند؟ آنها تنها میفهمند که جریانی دیگر نیز در طبیعت حضور دارد اما چون روح پذیرش اعتماد به آن را در خود کشته بودند فهمی بدون تاثیرگذاری مفید برایشان ایجاد میشود. این موجود پیش از آن نیز خود را به مخاطب نشان میدهد اما نام خود را آشکار نمیکند و حتی فرصت تجربه بیراهه را به انسانها میدهد.
او خود را انگیزه حرکتی میداند که بعضی نام او را یدک میکشند و بعضی هم واقعا او را زندگی میکنند. و تنها زمانی میمیرد که خفهاش کنیم آن هم از طریق گوشنسپاردن به پیامهایی که به ما میدهد. در میان این جمع «نیروی تاثیرگذار مبهم» تنها برای یک نفر باقی میماند و کمکش میکند تا حتی در آسمانی ابری ستاره را ببیند. آن فرد ساززنی است که در مترو برای مردم مینوازد و میخواند. اما قصههایش همه ناتمام است. نوازندهای که روزی خلاف عقاید قبیلهاش از آنجا فرار میکند و سازش را که از چوب درختی خاص است، مانند توتمی دوست دارد. «نیروی تاثیرگذار مبهم» که در تمام راه، و هنگام عبور او از دریاها و خسته شدن از پاروزدنهای متوالی به سمت درست راهنماییاش میکند، با اصرار زیاد از او میخواهد که علت ناتمام بودن قصههایش را بگوید. پس از اصرار و انکارهای زیاد نوازنده علت نیمه تمام بودن داستانهایش را چنین میگوید: در کودکی هایم مادرم برایم همین قصه را میخواند. شبی از او خواستم که انتهای قصه را بگوید و او قول شب فردا را داد.
و متاسفانه آن روز مادر از دنیا رفت و قصه من از همان کودکی ناتمام ماند. اگر چه نوازنده به قوانین قبیله خود پشت کرده بود و در گوشهای از شهر با دنیای جدیدی زندگی میکرد اما هنوز بار سنگین غم از دست مادرش را از کودکیهایش با خود حمل میکرد. و انگار این جا با رها کردن خود از غمی که با آن بزرگ شده بود، توانست به دنیای دیگری پا بگذارد. دنیایی که برای همه انسانها یک شکل بود اما تنها او توانست در آسمان ابری شهر ستارهای را ببیند که هر ۱۰۰ سال یک بار خود را نشان میدهد.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت سیزدهم روز دختر دولت رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی رافائل گروسی مجلس شورای اسلامی حجاب رهبر انقلاب انتخابات انتخابات مجلس
قتل هواشناسی تهران شهرداری تهران فضای مجازی پلیس بارش باران آموزش و پرورش وزارت بهداشت سلامت شهرداری سازمان هواشناسی
قیمت طلا خودرو نمایشگاه نفت مالیات حقوق بازنشستگان گاز مسکن قیمت خودرو قیمت دلار ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون محمدمهدی اسماعیلی کتاب سینمای ایران سریال دفاع مقدس موسیقی تئاتر سینما فیلم
اینوتکس دانشجویان دانش بنیان
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل فلسطین جنگ غزه رفح حماس آمریکا روسیه چین حمله به رفح ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ قهرمانان اروپا دورتموند لیگ برتر ذوب آهن نساجی بازی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران رئال مادرید
تبلیغات اپل عیسی زارع پور اینترنت گوگل سامسونگ ناسا نوآوری آیفون آب مایکروسافت
سرطان قلب آسم کمردرد اعتیاد ناباروری بیماران خاص بیمه سبزیجات