دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

گفت وگوی ادیان


گفت وگوی ادیان

گفت وگوی تمدن ها اگر بر بنیاد گفت وگوی ادیان سامان پیدا نکند پیداست که راه به جایی نمی برد گفت وگویی خواهد بود مبهم و بی سرانجام

گفت وگوی تمدن ها اگر بر بنیاد گفت وگوی ادیان سامان پیدا نکند. پیداست که راه به جایی نمی برد. گفت وگویی خواهد بود مبهم و بی سرانجام. گوهر تمدن فرهنگ است و گوهر فرهنگ باور دینی و معنویت. به صراحت می توان گفت که هیچ کس در روزگار ما به اندازه هانس کونگ فیلسوف دین و متفکر بزرگ آلمانی در باره دین و گفت وگوی میان ادیان سخن نگفته و کتاب ننوشته است. بی تردید هر پژوهشگری که بخواهد در باره گفت وگوی ادیان پژوهش کند. هر سه کتاب کم نظیر کونگ درباره یهودیت و مسیحیت و اسلام بر مبنای شناخت گفتمان دینی نوشته شده است. دو دهه پیش از طرح ایده گفت وگوی تمدن ها هانس کونگ از گفت وگوی بین ادیان سخن گفته است.

در سال ۱۹۸۲ هانس کونگ سلسله سخنرانی هایی در دانشگاه توبینگن داشت که با عنوان گفت وگوهای مسیحی - اسلامی توسط دانشگاه توبینگن منتشر شده است. سخن اصلی هانس کونگ که در هر سه کتاب به عنوان راهنمای پژوهش مطرح شده است; این است:

«بدون صلح در میان ادیان صلحی در میان ملتها تحقق پیدا نمیکند. بدون گفت وگوی میان ادیان صلحی در بین ادیان اتفاق نمی افتد. بدون پژوهش در باره مبانی ادیان گفت وگویی در میان ادیان برقرار نمی شود.»

دو نکته بسیار مهم در شناخت ادیان ابراهیمی وجود دارد; بدون توجه به این نکته اساسی شناخت مبانی یهودیت و مسیحیت و اسلام ناممکن خواهد بود. یهودیت در طول تاریخ بر بنیاد یک قوم تحقق یافته است. دین یهود بیش از هر دین دیگری جنبه و صبغه قومی دارد. یهوه خدای یهودگویی تمام اندیشهاش در باره یهودیان است که برگزیدگان او به شمار میآیند. در مسیحیت، مسیح به عنوان محور و کانون مسیحیت قرار دارد و همه چیز بر محور مسیح معنی پیدا میکند. خداوند هم در صورت و سیرت مسیح پدیدار شده است. در اسلام نه قومیت محمور و ملاک است و نه فرد، حتی اگر پیامبر گرامی اسلام باشد. اسلام بر مبنای متن ارزش و اعتبار می یابد و رسول هم در همین چهارچوب متن تعریف می شود.

نکته دوم که نفش محوری در گفت وگوی ادیان دارد و اتفاقا می تواند به مفهوم یک محور پژوهشی نیز تلقی شود به رسمیت شناختن ادیان توسط یک دیگر است. واقعیت این است که یهودیت ادیان پس از خود را به رسمیت نمی شناسد و مسیح و محمد علیهم السلام را پیامبران دروغی محسوب می کند و متن انجیل و قرآن را هم کتاب آسمانی نمی داند. همین باور را مسیحیان نسبت به اسلام و پیامبر اسلام و قرآن مجید دارند. با انبوهی از کتاب ها و پژوهش ها روبه روییم که کشیشان مسیحی در نفی و رد و طرد اسلام نوشته اند.

به عبارت دیگر اگر پیروان یهودیت و مسیحیت اسلام را به عنوان یک دین و قرآن را به عنوان کتاب آسمانی مسلمانان و محمد(ص) را به عنوان پیامبر راستین به رسمیت نشناسند; گفت وگو بر چه مبانی استوار خواهد بود؟

اسلام نه تنها یهودیت و مسیحیت را به عنوان ادیان آسمانی و ابراهیمی به رسمیت می شناسد و قرآن، پیامبران آن ادیان را با احترام و شکوه تمام یاد می کند. به گونه ای که نسبت به جزئیات زندگی موسی و عیسی می توان به صراحت گفت که زندگی و کودکی و خانواده پیامبر اسلام با ایجاز تمام مطرح شده است. به عنوان مثال نام موسی ۱۳۶ بار و نام عیسی ۲۵ بار و نام محمد ۴ بار در قرآن ذکر شده است. تجلیلی که از مریم در قرآن مجید صورت گرفته است در اناجیل وجود ندارد. علاوه بر آن به صراحت قرآن مجید یهودیان و مسیحیان را اهل کتاب و اهل نجات می داند که در صورت مومن بودن و موحد بودن هیچ گونه غم و واهمه ای بر آنان نخواهد بود. همگی مسلمان و یهودی و مسیحی زمینه و اصول مشترک دارند و «کلمه سوا»» در بین انان وجود دارد.

به عبارت دیگر بدون داشتن کلمه مشترک به دشواری می توان از گفت وگو در باره مبانی دینی سخن گفت. در سده های گذشته متفکران مسیحی و گاه یهودی بوده اند که نسبت به اسلام با انصاف و مهر داوری کرده اند و برخی از آنان از حقیقت آسمانی بودن پیام پیامبر اسلام سخن گفتهاند. یوهان آدم مولر(۱۷۹۶-۱۸۳۸) از قرآن و پیامبر اسلام با احترام بسیار یاد کرد و از سرچشمه الهی قرآن سخن گفت. ژوزف فون همر پورگشتال(۱۷۷۴-۱۸۵۶) از اعجاز قرآن و سرچشمه الهی آن سخن گفت. به صراحت گفت این قدرت کلمه بود که اسلام را ترویج کرد و نه نیروی شمشیر...

نویسنده : عطا»الله مهاجرانی